با دمیده شدن فضای انتخابات در کشور، خاطره ها مرور شد و امید ها دوباره جان گرفت، که پس از سال ها، نسیم دوران خوش اصلاحات، وزیدن گرفته است، اما در عجب مانده ایم که در این وانفسای گذر لحظه های حساس و ماندگار در تاریخ کشورمان از چه سخن بگوییم؟ قلم را یارای این نیست که خیل عظیم تهمت ها و نارواها را به دوران خوش خاطره هایمان که با طلوع دوم خردادهفت و شش شمسی ببینیم و سکوت را به آنانی هدیه نماییم که اصلاحات را برای تاریخ می خواهند نه برای حضور تاثیرگذار و امید آفرین جوانان و مردمی که دل بدان بسته اند.

 

در این سال ها، تنها چشم امید به سید عزیزمان داشتیم و داریم که با حضور او، آمال مرارت ها و تهمت ها را پشت سر بگذاریم و به آینده چشم بدوزیم. نغمه های امید آفرین او بود که در این سال های پر از محنت، تحمل بار برخوردهای ناروا را به خصوص در دانشگاه ها برایمان، سهل می نمود و پر پر شدن نسل های دانشجویی پر طراوات سال های نه چندان دور را، در قامت چشمانمان، بارانی نمی کرد. سید عزیزی که با آمدن او در آن فصل، از خرداد های پرحادثه، رخت از دوران رخوت، بر بستیم و رویای آزادی سیاسی و اجتماعی را در دنیای واقعیت، جستجو نمودیم. سخن از دوران خوش خاطره ها بسیار است اما اکنون ما مانده ایم و هزاران سوأل بی جواب که سال هاست در کنج افکارمان لانه کرده و هر روز بر انبوه این سوألات اضافه شده و کسی به پاسخ آنها نمی شتابد! هر چند پس از خاطره های تلخ آن سال که امیدهایمان رنگ نوامیدی گرفت، یاد گرفتیم برای هر سوألی به دنبال جواب نباشیم، چرا که سر از ناکجاآباد در می آوریم. سخن در سینه بسیار مانده اما بگذریم و بگذارید تا با حال و اکنون سخن بگوییم؛ امیدهایمان از روزنه حضور مرد همنشین و یگانه دولت اصلاحات، سوسویی می زد که در شامگاه دوشنبه، انصراف او همه را مبهوت کرد. انصرافی که با مرقومه¬ی سید عزیز، پیش آمد اما براستی چرا؟ آیا زمان آن نرسیده که پاسخ سوأل هایمان را بدهید؟

 

 

 مردان اصلاحات، سید محمد خاتمی عزیز!

 براستی چه شد، آن چشم امیدی که به آمدن شما، رئیس جمهور محبوب و عزیزمان داشتیم و با حضور عارف نجیب و بزرگوار، شما را در او جستجو می نمودیم اما حالا نیامدن او را به مصلحت ندانسته اید؟ اینکه چه شد مردان همیشه یک رنگ اصلاحات، آسیمه سر، ساز ناکوک، جریان های انحصار طلب را نواختند و چند رنگی پیشه کردند؟ اینکه چه شد، که گفتمان اصلاحات، در شرایطی که تمامی مردم از گفتمان های انحصار طلبی خسته و درمانده اند، در حاشیه مانده و نظاره گر شده است؟ باید از مردان اصلاحات پرسید که چه شده که گفتمان اصلاح طلبی، را به پای دیگرانی که سال هاست، سایه¬شان بر سر اصلاحات سنگینی می کند، ذبح می کنید؟ مگر تجربه تلخ دو دوره انتخابات قبل را نداشتید؟ یادتان که هست؛ جا ماندن و بهتر بگوییم فدا شدن آقای مصطفی معین به عنوان نماینده واقعی جریان اصلاحات از حضور در انتخابات با دلایل واهی را می گوییم! آیا باز مصطفی معین سال 84 همان عارف سال92 شده است؟ واضح تر بگوییم امثال احزاب قبل از اصلاح طلبی مثل کارگزاران، در جای خود محترم، اما تا کی سایه سنگین، این حزب و کاندیدای آن آقای روحانی، بروی گفتمان اصلاحات و احزاب متصل به بدنه اصلاحات و نماینده تفکر آن، باشد؟ آیا زمان آن نرسیده است که بدنه اجتماعی و حامیان واقعی خود را دریابید؟ باید از چیدمان ستاد آقای هاشمی می فهمیدید که جایی برای حضور شما در دولت ایشان نخواهد بود. باز هم تاکید می کنیم که وجود آقای هاشمی و شجاعت حضور وی را ستایش می کنیم اما دعوا بر سر گفتمان حقیقی اصلاح طلبی است که در دوم خرداد سال هفتاد و شش متولد شد و اینکه تکلیف ما نسبت بدان چیست؟ آیا شرمنده، خیل عظیم مردم و سرمایه اجتماعی که از تلاش روز و شب زنان و مردان و جوانان، بدست آمده، نخواهید بود؟ پاسخ تاریخ را چه خواهید داد، در شرایطی که می باید در میدان می ماندید و ظرفیت گسترده مردمی خود را به رخ انحصار طلبان می کشدید، در سایه دیگران، آسوده ایستاده اید؟ چه شده که تا دیروز، ائتلاف و اجماع مزموم بود و امروز نشانه پیروزی؟ چرا با این کنار کشیدن ها مهر تاییدی بر گفته حسودان و نااهلان می زنید که اصلاح طلبان ترسیده اند با یک نامزد مشخص به صحنه بیایند! اصلاً مگر اصلاحات رأی هم دارد که نامزد داشته باشد! یا اینکه اگر فلان فرد شکست بخورد، به پای اصلاح طلبان نمی نویسند! یا اینکه ...

 

 

مردان اصلاحات، سید محمد خاتمی عزیز...

نمی خواستیم خاطرتان در این شرایطی که از هر سو، همجمه ها شما و ما را در بر گرفته، مکدر نماییم. این سوألات تنها بخشی از هزاران سوألی است که سال ها بی پاسخ مانده و با رفتار و گفتار حضرات شما، در این سال ها و ماه ها و روزها بیشتر و بیشتر شده است. ما را ببخشید اما بدانید  دوم خردادی ها و همه هم نسل های ما که جوانیشان را در دوران شما سپری نموده اند، شما را نخواهند بخشید! شما را که با آرمان و آرزوهای ما همچون برگ بهاری، که امروز هست و دیگر روز نیست، برخورد نمودید. این نوشتار نه به قلم بیانیه نوشته شده و جوانب آن مانند اقدامات سیاسی شما سنجیده شده و نه می خواست یک بیانیه سیاسی باشد، تنها شکواییه ای بود از جمعی از جوانان از شما! تا بدانید خواست های ما با رفتار سیاسی شما، هم آهنگ نیست! خدا را چه دیدید، شاید با وجود همه دست اندازی ها و هم آوازی ها در حمایت از آقای روحانی به نام اصلاحات، ما هنوز رأی مان همان عارف نجیب و بزرگوار باشد تا ثابت کنیم که آرای بدنه اجتماعی هنوز تاثیر گذار و گسترده است. بگذارید همگان ببینند که روز رأی گیری که مقدار آرا از آن نماینده واقعی اصلاحات یعنی آقای عارف خواهد بود، که البته اگر بخواهند ببینند و اگر دیده شود!

 

جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان اصلاح طلب دانشگاه های یزد










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا