سرپیری در محضر شریفتان با آزادی کامل اقرار میکنم که دوران طفولیت را به بازی گذراندم که بزرگترها به اشتباه از آن به شیطنت و شرارت تعبیر میکردند خدا رحمت کند والدهام اگر کسی نبود همانجا با دمپایی و جارو یکی بر سر و دیگر بر ساق پایم میزدند و بدین وسیله مرا تنبیه میکردند. آخه ایشان هم یزدی اصیل بودند حیف سرپاییشان میآمد که به کمتر از سر مبارک جای دیگر بزنند اما اگر اغیار و اقوام بودند و ما به شیطنت مشغول بودیم ملاحظه روحی و روانی مهمان و باز نه البته بنده مینمودند و از جمع دور میشدند و با لحنی بسیار مهربانانه میگفتند: مادر بیا بنشین خیالت راحت باشد، کاری به تو ندارم. بنده هم میدانستم که به سر و ساق پایم بزودی ضربهای وارد خواهد شد و اما بعد نیمقرن وقتی آشیخ حسن اعتدالالملک میفرمایند: خیال ملت عزیز راحت باشد و کسی کاری با شما ندارد ناخودآگاه همان احساس ترس و اضطراب به من دست میدهد که بزودی قرار است به یک جای بدنمان ضربهای وارد شود. ببخشید آقای آبدارچی میگوید: برو دفتر، سلطانالآیینه پیغام داده نترس صدمهای به تو وارد نخواهد شد، در حال حرکت به سوی دفتر هستم فعلا دعایم کنید و حلال بودگی طلب میکنم!!
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 27,سپتامبر,2024