بی شک انتخابات ایران در 24 خرداد 1392 را می توان یکی از پدیده های نادر اگر نگوییم کم نظیر در سیر تحولات سیاسی اجتماعی تاریخ ایران بالاخص تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برشمرد که مسیر ان ومناسبات و مطالبات مطروحه در بطن این جریان لزوم وارسی وموشکافی جامعه شناسانه، سیاسی ،فرهنگی و اقتصادی بسیاری را طلب مینماید که وظیفه صاحب نظران واساتید محترم را برجسته تر مینماید.

 

 اینکه چه عوامل وشرایطی موجبات شکل گیری این مهم گردید جای بسی برسی و تجزیه وتحلیل دقیق از جنبه ها وعوامل ان دارد که خود حدیث مفصل است که حتما می بایست مورد کند وکاو بین رشته ای در علوم اجتماعی ،انسانی وسیاسی، اقتصادی قرار گیرد

تا قبل از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، این تصور غالب در جامعه ایران وجود داشت که روحانی و قالیباف رقابتی پایاپای برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری دارند. اکثریت طرفداران روحانی امیدوار بودند که او همراه قالیباف به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری راه یابد.

تصور رقابت شانه به شانه روحانی و قالیباف، میدان انتخابات را به عرصه تقابل این دو کاندیدا بدل کرده بود. حمله قالیباف به روحانی در جریان مناظره سیاسی هم ناشی از این تصور بود که قالیباف، روحانی را رقیب اصلی خودش می‌دانست و نیز پاسخ تند و تیز روحانی. این فضا منجر به تشدید حس تقابل حامیان حسن روحانی با محمدباقر قالیباف شد.

به هر حال، قصه انتخابات به سر رسید و قالیباف به پاستور نرسید و حسن روحانی به زودی کلیدش را در قفل در ساختمان ریاست جمهوری خواهد چرخاند. اما حس تقابل و موضع‌گیری علیه قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری، ظاهراً در برخی از رای‌دهندگان به حسن روحانی باقی مانده است.

محمدباقر قالیباف در دوران هشت ساله مدیریتش بر شهرداری تهران، عملاً نشان داده است که مدیری قائل به سیاست نوسازی است. در هشت سال گذشته که نهادهای مدرن ریز و درشتی چون سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، خانه احزاب، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، خانه سینما، نشر چشمه و ... منحل و تعطیل شدند و بسیاری از دیگر نهادهای مدنیِ مدرنِ تاسیس‌شده در دوران قبل از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد تضعیف شدند، قالیباف با احداث سینما آزادی، پردیس ملت و مراکز تفریحی متعددی در گوشه و کنار شهر تهران، و نیز برگزاری انتخابات شورایاری در محله های پایتخت و البته انتشار ویژه نامه های "همشهری محله" در تهران و همچنین نشریات "گروه مجلات همشهری"، عملکرد مطلوبی در رشد و تقویت نهادهای مدرن در پایتخت کشور ایفا کرد.

پس چرا باید قالیباف و گروه نوگرایش را با مخالفان نوسازی در ایران امروز، یک‌کاسه کرد و هر دو گروه را به یک چوب راند؟ مدرنیست‌ها با دموکرات‌ها همسویی کلان و درازمدت دارند ولی با مخالفان مدرنیسم و دموکراسی، فقط می‌توانند همسویی جزئی و کوتاه‌مدت داشته باشند.

قالیباف می‌تواند یکی از وزرای دولت روحانی باشد و یا دست کم شهردار تهران باقی بماند. کنار رفتن قالیباف از شهرداری تهران در عین بیرون‌ ماندنش از دولت جدید، یک مدرنیست عملاً نزدیک به دموکراسی‌خواهان جامعه ایران را به سود مخالفان و مدرنیسم و دموکراسی در ایران امروز، می سوزاند.   

نیروهای دموکراسی‌خواه جامعه ایران، باید چتر دموکراسی‌خواهی را به تمامی بگسترانند و شمار هر چه بیشتری از رجال سیاسی را در سایه این چتر قرار دهند. اگر حسن روحانی  جایگاه مناسبی برای قالیباف و رضایی و ولایتی در مجموعه دولتش فراهم کند، عملاً سه چهره سیاسی موثر در ایران امروز را، به درجات گوناگون، جذب الیت دموکراسی‌خواه و مدرنیستی می‌کند که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، کامیاب شد.

کسب کرسی های قابل توجهی در شورای شهر تهران از سوی اصلاح‌طلبان، زمینه‌ساز تداوم میل تسویه حساب سیاسی با قالیباف شده است. بسیاری از کسانی که از پیروزی روحانی در انتخابات خوشحالند، خواهان عزل قالیباف از شهرداری تهران توسط اصلاح‌طلبانی هستند که به زودی وارد شورای شهر تهران می‌شوند.

ولی باید پرسید که عزل قالیباف از شهرداری تهران، چه سودی برای جنبش دموکراسی‌خواه جامعه ایران دارد؟ برکناری قالیباف از شهرداری تهران، آن هم درست پس از ریاست جمهوری روحانی و پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات شوراها، عملاً معنایی جز میل اصلاح‌طلبان به "سقوط قالیباف" ندارد.

فرض کنیم قالیباف جایگاه کنونی‌اش را از دست داد و از شهرداری تهران ساقط شد. اصلاح‌طلبان با این کار عملاً قالیباف را به سمت مخالفان دولت جدید هل می‌دهند. وقتی که به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان منجر به از دست رفتن جایگاه قالیباف شود، هیچ عجیب نیست که قالیباف به سمت لایه‌های تندرو جناح اصولگرا برود تا با نزدیک‌شدن به مراکز قدرت، یکباره همه چیز را در عالم سیاست از دست ندهد.

وانگهی، مگر نه اینکه دولت حسن روحانی قرار است دولتی اعتدال‌گرا باشد؟ پس چرا باید اصلاح‌طلبان از همین ابتدای کار با کنار گذاشتن قالیباف از شهرداری تهران، چنان رفتار کنند که آمدنشان عین رفتن دیگران است؟

البته اصلاح‌طلبان در شورای شهر تهران قانوناً حق دارند که اقدام به برکناری قالیباف از شهرداری تهران بکنند، ولی اگر پس از به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان، با مدرنیست‌های حاضر در فضای سیاسی ایران همانند رادیکال‌های آنتی‌مدرن برخورد شود، معنای این رویکرد این است که دموکراسی‌خواهان جامعه ایران، مدرنیست‌ها را برای بقای در قدرت به جانب ضد مدرنیست‌ها سوق می‌دهند.

تندروی اصلاح‌طلبان علیه قالیباف، نه تنها با مشی اعتدالی وعده‌داده‌شده روحانی همسو نیست، بلکه تکرار همان اشتباهات سه سال اول دوران ریاست جمهوری خاتمی است. برخی از چهره‌هایی که در چهار سال گذشته به نیروهای دموکراسی‌خواه کشور نزدیک بوده‌اند، در چهار سال نخست ریاست جمهوری خاتمی با تمام وجود در برابر اصلاحات دموکراتیک ایستاده بودند. اگر اصلاح‌طلبان با تندروی‌هایشان این افراد را دچار هول و هراس سیاسی نکرده بودند، بی‌تردید حجم مقاومت‌ این افراد نیز در برابر اصلاحات سیاسی دولت خاتمی کمتر می‌شد.

عقل سیاسی حکم می‌کند برندگان کنونی انتخابات از پیامدهای نامطلوب تندروی‌های برندگان دوره های قبلِ انتخابات ریاست جمهوری درس بگیرند و با حرص و ولع در پی تصرف همه مناصب سیاسی و مدیریتی کشور نباشند ؛ همان گونه که حسن روحانی در پاسخ به سوالی که آیا شما همه نیروهای موجود را درو خواهید کرد، پاسخ معنی داری داد: ما با کلید آمده ایم ، نه با داس.

 آخرین شهردار مدرنیست و نسبتاً موفق شهر تهران، غلامحسین کرباسچی بود که متعلق به جریان "راست مدرن" بود. قالیباف هم نظراً و بخصوص عملاً، چهره کارآمدی‌ست متعلق به جریان راست مدرن. اگر کرباسچی یار غار هاشمی بود، قالیباف هم پتانسیل پیوستن به مجموعه سیاسی‌ای را دارد که هاشمی رفسنجانی برجسته‌ترین و قدرتمندترین چهره آن مجموعه است و تقویتش در فضای سیاسی کشور، قطعاً به زیان جنبش دموکراسی‌خواه جامعه ایران نیست.   

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا