خواهرزادۀ امام موسی صدر در تبیین ویژگی ‌های امام موسی صدر گفت: موسیقی ذاتاً حرام نیست، حتی در صدر اسلام هم افراد با آلات موسیقی نواهایی را می‌نواختند و مردم را برای جنگ تهییج می ‌کردند.

به گزارش فارس، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر طرح تاریخ شفاهی امام موسی صدر را با هدف ثبت و ضبط خاطرات نزدیکان و دوستان و همکاران و مرتبطان با ایشان را آغاز کرد. در این طرح همه افرادی که امام موسی صدر را می ‌شناختند، با وی همکاری داشتند و همفکر و همرزم بودند شناسایی شده و با ایشان گفت‌ و گو می‌ شود.

تاکنون بیش از ۳۰۰ مصاحبه در ایران انجام و در «مرکز الامام موسی الصدر للابحاث و الدراسات» لبنان در حال ترجمه است که به صورت کتاب‌ هایی منتشر می‌ شوند. پیش از این کتاب‌ هایی مانند «من و آقا موسی» در حوزه تاریخ شفاهی منتشر شده است. کتاب من و آقا موسی، نخستین کتاب از مجموعه کتاب ‌های تاریخ شفاهی مؤسسه است و دربردارنده خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی که به کوشش حمید قزوینی فراهم آمده است.

در ادامه بخشی از گفت‌وگوی بخش تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر با مرتضی طباطبایی خواهرزادۀ امام موسی صدر می ‌آید که پس از تکمیل به صورت کتاب ‌هایی منتشر خواهد شد.
 ***
مرتضی طباطبایی خواهرزادۀ امام موسی صدر اظهار داشت: امام موسی صدر به‌گونه‌ای برخورد می‌ کرد که احساس می‌ کردیم با هم رفیق هستیم. ضمن آنکه اهل شوخی و طنز هم بود و همین ‌ها موجب شد تا هیچ فاصله‌ ای بین ایشان و بچه‌ ها احساس نشود. این رفتار صمیمانه تا آنجا پیش رفته بود که ما را داداش صدا می‌زد، مثلاً می‌گفت: داداش علی، داداش محمد، داداش مرتضی.

وی افزود: در یکی از سفرها که آقای صدر به ایران آمدند من کلاس یازده یا دوازده بودم. یک روز دربارۀ رشته ‌‌ای که مایل بودم در دانشگاه بخوانم از من سؤال کردند. پاسخ دادم مشخص نیست، باید ببینم نتیجۀ کنکور چه می ‌شود. بلافاصله گفتند من توصیه ‌ای به تو و بچه‌ های دیگر دارم. سعی کنید ساعاتی که فراغت دارید نزد پدر عربی بخوانید. به هر حال شما در خانوادۀ اهل علم هستید و پدرانتان روحانیند و همین ویژگی سرمایۀ بزرگی است که در اختیار شما قرار گرفته. بعد ضمن مقایسه پدران ما و بعضی دیگر از افراد گفتند: خدا این محبت را به شما داشته که در خانواده‌ ای مذهبی و روشن به دنیا آمده ‌اید، پس از این فرصت استفاده کنید.

خواهرزاده امام موسی صدر گفت: دایی جان دربارۀ علت دانشگاه رفتن خود گفتند: من احساس کردم باید بین دانشگاه و حوزه ارتباطی ایجاد شود، یعنی هم دانشجویان با علوم دینی آشنا شوند و هم طلبه‌ها با علوم روز ارتباط بگیرند. باید این دو گروه (طلبه و دانشجو) با هم تعامل کنند و برای این کار کسی باید پیشقدم می‌ شد. بر این اساس، شما که در چنین خانواده ‌ای هستید، وظیفۀ سنگینتری دارید و گفت: طلبه‌ هایی هستند که مایلند انگلیسی یاد بگیرند. شما با آنها قرار بگذار که با آنها انگلیسی کار کنی و آنها هم با تو عربی کار کنند و یا سایر مباحث.
مهندس طباطبایی در خاطرۀ دیگری از نگاه امام صدر به هنر موسیقی اظهار داشت: در همان سال‌ هایی که نوجوان بودم، ایشان مرا دیده بودند که در حال خواندن شعری به صورت آواز هستم. چون موسیقی را می ‌شناخت، همانجا توقف کرده بود و گوش داده بود. بعد آمدند، گوشه‌ای از حیاط نشستیم. گفتند: داشتم به آواز خواندن تو گوش می ‌دادم. خوب می‌ خوانی، آیا موسیقی و دستگاه‌ های آن را هم می ‌شناسی؟ گفتم: در حد کم. بعد اشاره‌ای به برخی موسیقی ‌ها کردند و ادامه دادند: داداش مرتضی! یکی از ویژگی ‌هایی که نسل فعلی و هر نسلی باید داشته باشد این است که سنت ‌ها و آداب و رسوم خود و از جمله موسیقی خود را بشناسد. مخصوصاً موسیقی ملی را. و این را بدان که خدا هر چیزی را به هر کسی نمی‌دهد و اگر داد حتماً نعمت است که باید قدر آن را دانست، مثلاً روی خوش، خط خوب، صدای خوش و نقاشی خوب، به قول ما طلبه ‌ها زکات هم دارد. و اینها را همان‌ گونه که تعلیم می‌ بینی، باید تعلیم هم بدهی، لذا اکنون که شما استعداد داری، اول موسیقی کشورت را بشناس بعد با موسیقی جهان آشنا شو که در آن صورت دریچۀ دیگری به رویت گشوده می‌ شود.

وی ادامه داد: سخن ایشان که به اینجا رسید من شیطنت کردم و گفتم اما بعضی‌ها می‌گویند موسیقی حرام است که پاسخ دادند: موسیقی ذاتاً حرام نیست، حتی در صدر اسلام هم افراد با آلات موسیقی نواهایی را می ‌نواختند و مردم را برای جنگ تهییج می ‌کردند. آنچه حرام است برخی اشکال موسیقی است که جنبۀ تخدیری دارد، اما موسیقی ‌ای که موجب حرکت در جامعه می ‌شود، حرام نیست.

خواهرزادۀ امام موسی صدر دربارۀ دوران تحصیل در قم هم خاطره ای بیان کرد: آقای اوحدی، مدیر مدرسۀ ملی صدر بودند. من چند سالی از دبستان و دبیرستان را آنجا درس خواندم. یکی دو مورد پیش آمد که در عالم کودکی و نوجوانی از برخوردهای انضباطی ایشان ناراحت شدم. وقتی برای رفع کدورت مرا می‌ دیدند، می‌ گفتند: این مدرسه مال شماست. برای خودتان است. من از طرف آقای صدر اینجا هستم و مدیریت می‌ کنم.

وی دربارۀ هجرت امام موسی صدر به لبنان گفت: یک بار در راه صور با دایی جان صحبت شد. گفتند: از اینکه به لبنان آمدم پشیمان نیستم. اگر در ایران می ‌ماندم حداکثر مرجعی می‌شدم و رساله ای می ‌دادم. اما حس می‌ کنم رسالتی را که خودم و این لباس و جایگاه دارد در اینجا بهتر می‌ توانم انجام دهم.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا