زندگی نامه آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی


القاب: آیت الله حاج شیخ غلامرضا یزدی –حاج شیخ غلام رضا
محل تولد: مشهد مقدس - زندگی در یزد
شاخص : عالم دینی- عارف – مفسر قرآن
دوره حیات: در اواخر سده 13 و اوایل سده 14
سال ولادت :شعبان المعظم 1295 ه . ق در محله سراب مشهد مقدس
زمان ارتحال (وفات) : روز جمعه 22 ذی حجه 1378 قمری در روستای طزرجان در 45 کیلومتری یزد- در جوار امامزاده جعفر (ع)
کتب: مفاتیح علوم القرآن (تفسیر) و ترجمه نماز یا اسرار الصلوه و کتب دیگر
شاگردان: سید علی محمد کازرونی ـ سید محمد مدرسی ـ شهید صدوقی و سید عباس خاتم یزدی


زندگی نامه:
آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی فرزند ابراهیم یزدی کوچه بیوکی از عالمان دین در اواخر سده 13 و اوایل سده 14 می باشد. وی در حوزه های علمیه مشهد و اصفهان تحصیل نموده و از جمله هم درسان ایشان آقا سید حسین قوچانی معروف به آقا نجفی (مولف سیاحت شرق و غرب)  و آیت الله العظمی بروجردی بودند.

وی در سال 1314 به نجف رفت و با شرکت در درس آیات عظام سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی بهره های علمی و معنوی فراوان برد وی از بیشتر مراجع عصر خویش از جمله آیات عظام حاج عبدالکریم حایری یزدی و مراجع عصر خویش از جمله آیات عظام حاج عبدالکریم حایری یزدی و سید ابوالحسن اصفهانی و آقا حسین قمی و میر سیدعلی مدرسی اجازه اجتهاد داشت.


وی شاگردانی چون سید علی محمد کازرونی ـ سید محمد مدرسی ـ شهید صدوقی و سید عباس خاتم یزدی را تربیت کرد. ایشان چندین کتاب تألیف نموده که برای نمونه می توان کتب مفاتیح علوم القرآن (تفسیر) و ترجمه نماز یا اسرار الصلوه را نام برد .


تأسیس و تعمیر چندین مسجد و حوزه علمیه از جمله یادگارهای ایشان است، این بزرگوار در شهرهای مختلف با بیانی زیبا سخنرانی نموده که بیانات ایشان تأثیر بسزایی داشته است. وی عارفی صاحبدل و زاهد و صاحب کرامت و یاور مستمندان بود و توفیق زیارت حضرت ولیعصر (عج) را داشت.

از ایشان کرامت های بسیاری مانند طی الارض، ایجاد چشمه آب در بیابان خشک و اطلاع اخبار نهانی به تواتر نقل شده است.
وی سرانجام در روز جمعه 22 ذی حجه 1378 قمری در روستای طزرجان در 45 کیلومتری یزد وفات یافت و پیکر مطهرش بر روی دست مردم تا یزد تشییع و در جوار امامزاده جعفر (ع) به خاک سپرده شد.

روایت دوم : ولادت، حیات و وفات
عالم ربانی آیةالله حاج شیخ غلام رضا(ره) ـ برابر دست خطی که از معظم له موجود است ـ در شعبان المعظم 1295 ه . ق در محله سراب مشهد مقدس متولد شد.

سال 1309 تحصیلات حوزوی را آغاز کرد و تا سال 1314 ادبیات، فقه و کلام را از محضر اساتید معروف استفاده نمود و سپس همراه رفیق و همدرس خود سید اجلّ، آقا نجفی قوچانی(ره) «صاحب کتاب سیاحت شرق و سیاحت غرب» از طریق طبس و یزد وارد حوزه اصفهان شد و تا سال 1319 از اساتید بزرگ فقه، اصول و فلسفه آن حوزه بهره مند گردید و سپس برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه نجف اشرف مهاجرت کرد و تا سال 1324 ه . ق در درس مراجع عظام و اساتید بزرگ آن حوزه شرکت نمود و در سال 1325 ه . ق در حالی که سی سال از عمر شریفش می گذشت به وطن آباء و اجدادی خود ـ یزد ـ مراجعت فرمود و تا پایان عمر پر برکت خود در آن ناحیه زندگی کرد.


اقامت ایشان در یزد 53 سال طول کشید و به خاطر کسالت شدید چشم، سال ها از مراجعه به کتاب و تحقیق و تتبّع معذور بود و اُنس آن بزرگوار (طبق نوشته خودشان) بیشتر با قرآن کریم بود و از طریق منبر و خطابه و وعظ، مردم را با مبدأ و معاد که عمده هدف انبیا(ع) است، آشنا می ساخت.

در سال 1360 ه . ق از برکت زیارت حضرت امام رضا(ع) و دست رسی ایشان به نوعی سرمه، چشمشان بهبود نسبی پیدا کرد و به تألیف کتب به خصوص در تفسیر قرآن پرداخت و سرانجام در روز جمعه 22 ذی  الحجة ‌الحرام 1378 ه . ق برابر با 22 تیرماه 1338 ه .ش دار فانی را بدرود گفت و به لقای محبوب و معبود خویش و هم جواری با اولیای الهی نایل آمد؛ «حشره الله مع أنبِیائه و أصفِیائه واسْکَنُه بحبوحات جَنّاتِهِ».


طالبین می توانند برای آگاهی بیشتر از ویژگی های دوران تحصیل و اسامی اساتید ایشان به کتاب هایى، چون «تندیس پارسایی» به قلم نواده ایشان فاضل پرتلاش، آقای کاظمینی و کتاب «نجوم السّرد» تألیف آیةالله حاج سید جواد مدرسی و منابع دیگر مراجعه نمایند.

مقامات علمی حاج شیخ غلام رضا(ره)
استعداد سرشار، علاقه فراوان به فراگیری علوم و معارف، استفاده از فرصت ها، بی علاقه بودن به زخارف مادی و متاع ناچیز دنیا و بالاتر از همه نشاط و روحیه ایمانى، همراه با حافظه بسیار قوى، که در آن بزرگوار وجود داشت برای دست یابی به مدارج بالای علمی و رسیدن به مقام اجتهاد پس از 15 سال تحصیل مداوم کافی است و این واقعیت را علمای بزرگ و مراجع عظام مورد تأیید قرار داده اند.

ایشان به حقیر می فرمودند: «حافظه من در حوزه اصفهان زبان زد طلاب بود؛ به گونه ای که پس از یک سال می توانستم درس استاد را بدون کم و زیاد تقریر نمایم و لذا آیةالله بروجردی که آن زمان در اصفهان بودند، در برخی از درس ها که نمی توانستند شرکت کنند از تقریرات و نوشته من کمک می گرفتند و به آن اعتماد می کردند».

علاوه بر همه این جهات، از نکات دقیق و تحقیقات عمیق ایشان به خصوص در تفسیر و کلام، می توان به درجات بالای علمی ایشان واقف گردید.
خودسازی و مبارزه با خواسته های نفسانى
این جانب هرچند در سال های پایان عمر آن بزرگوار، توفیق درک محضرشان را پیدا کردم، ولی با دقت مخصوص در گفتار، رفتار و روحیه ایشان به جرأت می توانم ادعا کنم که در این وادی گوی سبقت را از دیگران ربوده و تاکنون کم تر شخصیتی را همانند ایشان در این جهات سراغ دارم. توجه به خودسازی و تزکیه نفس از دوران کودکی تا روزهای آخر عمرشان مشهود بوده است.

معظم له به من می فرمودند: «در سنین کودکی همراه با مادرم در کوچه  که گذر می کردیم من روی دیوارهای کوتاه گِلی در کنار جاده راه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم.

وقتی مورد اعتراض مادر قرار می گرفتم به ایشان می گفتم که می خواهم عبور از صراط را تمرین کنم». این برداشت کودکانه مشخص می کند که از همان ایام، نوعی خودسازی را مد نظر داشته اند. در سنین جوانی و ایام تحصیل در مشهد و اصفهان، زهد و بی اعتنایی به مادیات در زندگی ایشان محسوس بوده است.

می فرمودند: «هرگاه غذای مطبوع، یا لباس مرغوبی به دستم می رسید،‌ آن را کنار می گذاشتم و خطاب به نفس می گفتم: شرط استفاده از این غذا و لباس به جا آوردن فلان عمل عبادى یا امساک یا شب زنده داری است، وقتی آن عمل را انجام می دادم آن لباس و غذا را به طلاب دیگر می دادم و خودم از غذای ساده و لباس معمولی استفاده می کردم و به نفس خطاب کرده می گفتم: که نباید همیشه تو بر من حاکم باشی و خواسته های خودت را به من تحمیل کنى، من هم در مبارزه باید سر تو کلاه بگذارم و غالب شوم».


به ادعیه و مناجات و آیه های قرآنی توجه تام داشتند و آن ها را روی منابر مطرح می کردند و بیش از مستمعین، خودشان از مضامین آن ها متأثر می شدند و آثار آن مضامین در وجودشان مشاهده می گردید.


توجه به نکات ظریف اخلاقى و برنامه های عبادى
بررسی این جهات به گونه ای نیست که بتوان با زبان توصیف کرد، یا با قلم به رشته تحریر درآورد. وصول به این حقیقت تنها با مراوده و مشاهده حرکات و کلمات ایشان میسّر بود.

تواضع و ساده زیستى، رسیدگی به ضعفا و بی نوایان، محبت و علاقه خاص ایشان به طلابِ موفق و تشویق آنان به ادامه تحصیل، احترام زیاد ایشان به سادات و ذریه ی حضرت زهرا(س)، نشست و برخاست با مردم عادی از اقشار مختلف، گریزان بودن از القاب و عناوین ظاهرى، تلاش زیاد برای رفع مشکل دیگران حتی اقلیت های مذهبی و صدها جهات دیگر، ریشه در عمق وجود ایشان داشت و او به راستی خود را در پیشگاه پروردگار حاضر می دانست و از هرگونه وابستگی به ماسوی الله بر حذر بود.
بارها می دیدم، که کسی می خواست دست ایشان را ببوسد، اما ایشان امتناع می فرمود و اگر در این هنگام نگاهشان به یکی از سادات می افتاد، به آن شخص می گفتند: «دست این سیّد را ببوس، نه دست من را که خود را نوکر سادات می دانم».

در برنامه های عبادى علاوه بر واجبات که با توجه خاصی انجام می دادند، خود را موظف به عمل به مستحبات در حدّ توان می دانستند. هرگاه نافله ای از ایشان فوت می شد، مقید بودند قضای آن را به جا آورند. روز اوّل هر ماه مقید به خواندن نماز اول ماه بودند و به دیگران نیز تذکر می دادند.

در لیلة الرغائب تا اواخر عمر شریفشان نمازهای مخصوص بین مغرب و عشا را ترک  نکردند. در یکشنبه های ماه ذی قعده نماز توبه را می خواندند و دیگران را نیز به خواندن آن یادآور می شدند. هرگاه خبر درگذشت یکی از مؤمنین به ایشان می رسید، مقیّد بودند نماز لیلةالدفن برایش بخوانند. زبانشان غالباً مشغول ذکر بود.

در رکعت اول نمازهای واجب سوره های نسبتاً طولانی را بعد از سوره ی حمد می خواندند و در دعاهای پس از پایان منبر بیشتر به ادعیه مأثوره از قبیل دعاهای موجود در زیارت امین الله، و دعای مخصوص شب نیمه شعبان: «أللهمّ اقسم لنا من خشیتک...» و دعای معروف: «أللّهمّ ارْزُقنا توفیق الطّاعة...» توجه داشتند و از این دعاها استفاده می کردند.
عشق به ارشاد و هدایت در سایه قرآن و عترت
مرحوم حاج شیخ که موقعیت اجتماعی و دینی ایشان در استان یزد سرآمد بود و محبوبیت  خاصی در میان اقشار مختلف داشتند، نسبت به تبلیغ، ارشاد، موعظه و نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر، و توجّه دادن مردم به وظایف خود و رعایت حدود الهی و آگاه ساختن آنان از عواقب گناه، اهتمام و علاقه ویژه ای داشتند که نمونه آن را در تاریخ روحانیت با این کیفیت و کمیّت کم تر می توان پیدا کرد.

ایشان همواره بعد از نماز جماعت، صبح، ظهر و مغرب و عشا منبر رفتند و با کسالت و کهولت سنّ تا پایان عمر شریف خود، این سنّت حسنه را ادامه دادند.

در یزد، در ایام سال، مجالس عزاداری بسیاری تشکیل می گردید و هنوز هم چنین است. بیشتر بانیان مجالس از ایشان دعوت به عمل می آوردند و آن بزرگوار برنامه های خود را به گونه ای تنظیم می فرمودند که لااقل یکی دو روز در هر مجلسی شرکت نمایند. برای ایشان ویژگی های ظاهری مجالس مطرح نبود، نزدیکی و دوری راه هم نقشی نداشت. به خاطر دارم که آن مرحوم در مجلس بسیار سنگینی که برای آیةالله مجاهد سیّد شرف الدین لبنانی اعلی الله مقامه در مسجد جامع کبیر گرفته شده بود، منبر  رفتند و در مجالس بانوان در نقاط دورافتاده نیز منبر می رفتند.

مرحوم حاج شیخ در فصل تابستان مبلّغ سیّار بودند و صدها روستای محروم و دورافتاده را از وجود خود بهره مند می کردند. مردم هر محل و روستایی که ایشان به آن جا می رفتند، خوشحال و شادمان می گردیدند و علاقه به دین و روحانیت در آنان زیاد می شد.

در سخنرانی های خود از معارف قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) بسیار بهره می گرفتند و نسبت به آیات اعتقادی و اخلاقى عنایت ویژه داشتند. برای ذکر مصایب اهل بیت به خصوص حضرت سیدالشهدا(ع) اهمیت خاصی قایل بودند.

تضرع و گریه ایشان گاهی مستمعین را تحت تأثیر قرار می داد و دو نکته مهم در منبرهای ایشان مشهود بود: یکی مراتب دشمنی نفس امّاره و شیطان با انسان که روی آن همیشه تأکید داشتند و خطر آن را برای مردم بیان می کردند؛ و دیگری سفارش صلوات بر پیامبر و آل آن حضرت. احساس می شد ایشان می خواهند جامعه را با مبادی فیض و برکت و مشعل های خیر و هدایت آشنا سازند.

نوع مطالب مطرح شده توسط آن بزرگوار به گونه ای بود که هم مجتهدین و علما از آن بهره می بردند و هم مردم کوچه و بازار.

جهات دقیق دیگری نیز در این بخش از بحث می باشد که فعلاً از ذکر آن ها معذورم، چون برای عموم قابل هضم نیست. این ویژگی ها بود که مرحوم حاج شیخ را نزد علما و مراجع مُشار بالبنان کرده بود و همگان، نسبت به مقامات معنوی ایشان غبطه می خوردند. جمله معروف آیةالله سید جمال گلپایگانی(ره) احتمالاً ناظر به همین ویژگی ها بود که فرموده بودند: «ما بیست نفر بودیم که برخی به درجه اجتهاد و مرجعیت نایل شدیم، ولی هیچ کدام مثل حاج شیخ غلام رضا نشدیم».

وصول به مراتب بالای تقوا و یقین
مولای متقیان امیرمؤمنان(ع) در خطبه ای برای همام که یکی از اصحاب خاص ایشان بود صفات متقین را بیان فرمود. در این خطبه حدود 110 صفت برای متقین شمرده شده که جز در تعداد محدودی از بزرگان شیعه و مجاهدین با نفس امّاره، و پویندگان راه حضرات ائمه(ع) نمی توان همه آن ها را یافت.

اما این جانب که حدود پنج سال با آیةالله حاج شیخ غلام رضا(ره) مأنوس بودم و در جلوت و خلوت محضرشان را درک کردم و در مسایل مختلف دینى، اخلاقى و عبادى با موضع گیری ها و برخوردهای ایشان آشنایی داشتم، و از افراد بسیار مطمئن و اساتید، حالات گذشته آن بزرگوار را جویا می شدم و گاهی نیز خودشان مواردی از حوادث زندگی خود را برایم نقل می فرمودند، با دقت در فقرات خطبه همام و خصوصیات اخلاقى آقای حاج شیخ، خداوند را گواه می گیرم و بدون اغراق عرض می کنم که همه صفات متقین را در وجود آن جناب می بینم و افسوس می خورم که چرا از محضر چنین عبد صالحی نتواستم بیشتر بهره مند شوم و خود را نجات دهم. آن روزها وقتی در محضرشان قرار می گرفتیم، دنیا در نظرمان بی مقدار می شد و معنویت و قداست جلسه ایشان ما را به خود جذب می کرد.

مرحوم آقای  را به راستی مصداق: «عَظُمَ الخالقُ فی أنفسهم فَصَغُرَ مادونه فی أعینهم فهُمْ والجنّة کَمَنْ قدراها فهم فیها منعمّون و هم والنّار کَمَنْ قدراها فَهُمْ فیها معذّبون» بود.

صحنه هایی از ایشان مشاهده می شد که من احساس می کردم، بر آخرت و آثار اعمال اشراف دارند. با همه خشوعی که در عبادت داشتند و مراقباتی که بر اعمالشان می نمودند، در عین حال خوف و خشیت پروردگار در ایشان مشاهده می گردید: «یعمل الأعمال الصالحة و هو علی وَجَل، یُمسی و همّه الشکر و یُصبح و همّه الذّکر... فی الزلازل وَقُور و فی المکاره صبورٌ و فی الرخاء شکور... نفْسُه منه فی عَناء والنّاس عنه فی راحة. أتعَبَ نَفسَه لأخرته و أراح النّاس من نفسه...».

این ویژگی ها در عمق جان آن بزرگوار ریشه داشت و آثارش مشاهده می شد. با بدن لاغر و بیماری های مختلف، هیچ فرصتی را از دست نمی داد، و لحظه ای از عمر شریفش را ضایع نمی کرد.

برای هدایت افراد همه توان خود را به کار می گرفت، و ناصحی امین و پدری رؤوف برای افراد محسوب می شد. خداوند به ما توفیق عنایت فرماید که راه این بزرگواران را انتخاب کنیم و آن را ادامه دهیم. از پیشگاه ربوبی مسألت نماییم و از صمیم قلب بخواهیم بر جامعه ما عموماً و بر حوزه های علمیه خصوصاً منّت بگذارد و چنین ذخیره هایی را از ما دریغ ندارد.

امام صادق(ع) می فرمایند: «واطْلُبْ مؤاخاة الأتقیاء ولو فی ظلمات الأرض و إن أفْنَیتَ عُمرک فی طلبهم، فإنّ الله لم یَخلقْ علی وجه الأرض، أفضل مِنهم بعد الأنبیاء والأولیاء، وما أنعم الله علی العبد بمثل ما أنعم به مِن التوفیق بصُحبتهم...».
کرامات، تألیفات و آرامگاه

روح هرگاه به خاطر توجه به خداوند و سلوک در راه انبیا و مجاهده با هوای نفس و تخلق به فضایل و ریاضت با تقوای الهى، مهذب گردید و از اسارت مادیات آزاد شد، می تواند منشأ اموری شود که برای اشخاص معمولی میسّر نیست.

در میان اصحاب ائمه(ع) و علمای دین، از این نمونه انسان ها می توان یافت هرچند تعداد آن ها فراوان نیست. امارت بر نفس و عبودیت خداوند، و تأدب به آداب اولیا و تخلق به اخلاق معصومین(ع) راه هایی است که مسیر انسان را برای تشبه به آنان هموار می کند.

درباره ی مرحوم آیةالله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی(ره) در نوشته ها و گفته ها و حکایت ها، کرامات بسیاری نقل شده است و در مجموع قدر متیقنی دارد که قابل انکار نیست و این جانب از انسان های صالح و صادق، مطالبی در این زمینه شنیده ام که فعلاً بنای بر طرح آن ها ندارم. در روایتی از حضرت رضا(ع) نقل شده که فرمودند: «إنّ الله تعالی خلق المؤمن من نوره ... أبوه النّور و أمّه الرّحمة فاتّقوا فِراسَةَ المؤمن فإنّه ینظُرُ بِنُورِالله الّذی خُلِقَ منه».

آثار گران بهایی ـ که گرچه از نظر تعداد اندک است ـ از مرحوم حاج شیخ به یادگار مانده که عبارت است از؛ مفتاح علوم القرآن، ترجمة الصلوة، هدایة المسترشدین و سی بحث در اصول دین، که همگی چاپ شده است.

جنازه شریف ایشان را پس از ارتحال در قریه طزرجان، در 45 کیلومتری یزد،‌ مردم بالای دست و با پای پیاده و با شکوهی وصف ناشدنی به شهرستان یزد منتقل و در جوار حضرت امام زاده جعفر از فرزندان امام صادق(ع) دفن کردند. ایشان بقعه ای مخصوص دارند، و اطراف قبر شریفشان قبور علمای بزرگ و سادات شریف است. مردم برای برآمدن حوایجشان به آن جا می روند و روحانیت خاص و معنویت قابل توجهی در آن جا مشاهده می شود. و آخردعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین والسّلام علینا و علی عبادالله الصالحین.

کوتاه و گویا از آیت الله شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یزدی
حضرت امام خمینی(ره):

ایشان عجب تفسیری ارائه کردند. خیلی عمیق و جالب بود. آیا یزد هم­چنین بزرگانی دارد؟!
آیةالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی(ره):

من فقط دو نفر را دیدم که واقعاً خالی از هوای نفس هستند: یکی مرحوم حاج شیخ حسین زاهد در تهران و دیگر مرحوم حاج شیخ غلام­رضا در یزد، اما علوّ همت مرحوم حاج شیخ غلام­رضا را هیچ­کس ندارد.
آیةالله العظمی بروجردی(ره):

آقای آیةالله حاج شیخ همه کاره­ی من و صاحب اختیار من است.
آیةالله حاج آقا بزرگ تهرانی(ره):

شیخ غلام­رضا یزدی دانش­وری است کمال یافته و فرهیخته­ای است بلند پایه. آنان که اهل معرفتند، جایگاه برینش را می­شناسند و بسیار گرامی­اش می­شمارند. خدمات ارجمندش والا و ماندگارند و پندهای سنجیده­اش در جان مخاطبان اثرگذار؛ زیرا او، خود، تندیس پارسایی و راست­گویی و بی­آلایشی است.
آیةالله سید جمال­الدین گلپایگانی(ره):

خوشا به حالتان! خوشا به حالتان! به ایرانی­ها بگویید آقای حاج شیخ غلام­رضا «حجّت زمان» است. چهل سال پیش در این­جا (نجف) بوده است، دویست نفر از ما در این­جا مجتهد و بعضی­ها مرجع تقلید شده­اند، ولی هیچ­کدام آقای حاج شیخ غلام­رضا نمی­شوند.
آیةالله العظمی بهجت:

از آقای حاج­آقا حسین قمی شنیده بودم که از منبر دو نفر به خوبی می­شود استفاده نمود: یکی منبر آقا سید یحیی و دیگر حاج شیخ غلام­رضای یزدی. ما رفتیم پای منبر ایشان استفاده کنیم که دیدم نظر آقای قمی درست است. از آقای حاج سیّد محمّد داماد پرسیدم: آیا کسی الآن در یزد مثل حاجی شیخ غلام­رضا هست؟ گفت: نه.

ایشان مفتاح علوم قرآن دارند که کتاب جالبی است. معلوم نیست از این کارخانه­، دیگر چنین قماش­هایی در می­آید یا نه؟ نمی­دانم، خدا بهتر می­داند! خوشا به سعادت آقای حاج شیخ غلام­رضا، ما کجا و این­ها کجا!
علاّمه محمدتقی جعفری(ره):

شما روحانیون باید اهل عمل باشید. شما اگر حاج شیخ غلام­رضا یزدی را می­دیدید، با همان دیدن او، جواب سؤالتان را می­گرفتید.

ای لقای تو جواب هر سؤال مشکل از تو حل شود بی قیل و قال
حضرت آیةالله صافی گلپایگانی:

منبر ایشان را درک کرده بودم. ایشان انسان جالب و روحانی وارسته­ای بود و نفوذ کلام عجیبی داشت.
شهید محراب آیةالله صدوقی(ره):

مردم! تا حاج شیخ غلام­رضا را در یزد دارید، منتظر گرفتاری نباشید؛ ایشان حلاّل مشکلات است و به واسطه­ی ایشان برکات خدا بر شما نازل است. ایشان مشکلات و مهمّات مردم را کفایت می­کند و دعای ایشان مستجاب می­شود.
حضرت آیةالله مظاهری:

حاج شیخ مجتهد بود، امّا برای تبلیغ اسلام و ارشاد مردم به روستاها می­رفت و برای گسترش دین تلاش می­کرد.
آیةالله مصباح یزدی:

حاج شیخ، غلام­رضا کوچه بیوکی... از علمای یزد؛ کتابی به نام تندیس پارسایی در احوالاتش نوشته­اند. ایشان تا سن 90 سالگی هم منبر می­رفت. عمده مطالب منبرش آیات قرآن و نکات تفسیری بود و گاهی یکی دو تا شعر می­خواند، منبر ایشان را در یزد از زمان کودکی به یاد دارم. این شعر حافظ را مکرر از ایشان شنیدم: که آن را با یک حالی روی منبر می­خواند:

گر کسان قدر می بدانندی شب نخفتند و رز نشانندی

خود مرحوم شیخ وقتی این شعر را می­خواند، بعد با آن حالش این آیه را تلاوت می­کرد: تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ...
آیةالله جعفر سبحانی:

واقع این است که سخن گفتن درباره­ی عارف وارسته، حضرت آیةاللهشیخ غلام­رضا یزدی در حدّ من نیست و ایشان خیلی بالاتر از این حرف­هاست. معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد؛ در حالی که ایشان بالاتر هستند و شاید برای من زبان درازی است که در مورد ایشان سخن بگویم، چون ایشان به تمام معنا «رض» به رضای حق بود. ما این­چنین شخصی را در اجتماع کم دیده­ایم. این­ها انسان­هایی هستند پیامبرگونه که خود را کشته­اند و رضای حق را برگزیده­اند. ایشان با تمام کمالات و تقوای والا، توجّه زیادی به امر تبلیغ داشت. نمی­گفت که من مرجع دینی مردم این استان هستم و از لحاظ علمی اجتهاد دارم و منبر در شأن من نیست، بلکه منبر را برای هدایت مردم یک هدف می­دانست. من مفهوم «آیةالله» را مدّتی که در یزد بودم در این شخص مجسّم می­دانستم. گرامی باد تولدش، گرامی باد درگذشتش و إن­شاءالله در آینده جزء علمایی خواهد بود که ما را شفاعت می­کند.
استاد محمّدرضا حکیمی:

باری، مرحوم حاج شیخ غلام­رضا یزدی، چند سالی تابستان­ها به مشهد مقدّس مشرّف می­شدند، و شب­ها نماز مغرب و عشا را ـ به جماعت ـ در صحن آزادی (صحن نو) برگزار می­کردند. پدر این­جانب (مرحوم حاج عبدالوّهاب حکیمی) که از مریدان ایشان بود، مرا که نوجوان بودم، با برخی از دوستان و همکارانش به نماز ایشان می­برد. جمعی از بازاریان و تجّار یزدی ساکن مشهد و محترمین دیگری نیز ـ از سر ارادت ـ به جماعت ایشان حاضر می­شدند. پس از نماز به منبر می­رفتند و به روش خاص خود مختصری موعظه می­فرمودند، منبری بسیار با حال و حالت بود و شامل نکته­ها و معرفت­ها، و به فرموده­ی خود ایشان: «یادآوری مبدأ و معاد که عمده­ی وظیفه­ی پیغمبران(ص) است و فطرت بنی­آدم گواه بر این دو است». گاه در مقام ترغیب به استفاده از عمر و به خصوص از شب و شب زنده­داری با کلماتی مؤثّر سخن می­گفتند، و این بیت را با لحنی خاص می­خواندند:

گر کسان قدر می­ بدانندی شب نخفتند و رَز نشانندی

در یکی از این سفرها، ایام مصادف شده بود با 23 ماه ذی­قعده که روز مخصوص زیارتی حضرت امام ابوالحسن علی­بن موسی­الرضا(ره) است. و مردم در آن شب و روز از همه جا رو به مشهد می­گذارند، و برای درک روز زیارتی مخصوص با تحمّل مشقّتِ سفر، خود را به آستانه­ی مبارکه می­رسانند...

آن شب 23 ذی­قعده، هنگامی که نماز و منبر حاج شیخ تمام شد، گفتند حاج شیخ امشب عازم حرکت به سوی یزد هستند و از فردا شب نماز جماعت نیست؟! و این امر مایه تعجّبی بسیار و تعجّب بسیاری شد ـ بلکه هرکس شنید ـ که چه­طور ایشان برای روز زیارتی مخصوص ـ در حالی که شب آن در مشهد هستند ـ نمی­مانند. گفتند: حاج شیخ فرموده­اند کاغذی از یزد برایم رسیده است که وظیفه­ی خود می­دانم هیچ تأخیر نکنم و برای انجام آن کار به طرف یزد حرکت کنم... و این است مرز دقیق تکلیف شناسی.










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا