اولين اقوام ساكن طبس و در واقع اجداد طبسي ها دامدار و در غارهاي مجاور چشمه سارها ساكن بوده اند كه هنوز آثاري از آنان باقي است.

در دوره هخامنشيان و قبل از آن طبس مرزبان نشين تابع ايالت شاه نشين پارت (خراسان بزرگ) بوده است.

در دوره اشكانيان طبس پادگان نظامي مهم مرزهاي غربي آنان محسوب مي شد و گاهي دست بدست مي شده است.

در زمان سلوكيان طبس از نفوذ فرهنگي و يورش نظامي آنها بدور ماند و در عين حال به پادگان بزرگ نظامي ايزد خواست (يزد) باج (ماليات) مي داد .

در دوره ساسانيان طبس همانند دوره هخامنشيان بود. يزدگرد سوم آخرين امپراطور ساساني در گريز به سمت مرو چند ماه در طبس اردو زد.

در تمام طول اين مدت طبس به عنوان پل ارتباطي شرق ـ شمال شرق با غرب بوده، يعني راه مهم و سوق الجيشي پارت و هگمتانه و شوش و بين النهرين به پاسارگاد از طبس مي گذشته و راهدارها در رباط ها و چاپارخانه هاي بسياري در مسير آن احداث شده بود كه بقاياي برخي موجوداست.

طبس در زمان عمربن خطاب ( سال 29 الی 30 هجری قمری)توسط سربازان اسلام به فرماندهي عبدالله بن بديل خزاعي از شمال غرب طبس وارد و قلعه چارده (جوخواه امروز) را متصرف شدند و آماده نبرد با سپاه طبس مي شدند. مردم طبس صلح خواستند و با 60000 درهم خراج ساليانه صلح گرديد. اين فتح موجب مسرت فراوان عمر بن خطاب، خليفه دوم شد و دولت ارشد طبس را بعنوان مطلع الفجر و دروازه خراسان ناميدند. در زمان خلافت اميرالمؤمنين مردم طبس به اسلام گرويدند و آن حضرت خراج را به آنان بخشيد.

در زمان حكومت امويان و مروانيان وضع به همين منوال سپري شد در حاليكه مالياتهاي سختي از مردم گرفته مي شده است. زيرا كوير سوزان و صعب العبور مركزي يك مانع طبيعي و سخت براي عبور دادن لشكر و تجهيزات محسوب مي شد. طبس از حمله مغول آسيبي نديد و پذيراي مهاجرين بسيار بوده است.

از آن زمان حوادث تاريخي زيادي را به خود ديده است .

در زمان قاجار و رضا شاه به صورت حاكم نشيني اداره مي گرديده و قلمرو آن شامل گناباد – فردوس – رباط پشت بادام و قسمتي از كرمان و در مقاطعي بسيار فراتر از آن بوده است كه بتدريج شهرهاي يادشده از قلمرو آن خارج و تا سطح بخش تنزل يافته است. مجدداً در سال 1339به شهرستان تبديل گشته است.

در زمان سلجوقيان، اسماعيليان بر طبس استيلا يافته و قلاع محكمي در كوههاي طبس ساختند. طبس در اين زمان پايتخت اسماعيليان قهستان بوده است و نيز مركز آموزش فدائيان مطلق كه مستقيماً از قلعه الموت دستور مي گرفتند.

سياحاني چند مثل ناصر خسرو قبادياني (445 هـ.ق.) در آن دوره از طبس بازديد و از زيبايي طبس و حكومت گيلك بن محمد به عظمت ياد كرده و از وجود امنيت بسيار و رعايت دقيق احكام شرع سخن به ميان آوردند.

با استيلاي تيموريان طبس تابع حراست بوده و سپس با ضعف آن نظام ازبكهاي مهاجم چندين بار به طبس يورش آورده و دختران و پسران بسياري را به قتل رساندند. زيرا در برابر برده شدن و انتقال آنها به بين النهرين مقاومت مي نمودند. در اوايل دوره صفويه مردم طبس سنتي و متعصب بودند و بسختي با شاه اسماعيل صفوي جنگيدند.

محمد افغان با حمايت مالي و تسليماتي كمپاني هند شرقي (انگلستان) شهرهاي شرقي ايران از جمله طبس را گرفت و سپس به كرمان و اصفهان رفت. طبس بعداً توسط نادرشاه از وجود مهاجمين افغاني پاكسازي و نامبرده حاكم جديدي از اعراب شيباني را در طبس به حكومت گمارد كه 7 نسل متوالي تا دوره پهلوي بر طبس حاكم بودند و حاكم نشين طبس از آن دوره تا سال 1380 هجري شمسي تابع خراسان به مركزيت مشهد مقدس بوده است. قلمرو حكومتي طبس شامل: گناباد ، فردوس ، بشرويه ، بجستان ، دستگردان ، رباط پشت بادام و قسمتي از شمال كرمان بوده است. از ميان امراي شيباني طبس اميرحسن خان در عمران و آبادي طبس بسيار كوشيد. تالار آيينه نشان، عمارات باشكوه و منبت كاري، استخرهاي آب باشكوه با نوارهاي چرخان و طلاكوب يا سيمكوب، باغها و كوشكهاي باصفا، خيابان بندي طبس و كانال كشي انهار، هرس درختان بر اساس طرحهاي هندي، احداث آب انبارها، احداث حمامهاي بزرگ و تميز و مساجد و تكايا و... از اقدامات وي و دولت يا اعقاب اوست.

در سال 1355 طبس به عنوان يك شهر  باستاني شناخته شده و تغيير و تخريب آثار قديمی آن ممنوع شد. دو سال بعد، زلزله مخرب 25 شهريور 1357 طبس را بكلي ويران نمود و حدود 25000 تن قرباني گرفت.

در سال 1380 با تصويب هيأت دولت شهرستان طبس مشتمل بر دو بخش و هشت دهستان از استان خراسان منتزع و به استان يزد الحاق گرديد و به عنوان دهمين شهرستان آن استان شناخته شد. در سال 1381 بخش مركزي طبس به دو بخش مركزي و ديهوك تقسيم شد و در حال حاضر شهرستان طبس داراي سه بخش مركزي، دستگردان و ديهوك مي باشد.

مردم طبس از ابتدا شيعه اثني عشري بوده اند و بجز دورة حكومت اسماعيليه گزارشي از وجود مذهبي غير از اثني عشري در اين شهر ثبت نشده است.

"در 20 کیلومتری طبس امروزی ، دهی است  که نام فعلی آن کریت می باشد و در متون تاریخی و جغرافیایی کرین و کری آمده است . چنان که د رکتاب حدود العالم که در قرن چهام نوشته شده ، ترشیز، گناباد ، تون و کری ( کریت ) شهرکهایی اند از حدود قهستان و نیشابور با کشت و بذر بسیار . "     ( حدود العالم من المشرق الی المغرب  با مقدمه بار تولد کابل ، 1342، ص387 ).این روستا که قبلاً  کوچکتراز طبس بوده همراه با طبس خرما ، طبسین را تشکیل می داده اند . مقدسی در مورد این طبس که آن را طبس خرما می داند ، می گوید : که دژی دارد، بازارش کوچک و جامعش خوب است . از آب انبارهایی که از کاریزهای رو باز پر می شود ، مردم می آشامند . در آنجا گرمابه های نیکو دیدم . اما طبس عناب که طبس مسینان نیز نامیده می شود در شرق قاین  می باشد . مقدسی درباره این طبس نیز می گوید : عناب بسیار دارد ؛ دژ آن ویران است ، نهرجاری دارد ، نخلستان و کاریز نیز دارد . اما تون در میان راه قاین به طبس است و فاصله آن از طبس آنچنان نزدیک نیست که بتوان هر دو را یک شهر نامید . چنان که امروزه نیز در نقشه ها نمودار است . با در نظر گرفتن توصیف اصطخری و دیگر جغرافی نویسان مسلمان و با توجه به این که در کتاب فتوح ، طبس خرما را اولین شهری می دانند که در خراسان به دست مسلمانان فتح شده است ، روشن می شود که لفظ طبسین که اعراب مخصوصاً در صدر اسلام به کار می بردند  و به آن عنوان دروازه خراسان داده بودند ، همین طبس خرما بوده است . در عین حال نمی توان نوشته های سایر کتب تاریخی را بی ارتباط با نام طبس دانست . بر این اساس طبس مورد اشاره در تاریخ حافظ ابرو( نوشته اوایل قرن نهم هجری) را می توان متشکل از دو شهر یا قصبه بزرگ دانست. به این شرح که طبس مورد اشاره د راین کتاب شامل طبس گیلکی و رقه ( قصبه کوچکی د ر60 کیلومتری طبس ) است . این توضیح در سایر اسناد و مدارک نیز دیده می شود . به عنان مثال جیهانی در نیمه قرن چهارم هجری ، طبس و کریت را یک شهر دانسته و می نویسد: طبس کریت شهری است خردتر از قاین و از جمله گرمسیر است . یاقوت در وصف ده کریت م یگوید : کرین(کریت) ، دهی از دهات طبس است ، از نواحی قهستان ... و گفته شده آن یکی از دو طبس است .

اهمیت و آبادی طبس را در سده چهارم هجری ، مقدسی با عبارتی روشن تر و مفصل ترخاطر نشان کرده است . جایی که در وصف قهستان می گوید : سرزمین پهناوری است که 80 فرسنگ سنگین در 80 است ولی بیشتر آن را کوهها و دشتهای خشک و بی درخت فرا گرفته است . قصبه آن قاین و شهرهایش :...طبس عناب، رقه ، خور، خوشت /و کری می باشند . ( مقدسی، محمد بن احمد، احسنالتقاسیم فی معرفه الاقالیم ، ترجمه علی نقی متروی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، 1361، بخش دوم ،ص436)

د رمسالک و ممالک استخری که تألیف آن به سال 346 هجری قمری است و بر اساس مطالب صوره الاقالیم که به سال 322 هجری قمری تألیف شده ،  به رشته تحریر در آمده است ، چنین می خوانیم : و طبسین کمتر از قاین است درخت خرما دارد و در شمار گرمسیر است و حصاری دارد ، و قهندژ ندارد و آب از کاریز بردارند .و در جایی   دیگر می گوید : و طبس بزرگتر از ینابذ است ، و آب کاریز دارند و حصاری ویران دارد . این بدان معنی است که در این زمان حصاری که در قرون اولیه وجود داشته ، خراب شده و نیز تأکیدی است بر این  که د رداخل حصار از ابتدا نیز کهندژ وجود نداشته است و بارو و یا دژِ که در فتوح البلدان  از آن یاد شده ، تنها به صورت چهار دیوار بوده که م یتوانسته جایگاههای محدودی برای اقامت و برای نگهداری چهارپایان باشد. حمد الله مستوفی در نزهه القلوب می نویسد : طبس مسینان از اقلیم سیم است . شهری کوچک است و گرمسیر است و گرمسیر و در او نخیلات فراوان بود و آبش از کاریز ... در فتوح البلدان که در قرن سوم هجری قمری تألیف شده ، در ارتباط با عزیمت نیروهای مسلمان به این شهر را پس از چگونگی ورود سردار سپاه اسلام به نام عبداله می گوید : او به کرمان رفت و از آنجا به طبسین شد . طبسین را دو  باروست که یکی را طبس گویند و دیگری را کرین . آنجا گرمسیر است و دارای نخلستانها و آن دو دژ خراسان است . اطلاق لفظ طبس تمر نیز بی ارتباط به درختان فراوان خرمای این شهر نیست . چنان که احسن التقاسیم مقدسی که در اوایل قرن چهارم هجری قمری تألیف شده آمده است : طبس خرما ، دژی دارد . حجازی نماست . بازارش کوچک و جامعش خوب است. از آب  انبارها که از کاریز روباز پر می شود ، می آشامند ... (مقدسی ، احسن التقاسیم ، ترجمه علی نقی متروی ، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران ، چاپ اول ،ص471) د رحال حاضر نیز این شهر سراسر پوشیده از درختان خرماست و شاید زیبایی این شهر هم از همین درختان سر به فلک کشیده و پر ثمر خرماست که بعد از طی مسافتها در کویر خشک و لم یزرع انسان به وادی سرسبز و بهشتی طبس رهنمون می شود.

"ناصر خسرو نیز درباره طبس می گوید : در آن خرماستانها  باشد و بساطین . هم اکنون نیز درخراسان ،  طبس به خرمای فراوان شناخته  می شود . اطلاق طبس گیلک کمتر از موارد دیگر در منابع مورد اشاره قرار گرفته است . المعانی نخستین کسی که کلمه گیلک را برای طبس التمر به کار برده است ."

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا