حجت الاسلام مهدوی‌نژاد شب میلاد امیر المومنین(ع): امیرالمؤمنین(ع) نظم را در بستر تقوا معرفی می‌کند. می‌فرماید: اگر نظم داشته باشید خیلی خوب است، ولی اگر منهای تقوا باشد، همین نظم می‌تواند خطرناک شود. همه مفاهیم ارزشی و اخلاقی و صفات خوب اگر منهای تقوا شدند یعنی منهای آن خداترسی ممکن است خیلی خطرناک هم بشوند.

حجت الاسلام مهدوی‌نژاد در مراسم جشنی که هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد، به مناسبت میلاد سراسر نور امیرالمؤمنین، علی (ع)، در حسینیه ارگ برپا کرده بود، به ایراد سخنان زیبایی، پیرامون فراز پرمعنای «أُوصِيكُمَا... بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»، از وصیتنامه امیرالمؤمنین(ع) پرداخت که مشروح سخنان ایشان بدین شرح است:

تقوا یعنی این که شما در زمین خارزار طوری راه بروی که خار به پای تو فرو نرود.

اگر گاهی آدم این فرصت برایش پیدا شود که حرف آخر را اول بشنود، خیلی سود کرده است؛ تا این که زمان زیادی از عمرش بگذرد و بخواهد یک حرفی را بعد از عمری بشنود. امیرالمؤمنین(ع) که امشب شب میلادشان هست و ما علی‌الظاهر در گذر زمان و گذشت تاریخ به لحظات اول زندگی ایشان رسیده‌ایم؛ در ساعات پایانی حیات مبارکشان وصیت‌هایی به فرزندانشان فرموده‌اند که آخرین حرف‌ها و عصاره و چکیده همه حرف‌ها ی امیرالمؤمنین(ع) هست. حرف آخر به این صورت هست که حضرت فرزندانشان را جمع کردند و مطالبی را فرمودند که حاوی 20 سفارش است.

بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم، امیرالمؤمنین(ع) در بستر، شاید در ساعات آخر عمرشان، به فرزندانشان به ویژه امام حسن و امام حسین علیهما‌سلام، این مطالب را فرمودند و شاید بهتر باشد از زاویه‌ای تازه‌ به این مطلب پرداخته شود. حضرت می‌فرمایند: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»،[1] این جمله را شاید زیاد شنیده‌اید که امیرالمؤمنین(ع) وصیت فرمودند «بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ». خیلی هم این وصیت امیرالمؤمنین(ع) رایج است و این فراز را تقریباً همه حفظ هستند. اما این جمله یعنی چه؟ منظور امیرالمؤمنین(ع) چه بوده است؟ توجه به این سخن چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟

در حد توان ناچیزم در این مورد نکاتی را عرض می‌کنم. ایشان فرمودند: شما دو فرزندم (یعنی حسن و حسین علیهماسلام) و همه فرزندانم را و هر کس که در آینده این نوشته به او می‌رسد، سفارش می‌کنم به تقوای الهی و نظم در امورتان. برای این که معنی این جمله را بفهمیم اول باید به طور کوتاه تقوا را معنا کنیم، بعد نظم را معنا بکنیم و بعد ارتباط بین نظم و تقوا را بیان کنیم. بعد خیلی چیزها روشن می‌شود.

تقوا آن نیرو و قدرت درونی انسان است که انسان را از آلوده شدن به گناه حفظ می‌کند. این تقوا با تمرین، با مبارزه با نفس، با تقویت ایمان و انجام عمل صالح به دست می‌آید و این تمرین می‌خواهد و باید مرتب و هر روز و هر ساعت تمرین کرد.

حرف‌های زیادی پیرامون تقوا زده شده است. تقوا یعنی این که شما در زمین خارزار طوری راه بروی که خار به پای تو فرو نرود.[2] چه طوری پا ورچین پا ورچین و با دقت راه می‌روی؟ همین طور حرف بزن و همین طور هم عمل کن. اعمالت با تأمل، با حساب و کتاب و با دقت باشد. این را تقوا می‌گویند. کسی که حواسش جمع است که خدا محور همه امور است، خدا ترس شده است. کسی که در محاسبات زندگیش خدا اصل است، یعنی اول خدا را حساب می‌کند؛ آدم با تقوایی است.

هر جا یک عده‌ای حول یک هدف منسجم حرکت می‌کنند و فعالیتی را انجام می‌دهند؛ آنجا یک تشکیلات است و تقوای تشکیلاتی نیز لازم است.

تقوا انواع مختلفی دارد.

1ـ تقوای فردی. شما آدم خوبی هستی. مراقب نماز، روزه، عبادات، زبان، چشم و گوشت و اعضا و جوارحت هستی، آدم با تقوا‌یی هستی.

2ـ تقوای جمعی. بعضی‌ها مراقب خودشان هستند اما تا وارد جمعی می‌شوند، خراب می‌کنند. تنهایی بچه خوبی است تا پانشین دو تا رفیق می‌شود خراب می‌شود. تا جلسه فامیلی می‌شود آلوده به گناه می‌شود. تنهایی به مسافرت می‌رود به زیارت مشهد امام رضا(ع) می‌رود؛ اما وقتی گروهی می‌رود، ممکن است به جاهای گناه هم سر بزند. تقوای جمعی؛ یعنی با یک جمع مؤمنانه برو. با یک جمع مؤمنانه برو که در آن جمع تقوا رعایت می‌شود.

یکی هم تقوای تشکیلاتی داریم. مثل یک هیئت که تشکیلاتی است. مثل کانون فرهنگی که یک تشکیلات است. هر جا یک عده‌ای حول یک محور اساسی و یک هدف منسجم حرکت می‌کنند و فعالیتی را انجام می‌دهند؛ آنجا یک تشکیلات است. در اینجا علاوه بر این که تقوای فردی را باید رعایت بکنند، تقوای جمعی را باید رعایت بکنند، تقوای تشکیلاتی را هم باید رعایت بکنند.[3] باید مراقب همدیگر باشند. باید زیر دستان خود را هم مراقبت بکنند. نه تنها باید خودشان را از گناه حفظ بکنند بلکه باید زیر مجموعه‌هایشان و اطرافیانشان را هم از گناه حفظ بکنند، برنامه‌ریزی‌هایشان هم باید مؤمنانه و بر مدار تقوا باشد و نه تنها اینها بلکه خطاها و گناهان تشکیلاتی هم نباید انجام دهند. مثلاً طغیان نکنند، تکروی نکنند و تفرقه نداشته باشند. اینها از گناهانی است که در یک تشکیلات اتفاق می‌افتد. مثل حکومت جمهوری اسلامی. بعضی‌ها نماز می‌خوانند روزه می‌گیرند آدم‌های خوبی هم هستند اما یک کلمه حرف می‌زنند و بین امت و امام تفرقه می‌اندازند. اینها تقوا را رعایت نکرده‌اند.[4]

نظم آن قدر مهم است که یکی از براهین رسیدن به معرفت الله، همین برهان نظم است

نظم چیست؟ مگر نظم چقدر اهمیت دارد که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اوُصِیکُم بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ» می‌گویند: نظم یعنی هر چیزی را بر مقتضای عقل و با رعایت ترتیب، در جای خود قرار دهیم.

گاهی نظم طبیعی و برای عالم طبیعت است و به آن نظم تکوینی می‌گویند. نظمی که در آفرینش حاکم است از یک اتم و مولکول شروع می‌شود تا بزرگ‌ترین اجرام آسمانی و کل منظومه چرخ و فلک که دارای یک نظمی است. به این می‌گویند نظم تکوینی و نظم طبیعی؛ اتفاقاً این نظم آن قدر مهم است که وقتی ما می‌خواهیم با ادله خداشناسی به معرفت الله برسیم یکی از براهینش همین برهان نظم است.

برهان نظم چیست؟ به زبان ساده می‌گویند این عالم نظم دارد و منظم است، منظومه است و هر منظومه یک ناظمی دارد. مگر می‌شود یک چیز منظمی همین جوری خودش منظم شده باشد. حتماً یک ناظمی دارد و یک کسی هست که در آن نظم ایجاد کرده است و آن ناظم، خداست.

یک نظم، نظم اعتباری است مثل این قوانینی که بشر وضع می‌کند براساس تجربه هم هست، مثل قوانین راهنمایی و رانندگی. قوانین راهنمایی و رانندگی وحی که نیست علم هم که نیست بلکه تجربه است که بشر به مرور به آن رسیده است. اینها قراردادی بین خود انسان‌ها است و بر اساس سیر زندگی و تکاملی که بشر در حیات و زندگیش داشته به این نکته‌ها رسیده و یک قراردادهایی گذاشته است. مثل قوانین ورزشی، مثلاً هجده قدم اینجاست، پشتش این جوری است، آن طرفش آفساید است و ... . اینها که وحی نیست زیر بنای علمی هم ندارد بلکه قراردادی هست. دور همدیگر نشستند و یک چیزهایی نوشتند. قراردادی ما بینشان است و به آن عمل کردند. این نظم، نظم اعتباریست بر اساس اعتبار و قرارداد است.

یک نظم هم نظم صناعی است. در صنعت، قوانین حاکم بر صنعت و حرفه‌ها که ریشه‌اش علم است، تخصصی است. یعنی بر اساس یک سری علوم مانند ریاضی و هندسه و اینها به این قوانین و قراردها رسیده‌اند. عقلی و علمی است. پس نظم یا طبیعی است یا اعتباری یا صناعی. مثل صنعت و حرفه که ضوابط معقول و علمی خودش را دارد.

نظم در زندگی با زمان‌بندی ساعات شبانه‌روز

نظم در زندگی روزمره ما هم سفارش شده است مثل این که در روایات آمده که ساعات شبانه روزتان را به سه بخش تقسیم کنید. یک بخش به عبادت و راز و نیاز، یک بخش به کسب و کار، یک بخش به تفریح حلال بپردازید.[5] دسته‌بندی‌های دیگری هم برنامه و نظم روزمره زندگی دارد. نه فقط در زندگی فردی و خانوادگی در نظامات اجتماعی نظم حرف اول را می‌زند. آیا حکومت بدون نظم می‌شود؟ اداره یک جامعه بدون نظم می‌شود؟ اصلاً یکی از اصول مدیریت نظم است بدون نظم اصلاً مدیریت معنا ندارد.

نظم در اندیشه

 امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «اوُصِیکُم یا أُوصِیکُما بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ». این نظم را یک کم بررسی کنیم ببینیم معنایش چیست تا بعد بتوانیم با آن ارتباط برقرار بکنیم. ببینید بعضی‌ها نظام فکری ندارند هر ساعتی یک فکری می‌کنند، یک تصمیمی می‌گیرند و یک برنامه ریزی می‌کنند. یک کاری می‌کنند شکست می‌خورند یا موفق می‌شوند. دمدمی مزاج هستند و برنامه ندارند. چون نظام فکری ندارند. اصول برنامه ریزی بلد نیستند

کسی اگر نظام فکری نداشته باشد، نظم درونی و نظم فکری نداشته باشد؛ رفتارهایش دچار اختلال و اشکال می‌شود. گاهی عوامل بیرونی روی افکار انسان اثر می‌گذارند و درون آدم را بی‌نظم می‌کنند. مثلاً به هم ریختگی محیط دور و بر، اتاق به هم ریخته، خانه به هم ریخته، اینها روی روان انسان اثر می‌گذارد افکار انسان را پریشان می‌کند. گاهی تغذیه نامرتب و نامناسب، بر فکر و اندیشه انسان تأثیر می‌گذارد.

امام رضا(ع) می‌فرمایند: «اختلال که همان به هم ریختگی نظم است نمی‌گذارد اعصاب وظیفه خود را طبیعی و کامل انجام دهد. افکاری که از مغز آلوده و اعصاب غیر منظم پدید می‌آید، آلوده و غیر منظم است».[6] گاهی بعضی‌ها به هم ریخته هستند محیط خانه‌شان را که مرتب کنند به هم ریختگی‌شان درست می‌شود. وقتی چیدمان خانه‌ را درست کنند و مرتب و منظم باشند، این به هم ریختگی‌هایشان درست می‌شود اما به این توجه ندارند. به هم ریختگی‌های محیط پیرامون گاهی در افکار و اعصاب اثر می‌گذارد و افکار انسان را آلوده و نامنظم می‌کند درنتیجه رفتارهایش هم خراب می‌شود.

نظم در اندیشه هم مهم است باید در اندیشه و فکرمان هم منظم باشیم. در اعتقاداتمان هم باید منظم باشیم. بعضی‌ها باورهای ثابتی ندارند یک روز به این معتقدند یک روز به آن معتقد هستند یکی روز خیلی معتقدند یک روز کم معتقدند چون ریشه‌های عقایدشان را درست نکردند نظم در اندیشه و فکر هم ندارند. باورشان به خدا و اولیا خدا استوار نیست و به تأثیرات خدای متعال در این عالم و در زندگی خودشان یقین نکرده‌اند. لذا نظام فکری استواری ندارند. پس یکی نظم درونی و فکری و یکی هم نظم بیرون که این دو تا متقابلاً بر همدیگر تأثیر هم می‌گذارند.

نظم در رفتار، عامل  اقتدار و اعتماد به نفس

بعد از نظم در اندیشه نظم در رفتار است. رفتار فردی و رفتار اجتماعی. رفتار فردی را مثال بزنم. به عنوان بی‌نظمی در بهداشت، مسواکش را مرتب نمی‌زند. دندانهایش خراب می‌شود. بهداشت را رعایت نمی‌کند. مرتب و به موقع و در مواقع مناسب شست و شو ندارد. مریض می‌شود. پس نظم در بهداشت، یک رفتار فردی است. نظم اجتماعی، مثلاً در محیط‌های نظامی، اگر نظم حاکم نباشد هرج و مرج اتفاق می‌افتد و سستی و ضعف قوا را به دنبال دارد. نظم خیلی در کارهای نظامی مهم است و در مورد سربازی می‌گویند که برو سربازی تا منظم بشوی. برای این که نظم اقتدار می‌آورد اعتماد به نفس می‌آورد. همچنین اگر کسی در آموزش و تحصیل بی‌نظم و بی‌برنامه باشد، بی‌سواد خواهد ماند.

بندگی هم بدون نظم و نظام تحقق پیدا نمی کند.

اگر در عالم و در این امور نظم حاکم نباشد زندگی پاشیده خواهد شد. اگر در اجتماع نظم حاکم نباشد اجتماع پاشیده خواهد شد. در عبادت هم اگر نظم و نظام نباشد بندگی تحقق پیدا نمی‌کند. شما ببینید نماز نظم و نظام دارد. همین جوری نیست که هر کسی هر طوری که خواست نماز بخواند و هر ساعتی که خواست بخواند. نماز نظم و نظام دارد رکعاتش معلوم است. ترتیبش معلوم است. روزه هم همین طوری است. جهاد نظم و نظام دارد. حج نظم و نظام دارد. آن هم چه نظم و نظامی، حتی وضو و غسل و مقدمات عبادات هم نظم و نظام دارد. تا این اندازه نظم مهم است.

به شهید بزرگوار شهید بهشتی گفتند شما چه طور این قدر منظم شدید؟ چون شهید بهشتی خیلی منظم بودند. ایشان فرمودند: من نظم را از نماز یاد گرفتم. اهمیت اول وقت خواندن، اهمیت صحیح خواندن، دقیق خواندن، مرتب خواندن، این که آداب نماز را رعایت بکنی. وقتی ایستادی دستت را کجا قرار بدی. نگاهت کجا باشد. اذکار را چه جوری بگویی؟ حروف را چه جوری ادا بکنی؟ قیام متصل به رکوع داشته باشی توقف داشته باشی. در حال حرکت ذکر نگویی و ... . نظم را از نماز یاد گرفتم. این اهمیت نظم است. همه در دنیا به این مهم رسیده‌اند که نظم یک قدرت است.

نبود تقوا، نقص بزرگ نظام‌های حاکم بر دنیا

این نظمی که به عنوان یک اصل در عالم پذیرفته شده است و دنیا هم الان بر اساس این قاعده، نظم نظامات اجتماعی را طراحی کرده است؛ یک نقص بزرگ دارد. این نظم نوین جهانی، این نظامات اجتماعی حاکم بر دنیا، یک نقص بزرگ دارد و یک حلقه مفقوده دارد و این حلقه مفقوده و نقص، نداشتن تقواست. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «أُوصِیکُما بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»، بله نظم هست ولی نظم بدون تقوا. مثال نظم فردی بدون تقوا. یک آدم منظم بی‌تقوا مثل یک دزد. به نظر شما دزدها منظم نیستند؟ حساب و کتابی که یک دزد می‌کند، عمراً شما نمی‌کنید. دقیق و سر ساعت، الان هم که دزدی‌ها با تکنولوژی پیشرفته، با حساب و کتاب و دقیق همراه شده. دزدها آدم‌های منظمی هستند، اگر منظم نباشند نمی‌توانند دزدی کنند. پس آدم می‌تواند منظم باشد. نظامی‌ها خیلی‌هایشان منظم هستند. یک نظامیِ منظمِ اتوکشیده و خیلی مرتب می‌شود رضاخان قلدر، یکی می‌شود شهید صیاد شیرازی. رضاخان نظم دارد، صیاد شیرازی هم منظم است؛ منتها او نظم منهای تقوا، او نظم به اضافه تقوا. این‌ها را شما در نمونه‌هایش جستجو کنید.

نظام سیاسی و اقتصادی آمریکا: نظامی منهای مختصات واقعی، انسانی و الهی و غیرمنطبق با تقوا

نظامات اجتماعی هم همین است، نظامات اجتماعی بدون تقوا، مثل نظام اقتصادی که بر دنیا سرمایه‌داری غرب حاکم است. فکر می‌کنید نظم ندارد؟ حساب و کتاب دارد، ولی خروجی‌اش فاصله طبقاتی و خردشدن جامعه می‌شود. غلبه یک درصد بر 99 درصد، حاکمیت یک درصد بر 99 درصد، می‌شود خروجی نظام سرمایه‌داری منهای تقوا.

نظامات سیاسی هم همین است. در آمریکا ببینید در اروپا ببینید در خیلی از کشورهای سلطه، این جوری هستند. یک بازی انتخاباتی هست آخرش یا این حزب رأی می‌آورد یا آن حزب رأی می‌آورد. از قبل هم سرویس‌ها تعیین کرده‌اند که چه کسی رأی بیاورد. مثل خود آمریکا، دارای یک نظام سیاسی است، ولی نظام سیاسی منهای مختصات واقعیِ انسانی و الهی و غیرمنطبق با تقوا. اما در اسلام هر کسی می‌تواند تجارت بکند، سرمایه‌دار بشود، اما از راه حلال و منطبق بر موازین تقوا. می‌تواند مبتلا به آن آسیب‌ها و ایرادهای نظام سرمایه‌داری نشود. نظام سیاسی‌اش، نظام دروغ و فریب نیست. مردم می‌روند رأی می‌دهند و همان کسی که رأی می‌دهند، انتخاب می‌شود. در دنیا خیلی سعی می‌کنند که این را زیر سؤال ببرند که ببینید اینجا اینجوری نیست، اینجا کسی که مردم رأی می‌دهند، انتخاب نمی‌شود. چرا این قدر توطئه می‌کنند؟ برای اینکه می‌خواهند بگویند اینها مثل ما هستند، اینها نظام سیاسیشان منطبق بر واقعیت‌ها نیست. اصرارشان بر این است. ولی چون ما نظاممان منطبق بر تقوا است مردم حقیقتاً با مشارکت انتخاب می‌کنند، خودشان رأی می‌دهند، خودشان انتخاب می‌کنند، خودشان تأثیرگذار هستند.

 

نمونه‌ای از نظام اجتماعی منطبق بر محور تقوا: حاکمیت ولایت فقیه در جمهوری اسلامی[7]

نظامات اجتماعی اگر بر محور تقوا باشد، نمونه‌اش می‌شود حاکمیت ولایت فقیه در جمهوری اسلامی. سیستم کلانش را عرض می‌کنم، کلیت و چارچوب این نظام سیاسی، نظام اهل تقواست. ولی شما نظامات اجتماعی و سیاسی بدون تقوا را ببینید. امیرالمؤمنین(ع) نظم را در بستر تقوا معرفی می‌کند. می‌فرماید: «أُوصِیکُما بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ». ببینید نظم اگر داشته باشید خیلی خوب است، ولی اگر منهای تقوا باشد، این نظم خیلی خطرناک است. همه مفاهیم ارزشی و اخلاقی و صفات خوب این طوری هستند، اگر منهای تقوا شدند یعنی منهای آن خداترسی، منهای آن معیار اصلی؛ خیلی خطرناک می‌شوند. آدم‌های منظم خطرناک، آدم‌های دانشمند خطرناک، آدم‌های خوش اخلاق خطرناک، خطرناک می‌شوند. شما بگویید آیا بذل جان، گذشت از جان واقعاً ایثار هست یا نه؟ از خود گذشتگی از جان گذشتگی بزرگترین ایثار است صفت خیلی خوبی است. منهای تقوا وقتی شد، می‌شود همین تروریست‌های تکفیری. می‌روند خودشان را منفجر می‌کنند که یک عده شیعه را بکُشند که پیش پیغمبر(ص) بروند. از جان گذشتن مگر کار کمی است؟! از جان گذشتن به اضافه تقوا می‌شود عملیات استشهادی بچه‌های لبنان یا روی مین خوابیدن بچه‌های خودمان در شب‌های عملیات.

تقوا پشت سر ولایت قرارگرفتن است

اینجا تقوا چیست؟ تقوا در اینجا در طریق حق قرارگرفتن است. پشت سر ولایت قرارگرفتن است. تقوا از دل ولایت زاییده می‌شود.[8] آن بذل جان، منهای ولایت می‌شود این تروریست‌های تکفیری، ولو جانش را داده است. اما همین بذل جان، به اضافه تقوا می‌شود عملیات استشهادی بچه‌های لبنان، می‌شود شهدای خودمان در شب‌های عملیات روی میدان‌های مین.

مهم‌ترین نظم: نظم بین رفتار و اندیشه‌

یک جلوه دیگری از نظم را در یک معنایی خدمتتان را عرض بکنم. این بخش از صحبت را که عرض می‌کنم بیانات حضرت آقاست. حالا با یک سری دخل و تصرفات در توضیحات خدمتتان عرض می‌کنم ولی اصل مطلب، مطلب حضرت آقاست که یک گوهر است که دارم خدمتتان عرض می‌کنم. در توصیف همین فراز وصیت امیرالمؤمنین(ع) حضرت آقا می‌فرمایند: ما یک نظم دیگری داریم که آن نظم ترکیبی، نظم فردی و اجتماعی، نظم فکری و عملیست. ببینید نظم از چیدمان وسایل در یک اتاق و خانه شروع می‌شود تا نظم در اجتماع تا نظام‌سازی برای یک تمدن بزرگ در عالم، همه اینها جزء «وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ» می‌شود. یک نظم فوق‌العاده تأثیر‌گذار است که اگر در آن بی‌نظمی اتفاق بیفتد، فوق‌العاده خطرناک می‌شود. آن چیست؟ هماهنگی بین فکر و عقیده، باورها و اندیشه و اعتقادات انسان با کارکردها و رفتارهای شما. شما یک باوری دارید، یک عقیده‌ای دارید، این باورها و عقاید اگر منطبق با کارکردهایتان باشد یا بهتر بگویم عملکرد و رفتارهایتان منطبق بر آن باورهایتان باشد، انفجار اتفاق می‌افتد، انفجار نور اتفاق می‌افتد. انفجار برکت اتفاق می‌افتد. تحول عظیم هنگامی در عالم اتفاق می‌افتد که مؤمنین عالم رفتارهایشان کاملاً منطبق بر باورهایشان بشود.

نفاق عمومی، حاصل بی‌نظمی در رفتار و اندیشه

خطرناک‌ترین مسئله بی‌نظمی در حوزه فکر و عمل است. یعنی چه؟ یعنی باورها و اعتقادات مردم در جامعه یک چیزی باشد اما رفتارها و عملکردهایی که باید بر اساس همین امر شکل گرفته باشد، هنجارهای اجتماعی که باید براساس همین اصول و قواعد شکل گرفته باشد، آنها یک جور دیگری با‌شد. رفتارها یک جور دیگر باشد، منطبق بر هم نباشد. اینجاست که می‌فرمایند این بی‌نظمی چیزی را تولید می‌کند به نام نفاق عمومی. ببینید نماز و دعا و امام زمان و شهدا و همه اینها را باور داریم، قاطبه امت قبول دارند، شعارش را هم می‌دهیم اما اگر معاشرت‌ها، تجارت‌ها، رفاقت‌ها، ازدواج‌ها، پوشش‌ها، خوراک‌ها، شهرسازی‌ها، خانه‌سازی‌ها، دید و بازدید‌ها و مهمانی‌ها منطبق بر آن باورها نباشد، به مرور چیزی را تولید می‌کند به نام نفاق عمومی. ممکن است عنادی هم در کار نباشد. این نتیجه قهری این بی‌نظمی است.

کفر ،خروجی و حاصل نفاق عمومی

الان یک نگاهی به اطرافتان بیندازید، ببیند خیلی‌ها این جوری هستند، اهل نماز و روزه و عبادات، آدم‌های بدی هم نیستند، ولی رفتارهای زندگیشان، رفتارهای روزمره‌شان منطبق بر آن آموزه‌های دینی‌شان نیست. این امر ناخداگاه در وجود آدم نفاق تولید می‌کند تا کار انسان را به کفر محض برساند. یعنی یک آدم خوب که فریب خورده، حواسش به مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگیش نبوده است، خودش را در جامعه ول کرده است، خورد و خوراک و پوشش و همه چیزش کم‌کم موافق تهاجم فرهنگی شده است، ناخودآگاه در بیست سال آینده، در چشم انداز پنجاه سال آینده، بی‌دین می‌شود یعنی از اسلام جز اسمی باقی نمی‌ماند. لذا شما نگاه می‌کنید می‌بینید مادربزرگ چادر سرش هست، رویش را گرفته، دختر چادر سرش است، گل‌گلی و رنگی و توری ول‌کرده است. نوه‌اش بی‌چادر با مانتو دارد، می‌رود. نبیره‌اش دارد نیمه عریان راه می‌رود. چرا این طور می‌شود؟ وقتی آدم حواسش نباشد خروجی این غفلت، خروجی این نفاق عمومی، کفر می‌شود. دست خودش هم نیست.

این مسئله نسبت به مسئولان در سطوح حاکمیت هم صادق است. مثلاً اگر شمای مسئول، اسم اسلام را بیاوری، شعار اسلام را بیاوری، ولی در عمل به اسلام ملتزم نباشی، اسم قانون و شرع را بیاوری ولی در عمل ملتزم به قانون و شرع نباشی، این می‌شود همان نفاق. من حالا همین را شیب می‌دهم به اجتماع و مسائل سیاسی روز خودمان. مثلاً شعار آزادی بدهی، شعار تحمل مخالف بدهی، ولی مخالفت را نتوانی تحمل کنی، اینها تولید نفاق می‌کند. حتی اگر عمدی نباشد. عمدی که تکلیفش روشن است. این را براساس بیانات حضرت آقا عرض می‌کنم. کاملاً مستند عرض کردم. 1/9/81 بیانات حضرت آقا را بروید، مطالعه بفرمایید.[9] این یک نوع خطرناک از بی‌نظمی است، بی‌نظمی بین فکر و عمل، شعار و رفتار.

تمام این مناسبت‌های اجتماعی، رفتارهای فردی و اجتماعی اگر به اضافه تقوا شد، یعنی همان باورهای اصلی و خدامحوری، آن موقع نتایج و برکات فوق‌العاده‌ای خواهد داشت.

آیا هم اهل گناه امنیت داشته باشند و هم اهل تقوا؟

این حرف‌هایی که زدم به این معناست که نظم، امنیت، آزادی و همه امتیازات و فرصت‌های اجتماعی در جامعه اهل تقوا باید به سمت و به نفع اهل تقوا کار کند نه به نفع اهل گناه. تازه نه تنها نباید به نفع اهل گناه کار کند، بلکه نباید این طور باشد که هم به نفع اهل گناه کار کند و هم به نفع اهل تقوا. یعنی هم اهل گناه امنیت داشته باشند، هم اهل تقوا. هم اهل گناه آزادی داشته باشند و هم اهل تقوا که این هم البته در عمل ممکن نیست. پس معلوم شد که نظم بدون تقوا قابل قبول نیست. امنیت بدون تقوا قابل قبول نیست. آزادی بدون تقوا قابل قبول نیست. هیچ مفهوم ارزشی منهای تقوا قابل قبول نیست، بلکه خطرناک است. آیا یک گناهکار، یک خلافکار یا یک فاسق باید تحت حمایت قرار بگیرد؟ او گنهکار است، خطاکار است، خلاف است، چاقوکش است، به نظر شما باید تحت حمایت باشد؟ او هم از امنیت برخوردار باشد؟ اصلاً چنین چیزی معنا دارد؟! آن آدم چاقوکشی که در خیابان عربده می‌کشد، مردم را می‌زند، پلیس می‌آید جمعش می‌کند. این که دیگر نباید امنیت داشته باشد، او خودش مخل امنیت است. آیا ادم فاسدی که دارد روح جامعه را، تقوای جامعه را خراب می‌کند، او هم باید امنیت داشته باشد؟ او هم باید مجوز داشته باشد؟ از او هم باید حمایت شود؟ نباید حمایت شود چون این با تقوا منافات دارد.

اهل معصیت با کارهای خلاف و گناه نباید در جامعه مجوز بگیرند و حمایت شوند.

امنیت برای اهل تقواست، آزادی برای اهل تقواست نه برای اهل گناه. اهل گناه نباید آزاد باشند که گناه کنند. خلافکار نباید آزاد باشد که گناه کند. به اهل تقوا وکارهای منطبق بر تقوا باید مجوز داده شود. اهل معصیت با کارهای خلاف و گناه نباید در جامعه مجوز بگیرند. نباید حمایت شوند، نباید امنیت برایشان تأمین شود. این را همه قبول دارند. اینکه چیز پیچیده‌ای نیست. چیز روشنی است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اگر نظمی است، اگر نظامی هست، اگر امنیتی هست «به تقوی الله» ارزش دارد. یعنی اگر از سرچشمه تقوا جاری شده باشد، حق بروز و ترویج دارد. می‌خواهم عرض کنم به هر کسی که در کانونی، مسجدی، محله‌ یا اداره‌ای مسئولیتی دارد و همه ما باید در برقراری نظم و امنیت دقت کنیم تا تقوا تقویت بشود. یک وقت برای بی‌تقوایی‌ها، نظم و امنیت فراهم نشود. خدا در قرآن می‌فرماید: «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»[10] می‌فرماید: هر کسی که رئیس شد مسئولیتی گرفت در جامعه، صاحب قدرت شد، باید اقامه یاد خدا کند. باید اقامه تقوا در جامعه کند. یعنی چه؟ یعنی حمایت‌ها، هدایت‌ها، مجوزها و دخالت‌ها همه باید به سمتی هدایت شود که منجر به اقامه تقوا بشود و جلوی آن حرکت‌های که منجر به ضایع‌شدن تقوای جامعه می‌شود، گرفته شود. اینکه روشن است. البته هیچ‌کس با شادی حلال مخالف نیست. هیچ‌کس با هنر و هنرمند مخالف نیست؛ بلکه مصداق این بیانات شادی و هنر مبتذل و فحشا و منکرات است و این مخالف تقواست.

مسئولین نباید بگذارند امنیت منهای تقوا معنا پیدا کند

توصیه امیرالمؤمنین(ع) به تقوا و نظم امر یعنی نظم امر در بستر تقوا. گاهی این عروسی‌های که آدم در خیابان می‌بیند، بعضی‌هایش واقعاً مبتذل است. آیا اینها باید امنیت داشته باشند؟ باید بتوانند این حرکات شنیع و زشت را انجام بدهند؟ باید بتوانند هنجارشکنی کنند؟ نباید آزادی منهای تقوا رایج بشود.[11] مسئولین نباید بگذارند آزادی منهای تقوا رایج بشود. مسئولین نباید بگذارند امنیت منهای تقوا در جامعه معنا پیدا کند که یک عده فکر کنند که اگر بخواهند در جامعه گناه کنند، در امان هستند. اینکه با قرآن منافات دارد، این که با روایات، با فتاوای مراجع، با آرمان‌های انقلاب منافات دارد. لذا حرف ما این است. مسئولین محترم و بزرگوار استان مخصوصاً مسئولین محترم و زحمتکش نیروی انتظامی واقعاً این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) را تأمل بفرمایند. سایر مسئولین بزرگوار استان روی این بیانات امیرالمؤمنین(ع) تأمل بفرمایند. «اوُصِیکُم بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ» نظم در بستر تقوا، امنیت برای باتقوا‌ها، نظم اجتماعی برای باتقوا‌ها، حمایت برای باتقوا‌ها، مجوز برای کارهای اهل تقوا.

چرا مسئولین اجازه می‌دهند آدم‌هایی که مخالف آرمان‌های امام و انقلاب و ولایت فقیه هستند، بیایند در شهر دارالعباده و با احساس امنیت سخنان سخیف بگویند؟!

آن وقت بتواند یک آدمی که مخالف امام و رهبری است سابقه‌اش معلوم است، حرف‌هایی که زده است در رسانه‌ها روشن است، از فتنه حمایت می‌کند، این آدم پا بشود بیاید در شهر... . حرف سر این نیست که چرا یک عده از جوان‌های دغدغه‌دار و متدین و انقلابی با اینها مخالفت می‌کنند یا نمی‌کنند. ما اصلاً تعجبمان از این است که چرا مسئولین اجازه می‌دهند که این افراد وارد شهر شوند. تعجب ما از این است که یک عده‌ای هستند که جرأت می‌کنند این آدم‌ها را دعوت کنند که در شهر بیایند. چه قدر احساس امنیت می‌کنند؟ چرا احساس امنیت می‌کنند؟ بعضی که مخالف آرمان‌های امام و انقلاب و ولایت فقیه هستند که بیایند در شهر دارالعباده بیایند حرف بزنند چه کسی مقصر است که اینها این طور احساس امنیت می‌کنند؟ این همه خون شهید ریخته شده است. این همه ادارات، سازمان‌ها و نهادها برای این است که خون شهیدان را حفظ کنیم. این انقلاب را حفظ کنیم، کاری بکنیم که کسی جرأت نکند علیه این ارزش‌ها حرف بزند، سؤال داشته باشد سؤال می‌کند اما اگر کسی بخواهد این ارزش‌ها را تخریب کند و زیر سؤال ببرد و فتنه‌گری کند، نباید احساس امنیت کند، چرا احساس امنیت کند؟ خود مسئولین نباید اجازه بدهند که اینها احساس امنیت و مصونیت کنند که وارد شهر بشوند.

یک خواننده مبتذل و غیرمقید به مسائل شرعی در شهر دارالعباده یزد، چرا باید مجوز بگیرد؟

یک خواننده مبتذل و غیرمقید به مسائل شرعی و ضوابط شرعی در شهر دارالعباده یزد باید مجوز بگیرد؟ خواننده‌ای که با زن‌های بی‌حجاب می‌نشیند، می‌خواند، این که دیگر و صراحتاً مخالف شرع است. چرا؟ چرا اینها به این راحتی اجازه داشته باشند که بیایند و بروند و مجوز بگیرند؟ اصلاً چه کسی به اینها مجوز می‌دهد؟ اصلاً چرا گناهکار باید احساس امنیت کند؟ اگر کسی مجوز قانونی گرفت دلیل بر این است که کارش دیگر گناه نیست و منکرش، معروف شده است.

به منکر نباید مجوز داد، به اهل گناه نباید پا داد

به منکر نباید مجوز داد، به اهل گناه نباید پا داد. آن وقت آن کسانی که مخالف با این هنجارشکنی‌ها هستند و می‌خواهند نهی از منکر کنند، آنها مخل امنیت می‌شوند!؟ و آنهایی که با مجوّز، امنیت عقیدتی جامعه و امنیت فرهنگی جامعه را خراب می‌کنند آنها امنیت داشته باشند!؟ این بود امانت امام؟ این بود امانتداری؟ اگر مسئولین در جامعه خدای نکرده بگویند هر کسی که مجوز گرفت، هر کاری که خواست بکند خب اینکه نوعی نگاه پلورالیستی است. امنیت برای همه!؟ این جوری که نیست. یعنی اگر شما مخالف مسائل دین، انقلاب و عقاید مقدس مردم خواستی کاری کنی، جلسه‌ای بگیری، کنسرتی بگذاری، اگر مجوز داشته باشی اشکال نداشته باشد؟ این که جامعه سکولار می‌شود. باید مراقب بود. مسئولین بزرگوار باید مراقبت بکنند. این ترویج اباحی‌گری در جامعه به مفهوم نظم و آرامش و امنیتی است که حتی مخالفین تقوا هم از آن برخوردار باشند.

امر رسول خدا در هنگام مواجه با عناصر هتاک و گناهکار

روایتی را بخوانم تا موضع مؤمنین در برابر عناصر هتاک و گناهکار که ابایی ندارند که گناه کنند، روشن شود. در روایت، یک عبارتی است به نام اهل معصیت. اهل معصیت به کسی نمی‌گویند که گاهی گناه می‌کنند به کسانی می‌گویند که اصلاً با گناه شناخته می‌شوند، تجری در گناه دارند، شهرت به گناه دارند. به اینها اهل معصیت می‌گویند. امام صادق(ع) از وجود امیرالمؤمنین(ع) صاحب امشب، از وجود نازنین پیغمبر خدا (ص) نقل کردند که حضرت فرمودند: «اَمَرنا رَسوُلُ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ اَنْ نَلْقی اَهْلَ الُمَعاصی بِوُجوُهٍ مُکْفَهِرَّةٍ»[12]؛ رسول خدا به ما امر کرد که وقتی به اهل معاصی می‌رسیم (اهل معصیت) با وجوه به‌هم‌کشیده، با چهره‌های به‌هم‌کشیده ترش‌روی برخورد کنیم. یعنی شما حتی نباید در چهره هم نسبت به انسان‌هایی که هنجارشکن هستند و در جامعه هتاکی می‌کنند و دارند تقوای جامعه را له می‌کنند، روی خوش نشان بدهید، چه برسد به این که مجوز بدهید. الحمدلله بعضی از مسئولین همت انقلابی کردند و مجوزی که داده شده بود را لغو کردند ولی از این مجوزها نباید داده شود که لغو بشود.

حضرت عیسی(ع): اگر می‌خواهید خدا دوستتان داشته باشد، بغض اهل معصیت در دل‌هایتان باشد.

یک روایت دیگری که آخرین حرف من باشد از حضرت عیسی(ع) یک جمله زیبا دارند «تُحبّبوا الى اللَّه بِبُغضِ أهلِ‏ المَعاصى‏»[13] خودتان را مورد حب الهی قرار بدهید، با بغض اهل معصیت در دلتان. اگر می‌خواهید خدا دوستتان داشته باشد، بغض اهل معصیت در دلهایتان باشد. کسانی که متجاهر به فسق هستند، آدمی که اهل فتنه هست، متجاهر به فسق است، اصلاً محارب است. کسی که علناً معصیت انجام می‌دهد فیلمش را همه عالم دیدند، این متجاهر به فسق است. باید بغض او را در دل داشته باشید. «وَ تَقَرَّبوا الى اللَّه بِالبُعدِ عنهُم»؛ اگر می‌خواهید به خدا تقرب پیدا کنید از اینها دوری کنید. «وَ اَلتَمِسُوا رِضاهُ في غَضَبهم»؛ اگر می‌خواهید رضایت الهی را به دست بیاورید، خشم اینها را بخرید. این باید ملاک و معیار رفتار مردم و مسئولین باشد.

در حکومت جمهوری اسلامی، امر معروف و نهی از منکر بر مردم واجب و فقط به صورت لسانی است

اما یک جمله هم به دوستان خودم و به مردم عزیز و به انقلابی‌ها و دردمندان و دغدغه‌دارها عرض کنم. شیوه امر به معروف و نهی از منکر در نظام جمهوری اسلامی برای مردم و اقشار مختلف، به فرموده مقام معظم رهبری در کتاب «واجب فراموش شده» کاملاً روشن شده است. این کتاب را مطالعه کنید. حضرت آقا در این کتاب می‌فرمایند: «در نظام و حکومت جمهوری اسلامی، امر معروف و نهی از منکر توسط مردم، واجب است و توسط اقشار مختلف باید انجام بشود ولی فقط لسانی، تذکر لسانی». یک جایی جمع شوید، فقط تذکر لسانی بدهید. بروید محضر علما و درباره یک مسئله‌ای که دارد پیش می‌آید، مشورت کنید و سپس لساناً منتقل کنید. یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر لسانی است. مطالبات لسانی، حتی بیانیه‌هایی که گاهی افراد تنظیم می‌کنند، اینها هم از مصادیق همین است. اما برخورد عملی و فیزیکی در حکومت اسلامی، فقط برای مسئولین است. کسی نمی‌تواند به حریم کسی ورود کند، نمی‌تواند فیزیکی ورود کند. فقط مسئولین یا مراجع قانونی یا کسانی که مجوز از مراجع قانونی دارند، حق ورود فیزیکی دارند، هیچ کس حق برخورد فیزیکی ندارد. گاهی از همین غفلت‌ها، دشمنان خارجی و داخلی سوء استفاده می‌کنند. لذا باید مراقب بود.

خدای متعال را به حق امیرالمؤمنین(ع) قسم می‌دهیم که به همه ما معرفت و بصیرت عنایت فرماید و همه ما را جزء شیعیان امیرالمؤمنین(ع) و خالص الولاء قرار دهد و همه ما را جزء یاران صدیق و سربازان امام عصر ارواحناه فداه و مستشهدین واقعی قرار دهد. إن‌شاءالله خدای متعال سایه بلندپایه رهبر عزیزمان را تا ظهور حضرت حجت ‌ارواحنا فداه مستدام بدارد.

 

 

 

 

[1]. خطبه 47 نهج‌البلاغه.

[2]. بحار الانوار جلد 70 صفحه 136. تقوا را به حالت كسى تشبيه كرده‏اند كه از يك سرزمين پر از خار عبور مى‏كند، سعى دارد دامن خود را كاملا برچيند و با احتياط گام بردارد مبادا نوك خارى در پايش بنشيند، و يا دامنش را بگيرد.عبد اللَّه معتز اين سخن را به شعر در آورده است و مى‏گويد: ش

خلّ الذنوب صغيرها

 

و كبيرها فهو التّقى‏

و اصنع كماش فوق أر

 

ض الشوك يحذر ما يرى‏

لا تحقرنّ‏ صغيرة

 

إنّ‏ الجبال‏ من‏ الحصى‏

     

گناهان را از كوچك و بزرگ ترك كن كه حقيقت تقوا همين است. همچون كسى باش كه در يك زمين پر خار با نهايت احتياط گام بر مى‏دارد.گناهان صغيره را كوچك مشمر كه كوه‏ها از سنگ ريزه‏ها تشكيل مى‏شود.

[3]بیانات امام خامه‌ای در دیدار با نمایندگان مجلس 8/3/1390

ما یک تقوای فردی داریم، که هر کسی خود را تحت مراقبت دائم داشته باشد...

اگر کسی بخواهد به فلاح برسد، به فوز برسد، به نجات ابدی برسد، بایستی تقوا داشته باشد. هر مقدار این حالت بیشتر بود، فوز و فلاح بیشتر است.

یک تقوای جمعی هم داریم. تقوای جمعی این است که جمعها مراقب خودشان باشند. جمع به حیث جمع، مراقب خودشان باشند. بی‌مراقبتی جمعها نسبت به مجموعه‌ی خودشان، موجب میشود که حتّی آدمهائی هم که در بین آن جمعها تقوای فردی دارند، با حرکت عمومیِ آن جمعها بغلتند و به جائی بروند که نمیخواهند. در طول این سی سال، ما از این ناحیه ضربه خورده‌ایم. د

ر دهه‌های قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهای خوبی هم میدادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدمهائی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را به جائی رساند که فتنه‌گرِ ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعار دهنده‌ی ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند؛ این خیلی خطر بزرگی است. آنها غلتیدند. بنابراین تقوای جمعی لازم است.

