احمد رضا قدیریان

شعر در هر شکل از اشکال گوناگونش، سخنی است فراتر از نثر که از قواعد معمول آن روی برتافته است و برای عبور از این قواعد معمول و برای متفاوت شدنش با هنجار کلام دست به دامان عناصری گوناگون شده است

چرا انسان در گذرگاه زندگی خویش و در امتداد حضورش در هستی از زبان معمول نثر که وسیله ای بوده است برای ارتباط با دیگران، عبور کرده است و به زبان شعر رسیده است؟ او در شعر چه دیده است که در نثر نمی یافته؟ شعر چه داشته است که جان انسان را سیراب می کرده و نثر از داشتن چه چیز بی بهره بوده که نمی توانسته روح انسان را از آن سرشار کند؟

حقیقت آن است که می توان تفاوت هایی میان نثر و شعر یافت و مرزهایی بین آن دو سراغ گرفت. حتی می توان ویژگی هایی برای شعر برشمرد اما بیان تعریفی دقیق و توصیفی جامع از شعر، کاری است در حد محال. تعریف هایی هم که در این باره بیان شده اند، نتوانسته اند حقیقت شعر را آنچنان بیان کنند که همه اهالی شعر و ادب از نظریه پردازان و استادان این عرصه گرفته تا آفرینشگران شعر بپذیرند و همچون وحی منزل بر آن گردن نهند. گاهی شعر را کلامی خیال انگیز و دارای قافیه و ردیف و وزن دانسته اند که تعداد هجاهای هر مصراع باید با مصراع های دیگر برابر باشد. گاهی شعر را گره خوردگی عاطفه و خیال برشمرده اند که با زبانی آهنگین شکل یافته است. گاهی نیز شعر را حاصل بی تابی روح دانسته اند در لحظه هایی که شعور نبوت بر آن سایه انداخته است.

این تعریف های متنوع از شعر، امروزه عرصه ای را فراهم کرده است از انواع مختلفی از سخن که همگی خود را شعر می دانند و هر یک دیگری را به نوعی از دایره شاعرانگی بیرون می داند و بیرون می راند. کمتر کسی را از اهالی شعر می یابیم که همه این انواع سخن را بهره ور از روح شعری بداند و همه آنها را به حریم شعر راه دهد و به رسمیت بشناسد.

شعر در هر شکل از اشکال گوناگونش، سخنی است فراتر از نثر که از قواعد معمول آن روی برتافته است و برای عبور از این قواعد معمول و برای متفاوت شدنش با هنجار کلام دست به دامان عناصری گوناگون شده است:

به موسیقی روی آورده است و با استفاده از ظرفیت های زبانی، کلام را آهنگین کرده است.

هنجار معمول زبان را در هم ریخته است و علاوه بر آن با آفرینش ترکیبهای تازه به ذخیره های زبانی، غنا بخشیده است.

تخیل را با کلام درآمیخته است و از این رهگذر به جذابیت آن افزوده است.

آرایه هایی در حوزه لفظ و معنی به کلام افزوده و سخن را بدان ها آراسته است.

احساس را در رگ و پی سخن جاری ساخته است تا کلام، هرچه بهتر بر دلها بنشیند.

اندیشه های بشری را چه در محدوده ی زمین و چه در بیکرانه ی آسمان، از حوزه ی خشک و بی روح نثر بیرون کشیده و در فضای شعر، لطافت و طراوتی صدچندان بخشیده است.

و بدین گونه است که شعر آفریده شده تا همنیشین روح و جان انسان باشد و ترجمان احساس و اندیشه او.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا