یزدفردا "فریبا نادری بازیگر نقس پری سیما در فیلم ستایش 2 میگوید: در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمدم، از بچگی عاشق بازیگری بودم و بزرگترین آرزویم این بود که جای قهرمان فیلمهایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم، اما پدر و مادرم مخالف بودند و سختگیری میکردند تا من به درس و مشقم بیشتر توجه داشته باشم.
به نظر شما با ازدواج عاشقانه مي توان خوشبختي را لمس كرد؟
به نظر شما با ازدواج مي شود به آرامش رسيد؟
بستگي دارد! برخي براي فرار از محدوديت و تفكر خانواده هايشان تن به ازدواج مي دهند و مثل يك زنداني به اين قضيه نگاه مي كنند زنداني زماني كه مي داند شرايط متعادلي بيرون از زندان مي تواند داشته باشد قطعاً براي آزادي اش روز شماري مي كند چون به دنبال راحتي و آرامش است اما وقتي مي داند نه عشق دارد، نه پول و نه كار مناسب قطعاً ترجيح مي دهد در زندان بماند. در ازدواج هم نمونه هاي زيادي بوده اند كه پس از ازدواج، آرامش دروني شان بر هم خورده و به روزهاي قبل از ازدواج شان غلطه خورده اند.
فریبا نادری دختر مدرن پابند به سنت
نوروز نقطه ای برای شروع
عید برای من از صفر شروع کردن است؛ بدین معنا که یک سری کارهایی که در زندگی و کارم می خواستم انجام دهم و انجام نداده ام را با شروع سال جدید انجام می دهم و درواقع عید برایم نقطه استارتی برای زندگی دوبارہ است، من در کارھایم آدم دقیقی هستم و تا جایی که بتوانم کارهایی را که شروع کرده ام و در برنامه ام دارم، انجام می دهم ولی اگر به هر دلیلی نتوانم کاری را در طول سال انجام دهم، ان را به سال جدید موکول می کنم واستارت آن کار را با شروع سال جدید میزنم.
دختر مدرن پابند به سنت
باوجود اینکه ظاهری مدرن و به روز دارم ولی اصولا آدمی سنتی هستم و به شدت به سنت ها پایبند هستم. عید نوروز هم یکی از مهم ترین سنت های ماست و حتی دنا، دختر آقای رسام به من میگوید که خرید هفت سین برای تو یک معضل است! من خیلی روی هفت سین حساسیت دارم و خیلی زیاد برایم مهم است و به ان اعتقاد دارم.
وابستگی به اعضای خانواده
متاسفانه به دلیل شرایط کاری با اقوام خیلی دور در ارتباط نیستم ولی با اقوام درجه یک زیاد در ارتباط هستم ودید و بازدید برایم خیلی مهم است و وابستگی زیادی به اعضای خانواده ام دارم. مادربزرگهایم را باید حتما ببینم و برایم همیشه در اولویت هستند. پیش از تحویل سال همیشه به بهشت زهرا می روم و حتی بعد از روز اول عید هم سعی می کنم به زیارت اهل قبور بروم.
خودم را دوست دارم....
به خودم خیلی اهمیت میدهم و چند سالی هست که این را متوجه شده ام که اول باید خودم را دوست داشته باشم و بعد بتوانم عشقی که به خودم دارم را به دیگران انتقال دهم. شاید تا قبل از ۳۰ سالگی دیگران برایم از اهمیت بیشتری برخوردار بودند ولی حالا می دانم که باید خودم در اولویت باشم؛ مثلا اگر حال خودم خوب نباشد، به دیدن مادرم نمای روم چون میدانم ممکن است حال او را هم خراب کنم.
اهمیت به ظاهر و پوشش
به پوشش و ظاهرم خیلی اهمیت میدهم. شاید دائم در حال خرید لباس نو نباشم ولی لباسی که می پوشم باید حتما تمیز و اراسته باشد. دوست دارم وقتی مردم مرا می بینند ازمن انرژی مثبت بگیرند و به صورت کلی ظاهر آراسته به خودم نیز انرژی مثبت میدهد و از اینکه پوشش و ظاهر خوبی داشته باشم، روحیه می گیرم. متاسفانه یک نگاه منفی از سوی برخی نسبت به بازیگران ایجاد شده است که فکر می کنند بازیگران همیشه در ارایشگاه هستند، همیشه در حال خرید بوده و همیشه مشغول خوش گذرانی هستند ولی واقعا این طور نیست بلکه حداقل خود من سعی می کنم ظاهرم را اراسته و موقر نگه دارم و این نظم و نظافت ظاهری برایم اهمیت زیادی دارد. سالن زیبایی که دوست خوبم خانم مریم سلطانی تاسیس کرده است، جایی است که من به عنوان یک بازیگر در آنجا احساس امنیت می کنم و اتفاقا خیلی از بازیگران شاخص دیگر نیز به این سالن زیبایی میایند و خدمات میگیرند. این سالن فضای خوبی دارد و حس آرامش خوبی از آنجا می گیرم و امیدوارم در کارش همیشه موفق باشد.
انجام وظایف انسانی
ارتباط مستقیم با مخاطب در شبکه های اجتماعی را دوست دارم ولی متاسفانه مدتی است که انگیزه ام برای حضور در شبکه های اجتماعی را از دست داده ام و خیلی از پستهایی که می گذارم بیشتر حالت سفارشی دارد. متاسفانه کامنتهایی می بینیم که سراسر توهین است و اصلا این آدمها را درک نمی کنم ولی سعی می کنم بازهم مسائلی مثل امور خیریه و کارهای انسانی را در صفحه ام بیان کنم؛ چرا که اگر این موضوع حتی روی یک نفر هم تاثیر مثبت بگذارد، من به وظیفه انسانی خود عمل کرده ام.
کمک به کودکان بی بضاعت
آرزوهای ما برای سینما بیشتر تبدیل به رویا شده است و انقدر ارزو کردیم و محقق نشد که دیگر ارزویی باقی نمانده است، اما برای مردم عزیز ارزو می کنم که به همه آرزوهایشان برسند اما قبل از آن به این فکر کنند که مثلا چه چیزهایی در زندگی ندارند که اگر آنها را داشته باشند حتما خوشبخت می شوند. به این فکر کنند که بابت چیزهایی که در زندگی دارند، خداوند را شکر کنند. امیدوارم مردم خدا را هرگز از یاد نبرند و کسانی که توانایی مالی دارند و برای فرزندان خود در این ایام خرید می کنند، حتی شده یک لباس ارزان قیمت برای کودکانی بخرند که هرگز تجربه چنین چیزی را در زندگی شان نداشته اند، کودکانی که حسرت به دل دارند و متاسفانه از داشتن خیلی چیزها در زندگی محروم هستند.
با فریبا نادری از فوتبال تا ازدواج
شایعه ازدواج با مهدی سلوکی
خیلی وقت است که دیگر با مجله های زرد مصاحبه نمی کنم. برایم خسته کننده شده. چرا باید مردم از این بدانند که من چه می خورم و چه نمی خورم یا اینکه قصد ازدواج دارم یا ندارم. فکر می کنم مجلات زرد مردم را از واقعیت دور می کنند و نمی گذارند ان چیزی که باید از زندگی هنرمندان و بازیگران و آدمهای موفق به مردم برسد. هر روز یک چیزی را شایعه می کنند که فقط باعث فروش بیشتر خودشان می شود؛ مثلا یک روز شایعه می کنند فریبا نادری با مهدی سلوکی ازدواج کرده. تمام مدرکشان هم برای حرفشان این است که مهدی سلوکی و فریبا نادری در ستایش ۲ همکاری کرده اند. دوست دارم در مصاحبههایی که می کنم برادر و خواهر هایم حضور داشته باشند اما به خاطر همین بی اخلاقیها آنها ترجیح میدهند خیلی افتابی نشوند و حریم شخصی خودشان را داشته باشند.
آشنایی با مسعود رسام
هیجده، نوزده سالم بود که همراه دوست گریمورم به دفتر مسعود رسام رفتم تا تست بازیگری بدهد. مسعود بازیگران فیلم «مروارید سرخ» را انتخاب می کرد و از افراد مختلف تست می گرفت. من هم اصلا در این فکرها نبودم که از اتاق بیرون آمد و گفت: نوبت شماست. گفتم: من برای تست نیامدم؛ دوستم آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمدهای بیا تست بده. آن روز خیلی خوشحال شدم اما میدانستم خانواده ام مخالفت می کنند. در تست که قبول شادم برای مدتی به کلاسهای آموزشی بهروز بقایی رفتم تا تواناییهای بازیگری ام را تقویت کنم. در قراردادی که برای بازی در آن فیلم بستم قید شده بود که خانواده ام بتوانند سر صحنه حاضر شوند. «مروارید سرخ» فیلمی بود که باعث شد با مسعود رسام آشنا شوم.
من یک مسلمان معتقدم
شاید ظاهرم مثل عرفی باشد که در جامعه وجود دارد اما به احکام دینم پایبندم، نماز میخوانم و مرجع تقلیدم آیت الله مکارم شیرازی هستند که بارها با دفترشان تماس گرفته ام تا در موارد مختلف سوال کنم و جوابم را بگیرم. خمس و زکات هم جزو چیزهایی است که همیشه سر وقت آنها را پرداخت می کنم و از واجبات زندگی من است. بی اندازه عاشقان امامان هستم و دوستشان دارم. اینها عزیزدل هستند. به حرف مردم هم کاری ندارم که ممکن است چه فکری کنند. وقتی برای زیارت به نجف و کربلا رفته بودم و عکس های ان را در اینستاگرام گذاشتم بعضی ها حرف هایی زدند که نشان می داد هنوز فرهنگ و جنبه استفاده از یک فضای مجازی جا نیفتاده. می گفتند چطور آنجا رفتهای چادر به سر کرده ای و وقتی برگردی دوباره کشف حجاب خواهی کرد. پیش خودشان فکر نکرده بودند که شما در همین امامزاده صالح که می روی چادر می دهند تا سر کنی و حرمت فضا را نگه داری. ان وقت از من توقع داشتند با پوشش همیشگی ام که عرف شهر تهران است در انجا حضور پیدا کنم. امام رضا (ع)، امام حسین و حضرت علی بیشترین احترام را برای ایشان قائل هستم و من وظیفه داشتم که آن طور رفتار کنم.
سود و ضرر زندگی مستقل
مدتهاست که مستقل زندگی می کنم و نیازی به این ندارم که کسی خرجم را بدهد. از سال ۸۵ که ماهی ۵۰۰ هزار تومان درامد داشتم تا حالا می توانم خودم را اداره کنم. با اینکه می توانم از خانواده ام پولی بگیرم یا در کنار آنها باشم اما ترجیح می دهم مستقل باشیم. خیالی نکنید که الان مثلا ماهی دویست میلیون درامد دارم. البته بازیگرانی هستند که این درآمد را دارند و آخرسرهم فیلم شان نمی فروشد. ماهم مثل همه مردم مشکلاتی داریم؛ مثلا شده که چند ماه اجاره خانه نداده ام اما صاحبخانه ام آنقدر انسان متدین و شریفی است که همیشه دست نگه میدارد و فشاری به من وارد نمی کند. خدا را شکر در چنین شرایطی همیشه خانوادهام هوایم را دارند.
کودکی و جوانی شاد
در کودکی شیطان و بازیگوش بودم. پای تمام بازیها و کارهایم برادرم حمید بود. به خاطر او شیطنتهایم هم پسرانه شده بود. به جای عروسک عاشق توپ و در یک خانه زندگی می کردیم. من همیشه در زندگی ام آدم چهل تکه بودم و توی کوچه بابچه ها هفت سنگ و فوتبال بازی می کردم. البته من به خوبی پسرها نمی توانستم فوتبال بازی کنم اما کمی اذیت شان کرده، دروازه ها را کوچک و بزرگ می کردم. (خنده).
از همان کودکی همیشه عشق بازیگری و فیلم بودم دوست داشتم جای قهرمان هایی باشم که دوستشان دارم این علاقه همیشه با من بود و حتی دوران راهنمایی که تحصیل می کردم پیشنهاد اجرای برنامه نیمرخ به من داده شد اما خانواده ام مخالف بودند و نشد. من در خانواده ای بزرگ شدم که دستشان به دهانشان می رسید و هیچ وقت احساس نمی کردم که چیزی برایم فراهم نشده، به خصوص که ته تغاری بودم و پدر و مادرم دلشان نمی آمد خواسته هایم را برآورده نکنند. با وجود علاقه به بازیگیری در دانشگاه گرافیک کامپیوتر خواندم، به خاطر اینکه خانواده میانه خوبی با این هنر نداشتند.
سنتی سنتی
من ترجیح می دهم المان های زندگی ام سنتی باشد و رنگ و بوی روابط گذشته را بدهد. دوست دارم وقتی شب یلدا می شود جای دور همی و مهمانی های بی ربط کنار خانواده باشم و حافظ بخوانم. ما سنت های خوبی دارم که به هر دلیلی در زندگی امروز مردم کمرنگ می شوند. شاید دلیل آن مشغله بیش از حد به خاطر نان باشد یا آمدن پدیده هایی مثل تلگرام و اینستاگرام که آدم را جور دیگری به هم وصل می کند. البته این اتفاق در شهرستان ها کمتر افتاده است. در هر صورت من یک آدم سنتی ام که دوست دارم رسم و رسومات را زنده نگه دارم و از آنها لذت ببرم. درست است که در لباس پوشیدن و زندگی فردی به روز و تازه هستم اما این منافاتی با سنت گرایی و زنده نگه داشتن رسم و رسومات ندارد.
دوران عاشقی
بعد از آشنایی با مسعود رسام و گذشت زمان حس می کردم که او احساس خاصی نسبت به من دارد. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم؛ یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم. شاید خیلیها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال ۸۳ میدانستم که مسعود سرطان دارد. سال ۸۵ که با من ازدواج کرد دکترها می گفتند کمتر از شش ماه دیگر سرطان کار خودش را خواهد کرد اما معجزه عشق، امید وهمنشینی با هم باعث شد که تا سال ۸۸ با سرطان بجنگد. این جور وقتها خیلی ها ادم را قضاوت می کنند. ممکن است فکر کنند به خاطر ثروت مسعود رسام بوده که من حاضر شدم با مردی که ۲۷ سال با من اختلاف سنی دارد ازدواج کنم. کسانی که مسعود رسام را از نزدیک میشناسند از وضعیت زندگی او خبر دارند و می دانند که او ثروتمند نبود. ازدواج با مسعود آنقدر عاشقانه ومهم بود که با وجود مخالفتهای خانواده این کار را کردم. حتی پدرم حاضر نبود من را ببیند و این اتفاق نیفتاد تا زمانی که مسعود تسلیم سرطان شد و از دنیا رفت. همه چیز در آن زمان کوتاه با مسعود برایم خاطره انگیز بود و تا همین چند ماه پیش با دختر او در یک خانه زندگی می کردیم. من همیشه در زندگی ام آدم محافظه کاری بودم و دنبال این بودم که بی دلیل خودم را در معرض قضاوت دیگران یا مشکل قرار ندهم اما دوست داشتن و عشق آنقدر قوی است که محافظه کاری نمیشناسد. مسعود رسام از کودکی برایم بت بود و وقتی نام او و برادرش در تیتراژ می آمد لذت می بردم. چهارشنبه شبها این اجازه را داشتم که بیدار بمانم و «خانه سبز» را ببینم. او خاطرات نسلی را رقم زده و برای همیشه در خاطرم میماند.
رفقای فوتبالی کار درست
علاقه ام به فوتبال از همان زمان کودکی شکل گرفت. از همان زمان که آجر دروازه های را جا به جا می کردم. الان هم در فوتبال رفقای زیادی دارم. علی انصاریان که به تازگی وارد سینما هم شده از دوستان من است. امیر قلعه نویی هم همین طور. کاری به این ندارم که ایشان از کدام طبقه اجتماعی آمده اند یا طرز حرف زدنشان چطور است. امیر قلعه نویی آنقدر کار بزرگ در این فوتبال کرده است که برایم عزیز و محترم باشد. به خصوص که من استقلالی ام با این وجود آقای علی پروین را هم خیلی دوست دارم و با ایشان هم آشنایی دارم. فوتبال هم بخشی بزرگی از علاقه و تفریحات من است.
دردسرهای اینستاگرام
اول از همه باید بگویم که هیچ وقت برای صفحه ام در اینستاگرام مخاطب غیر واقعی جذب نکردم. پیشنهادهای زیادی می شود که پول بده برایت فالوئر بیاوریم اما این موضوع برایم اهمیتی ندارد. آن کسی که فریبا نادری را دوست داشته باشد خودش صفحه ام را دنبال خواهد کرد. بعضی از واکنش های مردم در اینستاگرام واقعا آزار دهنده است. هر رفتار عادی تو ممک است برای این عده غیر عادی باشد و بابت آن فحش بارانت کنند. همین کار را اگر خواهر، مادر یا یکی از خانواده شان انجام بدهد عیبی ندارد چون کسی نمی بیند. اما من در اینستاگرام سعی می کنم حس و حال خودم را در آن لحظه با مردم به اشتراک بگذارم مثلا به خاطر علاقه شدیدی که به حیوانات دارم به سگ کشی که اتفاق افتاده بود واکنش نشان دادم. اینها مخلوقات خدا هستند و برای من ارزش دارند. یک بارسگی در میان اتوبان گیر افتاده بود و این ور و ان ور می رفت و ترسیده بود. وقتی از او رد شدم آنقدر دچار دلهره شده بودم که دور زدم و برگشتم تا ببینم برایش اتفاقی نیفتاده باشد.
ماجرای پیشنهاد بی شرمانه در سینما
به نظرم این اتفاق بیشتر از همه به رفتار خود آدم بر می گردد. در هر شغل و حرفه ای کسانی هستند که بی اخلاقی می کنند و حد خود را نمی شناسند اما ربطی به این ندارد که این موضوع را به هم نسبت بدهیم. اگر یک نفر در مواجهه با آد مهای دیگر درست رفتار کند کسی این اجازه را به خودش نمی دهد تا به او پیشنهاد بی شرمانه بدهد. این خانمی که به خارج از ایران رفته و این حرفها را راجع به سینمای ایران زده اصلا بازیگرنیست که بخواهیم به حرفهایش بها بدهیم. دو تاجمله نصفه و نیمه در فیلم ها گفته و حالا نظریه پردازی هم می کند. اما در مورد یکی از دوستان دیگر که رفته باید بگویم دلیل رفتن او بیکاری بود. وضع اقتصادی سینما و تلویزیون این روزها خیلی بد شده و کار کمی وجود دارد. حتی فصل سوم ستایش با اینکه مخاطبان زیادی دارد هنوز به خاطر کمبود بودجه به جریان نیفتاده آن بازیگرهم خرج یک خانواده ویک بچه معلول را میداد و نیاز به درآمد داشت. همین شبکه ای که او را جذب کرده به خود من برای بازی در یک سریال رقم خیلی خوبی هم پیشنهاد کردند. راستش من نیازی نداشتم و نرفتم.
واکنش شدید فریبا نادری به اهانت ها
این بازیگر با بیان اینکه تنها خواهشش از مردم این است که نگاهشان را درست کنند، در این خصوص توضیح داد: گله دارم از مردمی که در صفحه اینستاگرام شخصیام برایم کامنتهای توهینآمیز میگذارند و به شخصیتم بیاحترامی میکنند. میخواهم به آنها بگویم چرا نسبت به شخصیت بازیگری که نقش منفی بازی میکند، قضاوت نادرست میکنند و به او تهمت میزنند. من هم یک آدمی مثل همه شما هستم، اگر دوست ندارید «ستایش» را نبینید، چرا بیاحترامی میکنید؟
در سریال «ستایش» فقط نقش بازی کردم
وی تاکید کرد: می خواهم به آنهایی که میگویند من با بازیگر نقش «صابر» ازدواج کردهام، بگویم ایشان جای برادرم هستند و عکسهایی هم که از ما منتشر شده مربوط به سریال «ستایش» است. من در سریال «ستایش» فقط نقش بازی کردم، نقش خودم را که بازی نکردم؛ منفی بودن نقش، دلیلی بر بد بودن من نیست. البته ناگفته نماند که این توهینها فقط منوط به فریبا نادری نیست، بلکه به آقای داریوش ارجمند هم بیاحترامی شده است؛ ایشان از بزرگان سینما و تلویزیون ما هستنند.
کسانی که توهین میکنند ازمردم نیستند
نادری سپس با بیان اینکه از انتقادهای بینندگان سریال «ستایش» استقبال میکند، تصریح کرد: بسیاری از مردم به جهت همذاتپنداری که با نقش من در سریال «ستایش» داشتند، مرا در سریال باور کردهاند و وقتی برایم کامنت میگذارند که از من متنفر هستند من خوشحال میشوم؛ چرا که نقشم تاثیرگذار بوده است. همین جا اعلام میکنم که از همه انتقادها با آغوش باز استقبال میکنم اما نه از حسادتها و عقدهها و میدانم کسانی که برایم کامنتهای توهینآمیز میگذارند از اقشار مردم نیستند بلکه افراد حسودی هستند که میخواهند عقدههایشان را در باب انتقاد بیاورند. من وظیفهام به عنوان یک بازیگر این است که کار کنم و زندگیام را اداره کنم.
وی که اکنون در سریال رمضانی «فاخته» نیز ایفای نقش دارد، دربارهِ ورودش به نقش منفی توضیح داد: طی این سالهایی که برای تلویزیون کار کردم تمام نقشهایم مثبت بود و فقط در سریال «ستایش» و «فاخته» نقش منفی بازی کردم. علت ورودم به نقش منفی سنجیدن توانیاییهای خودم بود و به نوعی میخواستم خودم را به رخ خودم بکشم.
در «فاخته» خیلی منفیترم
بازیگر نقش فریبا در سریال «فاخته» با بیان اینکه قصد دارد مدتی از ایفای نقش منفی فاصله بگیرد، ادامه داد: نقشم در سریال «فاخته» به نسبت «ستایش» خیلی منفیتر است؛ چرا که در «فاخته» نقشم کاملا فرق دارد ولی در این سریال نقش یک بیمار روانی را بازی میکنم که مدام دارو مصرف میکند و متوهم است. این مجموعه اکنون هم در حال تصویربرداری است.
نقشم در «ستایش» از گذشته کینه دارد
نادری سپس درباره حضورش در سریال «ستایش 2» بیشتر توضیح داد و گفت: در سریال «ستایش» به عنوان بازیگر نقش پریسیما بالاخره به هدفم میرسم؛ ضمن اینکه گرههای نقشم در این مجموعه از هفته گذشته باز شده است و بزودی مشخص میشود که علت رابطهام با صابر از روی عشق و علاقه نیست و به کینه گذشتهی خانوادگیام برمیگردد و قصد انتقام دارم.
بازیگر نقش پریسیما همچنین با اشاره به همکاریاش با سعید سلطانی در سریال «ستایش» یادآور شد: «ستایش» اولین تجربهام با آقای سلطانی بود که امیدوارم ایشان انقدر از من راضی باشد که در تجربههای بعدی نیز افتخار همکاری با وی را داشته باشم. آقای سلطانی از کارگردانهای مسلط و باسواد تلویزیون است که همیشه با دکوپاژ سرصحنه حاضر میشود. در این مجموعه تقریبا همه بازیگران دیالوگهای سنگین و طولانی داشتند. در نهایت فینال «ستایش 2» به نحوی گرفته شده است که دیگر«ستایش 3» وجود نداشته باشد و با یک جمع بندی کلی داستان به پایان میرسد، هرچند که داستان «ستایش1» هم به گونهای تمام نشد که حتما ادامه دار باشد.
فریبا نادری در پایان گفتوگوی خود گفت: فعلا قصد ندارم کار جدیدی را شروع کنم؛ چرا که از همزمانی دو سریال کمی خسته شدهام و نیاز به استراحت دارم.
وی افزود: مثلا طبیعتا مخاطب عام با نقش کسی که زن دوم شده، ارتباط برقرار نمیکند. ممکن است به خاطر خلوتهای آن فرد یا پی بردن به این نکته که او از بدو تولد انسان بدی نبوده، مخاطبان به او هم حق بدهند. او دختر با خانوادهای بوده که به دلایل مختلف به اینجا کشیده است و مردم با فهمیدن این موضوع به او حق میدهند.
این بازیگر یادآور شد: با توجه به اینکه سریال ما قبل از افطار پخش میشود و همه 13، 14 سالهها گرسنه بودهاند، احتمالا اسید معده مخاطبان با دیدن من بیشتر ترشح میکند!
نادری تأکید کرد: فریبای قصه از ابتدا خیلی فرد بدی است. من به ثریا قاسمی که عزیز دل من است میگفتم من نمیتوانم مقابل شما بایستم و به شما فحش بدهم! او از روز اول با همه دعوا میکند و همه را تهدید میکند. اما به مرور ما زاویههایی از زندگی این دختر میبینیم که برخی وقتها به او حق میدهیم.
وی ادامه داد: البته این نقش قبلا در فیلمنامه یک زن 40 ساله بود که من گفتم این سن با این ویژگیها را بازی نمیکنم و با ورود احمد حامد به جمع نویسندگان ویژگیهای این زن هم تغییراتی کرد.
نادری در پاسخ به اینکه آیا شخصیت فریبا در «فاخته» به مرور دچار تغییر و تحول میشود و به رستگاری میرسد یا خیر، توضیح داد: این برای شخصیتهایی است که خاکستری روشن هستند! من چندان موافق این موضوع نیستم. دومین تجربه نقش منفی را پشت سر میگذارم و اکثرا نقش دختر خوب خانواده را در سریال داشتهام. من موافق تحول نیستم. شخصیت منفی، منفی است و در لحظه متحول نمیشود.
بازیگر سریالهای «گل بارون زده» و «ستایش» افزود: مثلا همین شخصیت 10 سال عقدهاش را جمع کرده و میخواهد همه را نابود کند و نمیشود یک دفعه تغییر کند. مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد.
وی در پایان درباره تجربه شخصیاش از تحول گفت: ما به برخی چیزها اعتقاد داریم، مثلا به نماز و پیغمبر و امام. من خودم شبی خوابی دیدم و بعد از آن نمازم را سر صحنه هم میخوانم و در قراردادم هم ذکر میکنم که باید وقت نماز گریم من پاک شود تا نمازم را بخوانم. اگر تحولی این چنینی برای کسی رخ بدهد برای مخاطب باورپذیر خواهد بود در غیر این صورت برای مخاطب قابل قبول و دوست داشتنی نیست. همه میدانند انتهای بدی بدی است. قرار نیست ناگهان همه چیز عوض شود و یک فرد منفی از سوی خدا و اطرافیانش مورد بخشش قرار گیرد.
شایعه ازدواج با مهدی سلوکی
خیلی وقت است که دیگر با مجله های زرد مصاحبه نمی کنم. برایم خسته کننده شده. چرا باید مردم از این بدانند که من چه می خورم و چه نمی خورم یا اینکه قصد ازدواج دارم یا ندارم. فکر می کنم مجلات زرد مردم را از واقعیت دور می کنند و نمی گذارند ان چیزی که باید از زندگی هنرمندان و بازیگران و آدمهای موفق به مردم برسد. هر روز یک چیزی را شایعه می کنند که فقط باعث فروش بیشتر خودشان می شود؛ مثلا یک روز شایعه می کنند فریبا نادری با مهدی سلوکی ازدواج کرده. تمام مدرکشان هم برای حرفشان این است که مهدی سلوکی و فریبا نادری در ستایش ۲ همکاری کرده اند. دوست دارم در مصاحبههایی که می کنم برادر و خواهر هایم حضور داشته باشند اما به خاطر همین بی اخلاقیها آنها ترجیح میدهند خیلی افتابی نشوند و حریم شخصی خودشان را داشته باشند.
ماجرای پیشنهاد بی شرمانه در سینما
به نظرم این اتفاق بیشتر از همه به رفتار خود آدم بر می گردد. در هر شغل و حرفه ای کسانی هستند که بی اخلاقی می کنند و حد خود را نمی شناسند اما ربطی به این ندارد که این موضوع را به هم نسبت بدهیم. اگر یک نفر در مواجهه با آد مهای دیگر درست رفتار کند کسی این اجازه را به خودش نمی دهد تا به او پیشنهاد بی شرمانه بدهد. این خانمی که به خارج از ایران رفته و این حرفها را راجع به سینمای ایران زده اصلا بازیگرنیست که بخواهیم به حرفهایش بها بدهیم. دو تاجمله نصفه و نیمه در فیلم ها گفته و حالا نظریه پردازی هم می کند.
منبع:لحظه نما
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 30,ژانویه,2025