[4]. اشاره به فرمایش پیامبر(ص): «لا تَنظُروا إلى كَثرَةِ صَلاتِهِم‏ وَ صُومِهِم وَ كَثرَةِ الحَجّ‏ِ وَ المَعرُوف‏ وَ طَنطَنَتِهِم بِاللَّيل، وَ لكِن اُنظُرُوا إلى صِدقِ الحَدِيث وَ أَداءِ الأَمانَة»؛ وسایل‌الشیعه،ج 19، ص 69.

[5]. در مورد تقسيم بندى اوقات شبانه روز، روايات مختلفى وارد شده كه باهم تفاوتهايى دارند. در بعضى از روايات اوقات به سه قسمت و در بعضى به چهار قسمت تقسيم شده است.

وَ قَالَ (ع) لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّم‏. نهج البلاغه کلمات قصار 390.

[6]. طب الرضا(ع)، ترجمه امیر صادقی، ص 202.

[7]. اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری  در تاریخ 29/6/1369

امروز جمهوری اسلامی در دنیا، از لحاظ موقعیت انقلابی و سیاسی و نظامی و حیثیتی، یک مجموعه‌ی پیروز به حساب می‌آید. به تعبیر عناصر سیاسی دنیا، دشمن شما آمده در مقابلتان زانو زده است. شما به آن هدفها رسیده‌اید. از کجا به آن هدفها رسیده‌اید؟ از ایمان و تقوا و پایبندی. البته بیش از آنچه که بخواهیم بر این معنا استدلال کنیم، بر وجود آن فعل و انفعالات غیبی استدلال می‌کنیم. یعنی عواملی وجود دارند که خارج از محاسبه‌ی انسانند. اگر انسان به خدا توکل کرد، آن محاسبات در خدمت او قرار خواهد گرفت و خدای متعال به او کمک خواهد کرد. خدا به ملت ایران کمک کرد. «و من یتق‌الله یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی‌الله فهو حسبه».

در نظام جمهوری اسلامی، هیچ‌کس نباید از جاده‌ی تقوای مناسب با شأن خودش، خارج بشود. تقوایی که برای مسؤولیت فعلی من لازم است - که من واقعا باید به خاطر ضعفها و روسیاهیهای فراوان خودم، به خدا پناه ببرم - با تقوای فلان برادری که فرمانده‌ی یک گردان سپاه است، فرق می‌کند. او در همان حد تقوای خودش باید رعایت بکند. اگر رعایت نکرد، زیردستش می‌تواند مطمئن باشد که فرماندهی او، ادامه پیدا نخواهد کرد.

[8]. درخشان پرتوى از اصول كافى؛ ج‏2؛ ص253.

امام علی(ع): نحن على الاعراف، نعرف انصارنا بسيماهم و نحن الاعراف الذى لا يعرف اللَّه عز و جل الا بسبيل معرفتنا و نحن الاعراف يعرفنا اللَّه عز و جل يوم القيامة على الصراط، فلا يدخل‏ الجنة الا من‏ عرفنا و عرفناه‏ و لا يدخل‏ النار الا من‏ أنكرنا و أنكرناه‏.

[9]. ایشان‌ با اشاره‌ به‌ وصایای‌ حضرت‌ امیرالمؤمنین‌ علی‌ (ع‌) در آخرین‌ ساعات‌ عمر شریفشان‌، رعایت‌ نظم و اصلاح‌ ذات‌البین‌ به‌ معنای‌ نزدیک‌ کردن‌ ذهنها و دلها را از جمله‌ نکات‌ بسیار مهم‌ این‌ وصایا برشمردند و افزودند: نظم هم‌ باید در زندگی‌ فردی‌ و خانوادگی‌ و هم‌ در جامعه‌ از جمله‌ رعایت‌ قوانین‌ و مقررات‌ و مسائل‌ مالی‌ و تجاری‌ مورد توجه‌ قرار گیرد و آن‌ نظمی‌ مطلوب‌ است‌ که‌ همراه‌ با تقوا باشد. مقام‌ معظم‌ رهبری‌ هماهنگی‌ میان‌ افکار، عقاید و شعارها با کارکرد و عمل‌ افراد در جامعه‌ را یکی‌ از مصادیق‌ مهم‌ نظم دانستند و خاطرنشان‌ کردند: اگر در جامعه‌ای‌ رفتارها و عملکردها براساس‌ مبانی‌ فکری‌ و عقیدتی‌ جامعه‌ شکل‌ نگیرد، موجب‌ ایجاد نفاق‌ عمومی‌ در جامعه‌ خواهد شد. حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌، مطرح‌ کردن‌ نام‌ اسلام‌، حقوق‌ بشر، آزادیخواهی‌ و قانون‌، وعمل‌ نکردن‌ و پایبند نبودن‌ به‌ این‌ مبانی‌ را از مصداقهای‌ بارز اینگونه‌ بی‌نظمی‌ در جامعه‌ برشمردند و تأکید کردند: همه‌ مردم‌ بویژه‌ مسؤولان‌ باید خود را ملزم‌ به‌ رعایت‌ این‌ نظم‌ بنمایند.

[10]. حج، آیه 41.

[11]بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۷۲/۱۱/۲۹.

اگر ملتی با تقوا بود، راه پیشرفت، راه ایمان و راه بندگی خدا را ادامه خواهد داد. اگر ملت‌ها تقوا نداشته باشند، همان بلایی بر سرشان خواهد آمد که ملت‌های مقتدر دنیا در جای‌جای تاریخ به آن دچار شده‌اند. آن‌ها دچار غرور، دچار استکبار، دچار ظلم، دچار بدرفتاری و دچار انحراف شدند؛ مردم را منحرف کردند؛ دنیا را خراب و فاسد کردند و آخر هم خودشان سرنگون شدند. یک نمونه‌اش را در همین سال‌های نزدیک، درباره یکی از دو امپراتوری عظیم موجود در دنیا (اتحاد جماهیر شوروی) مشاهده کردید. این، نتیجه بی‌تقوایی است. همه بی‌تقواهای عالم -چه افراد و چه ملت‌ها- سقوطی را باید انتظار بکشند؛ و این سرنوشتی اجتناب‌ناپذیر است. به دنبال بی‌تقوایی، حتماً سقوط است. البته قبل از سقوط کامل، انحراف و فساد و خراب شدن است

[12] بحار الانوار، جلد 71، ص170.

[13] إرشاد القلوب، ترجمه طباطبايى؛ ص308

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا