افشاگری از تکلیف شرعی تا تبلیغ سیاسی+ فیلم و عکس
عموما دولتها و اشخاص برای قرار دادن خود و حزب مطبوعشان در حاشیه امن، منافع شخصی، گروکشی سیاسی، تسویه حساب شخصی و گروهی، ادعای افشاگری میکنند و در پارهای از مواقع، حتی به افشاگریهای نادرست، دروغین، مبهم، غیر اخلاقی و خلاف قانون متمسک میشوند که نه تنها به نفع خود نیست بلکه به ضرر منافع ملی تمام خواهد شد و جز روسیاهی چیزی برای شخص یا گروه افشا کننده ندارد.
از سوی دیگر، گاهی اوقات مسوولان بنابر مصلحت و نفع عمومی، اقدام به افشای بعضی از ناگفتهها میکنند تا هم با مردم اتمام حجت بشود و هم به تکلیف خود عمل کرده باشند، کما اینکه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بارها خطاب به متخلفان و مسوولانی که خود را به تجاهل و تغافل زدهاند، هشدار دادهاند که در صورت عدم اصلاح رفتار، بر اساس مصلحت و نفع مردم و جامعه، مسائلی را با مردم بازگو خواهند کرد.
آنچه در این نوشتار به دنبال بررسی آن هستیم، دسته بندی و معرفی مصادیقی از انواع افشاگریها در نظام جمهوری اسلامی ایران است.
افشاگریهایی از نوع تکلیف شرعی
یکی از انواع افشاگری هایی که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاده و خواهد افتاد، افشاگری و یا تهدید به افشاگری توسط رهبر و ولی فقیه است.
امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بارها بواسطه اقدام اشتباه و بعضا خلاف قانون و شرع مسوولین، هشدارهای جدی به متخلفین داده اند تا به اصلاح فتار خود بپردازند و در پاره ای از مواقع، بر اساس تکلیف شرعی و قانونی خود و با اجتهادی که در امور دینی کسب کرده اند، مسائلی را با مردم در میان گذاشته و به صورت عمومی اعلام کرده اند.
نمونهای از هشدار مقام معظم رهبری خطاب به مسوولین
حضرت آیت الله خامنهای بارها خطاب به مسولان و نخبگان سیاسی هشدار دادهاند که در صورت عدم توجه به منافع عمومی و قانون اساسی، با مردم صریحتر صحبت خواهند کرد، به عنوان مثال، ایشان روز 29 خرداد سال 1388 در فتنه 88 خطاب به معترضین و نخبگانی که با ادعای تقلب و اقدامات غیر قانونی، شیرینی حماسه سیاسی 22 خرداد را در کام مردم تلخ کردند، میفرمایند: " من از همه اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادرى بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزى چهل ميليونى را اين برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه ديگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد."[1]
افشاگریهای شرعی
1- شاید یکی از اولین افشاگریهای تاریخ معاصر انقلاب اسلامی، افشاگری اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام است.
اسنادی که خیانت بسیاری از فریب خوردگان و نفوذیان انقلاب را برای مردم آشکار میکرد، حال و هوای افشای عوامل خارجی در همکاری با سفارت آمریکا به حدی بود که مردم در شعارهای خود اعلام میکردند "دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن" و از سوی دیگر، با دخالت نهادهای انقلابی، افشای اسناد و اسامی منافقین و فریب خوردگان تا حدودی قانونمند و مهندسی شده انجام گرفت.، شهید باهنر درباره افشای اسناد لانه جاسوسی میفرمایند: افشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بکلی ممنوع نشده است و این دانشجویان تحت ضوابطی جدید و پس از بررسی و تشخیص دادگاه های صلاحیت دار می توانند افشاگری کنند[2]
2- یکی از مصادیق افشاگریهایی که در دهه اول انقلاب اتفاق افتاده است، نامه امام خمینی (ره) به آیتالله منتظری بوده است، لازم به توضيح است که حضرت امام با وجود اصرار زياد بر انتشار اين نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحديد مسئولان کشور مبني بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با اين حال، براي اولين بار نسخه اي از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختيار روزنامه جمهوري اسلامي قرار گرفت و در تاريخ 1/9/76 در روزنامه مذکور به چاپ رسيد و مورد تأييد دفتر نشر آثار امام نيز قرار گرفت.
ایشان در نامه اول خود به آقای منتظری، سه مطلب مهم را با مردم در میان میگذارند، اول اینکه ایشان با قائم مقامی آقای منتظری از ابتدا مخالف بودهاند، دوم اینکه ایشان راضی به نخست وزیری بازرگان نبوده و سوم اینکه امام خمینی برخلاف شایعات آن زمان، نه تنها موافق ریاست جمهوری بنی صدر نبودند بلکه به ابوالحسن بنی صدر رأی هم ندادند.
"و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلكرده كه مفيد براي حوزههاي علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلما تكليف ديگري دارم و ميدانيد كه از تكليف خود سرپيچي نميكنم. و الله قسم، من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بنيصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم"[3]
ایشان در انتهای خود با توجه به محورهای اشاره شده در نامه خود به آقای منتظری، دلیل خود بر علنی کردن ناگفته ها را اینگونه بیان میکنند: "من كار به تاريخ و آنچه اتفاق ميافتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل كنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم"[4]
3- یکی دیگر از مصادیق افشاگری تکلیفی، بیانات مقام معظم رهبری درباره رابطه با آمریکاست، ایشان در تازهترین بیانات، در کنار مشخص کردن نظر منفی خود درباره رابطه و مذاکره با آمریکا، گوشهای از ناگفتههای سیاست خارجی دولتهای قبلی و فعلی جمهوری اسلامی درباره رابطه با آمریکا افشا میکنند و میفرمایند: "همینجا من این را بگویم كه از جملهی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائیها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كردهاند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بودهاند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند"[5]
افشاگریهایی از جنس اعتراف
یکی دیگر از مصادیق افشاگری در تاریخ انقلاب، افشاگری متخلفان و محکومین در دادگاههای انقلاب اسلامی بوده است، به نحوی که بعد از اثبات جرم و اتهام توسط دادگاه صالحه، بر اساس مصلحت جامعه و مردم، گوشهای از اعترافات محکوم در رسانه ملی پخش میشده است.
1- یکی از مصادیق افشاگری اعترافی، افشای نام آیتالله شریعتمداری در کودتای آمریکایی صادق قطب زاده است، قطب زاده پس از دستگیری توسط نیروهای انقلاب، در اعترافات تلویزیونی خود علاوه بر افشای اسامی همکاران و مرتبطین کودتا، به نقش شریعتمداری در تأیید کودتا اشاره میکند و میگوید: در بین مراجع فقط با واسطهای با شخص آیت الله شریعتمداری مسأله را درمیان گذاشته شده بود... من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب - مسأله اصل براندازی - به نظر ایشان رسیده بود... ایشان (شریعتمداری) گفتند که من قبل از انجام برنامه کاری نمیتوانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید میکنم و اقدام میکنم.[6]
2- یکی دیگر از مصادیق این نوع افشاگری، اعترافات مهدی هاشمی (معدوم) درباره اقدامات و خیانتهای بوده است که توسط باند مهدی هاشمی انجام گرفت، مهدی هاشمی در اعترافات خود، سواستفاده از ساده لوح بودن آقای منتظری را افشا میکند و میگوید: گزارشاتی به آقا می نوشتم که معتقد بودم کارساز است و در همین جا باید عرض کنم من، با گزارشاتی که به آقا می نوشتم، در حقیقت از اعتماد پاک و بی شائبه فقیه عالی قدر نسبت به خودم، سوء استفاده کردم. من می خواستم با نوشتن این نامه ها و گزارشات به خدمت ایشان، در حقیقت افکار خودم را القاء کنم و خط بدهم"[7]
3- اعترافات متهمین فتنه 88 در دادگاه انقلاب اسلامی و نام بردن از مسوولین سابق و فرزندانشان، مصداقی از این نوع افشاگری است.
افشاگریهای سیاسی
از دیگر انواع افشاگری در تاریخ انقلاب، افشاگری هایی توسط اشخاص و گروه های سیاسی در جهت گروکشی و تسویه حساب سیاسی است که در خیلی از موارد، نه تنها به نفع کلیت نظام نیست بلکه به ضرر منافع عمومی انقلاب و مردم است.
1- افشای ماجرای مک فارلین، یکی از مصادیق مهم افشاگری سیاسی است، که حتی می توان نام تسویه حساب های سیاسی را بر آن نهاد؛ ماجرا از این قرار بود که بیت آیت الله منتظری از طریق قربانی فر – واسطه مذاکرات مک فارلین – از این ماجرای محرمانه آگاهی یافتند؛ قربانی فر که احساس می کرد به او توجهی نشده، همه ماجرای مک فارلین را در نامه ای چند ده صفحه ای برای آیت الله منتظری، به اعتبار اینکه او قائم مقام رهبری است، نوشت و با عنوان محرمانه برای وی فرستاد؛ آیت الله پس از مطالعه آن را در اختیار دیگر اعضای بیت قرار داد؛ نامه محرمانه به مهدی هاشمی هم رسید؛ او هم از اینکه بیت و خود او در جریان این ماجرای محرمانه و بسیار مهم قرار نگرفته اند بر آشفت و از طریق روزنامه الشراع لبنان جریان را افشا کرد؛ منتظری در خاطرات خود می گوید: " افشای ماجرای مک فارلین هم در مجله الشراع لبنان ... بوسیله سید مهدی [هاشمی] انجام شد». آیت الله منتظری به صراحت عنوان می کند که نامه هایی را که از قربانی فر دریافت کرده بود "سید مهدی [هاشمی] توسط یکی از دوستانش به الشراع رسانده بود"[8] این نامه ها در حالی از سوی دفتر آیت الله منتظری به یک روزنامه خارجی داده شد که در هر دو نامه عنوان "به کلی سری" وجود داشت.[9]
2- بیت آیت الله منتظری مخصوصا سعید منتظری و هادی و مهدی هاشمی افشاگری های دیگری نیز در طول دوران قائم مقامی منتظری داشته اند؛ از آن جمله است افشاگری علیه دکتر هادی نجف آبادی و آیت الله سیدصادق روحانی. هر دو هم دلیل روشنی داشت؛ دکتر هادی نجف آبادی در یک سمینار علیه مهدی هاشمی موضع گرفته بود؛ سیدصادق روحانی هم منتظری را شایسته رهبری نمی دید و اعلام مخالفت کرد. این اعلام مخالفت ها کافی بود تسویه حسابی علیه این افراد صورت گیرد؛ در این حال سعید منتظری و مهدی هاشمی دست به افشای مدارک و اسنادی که از ساواک بدست آمده بود، علیه این دو نفر کردند، و حتی در مواردی دست به سند سازی نیز زدند. این افشا کردن ها که به منظور تسویه حساب صورت گرفته بود لطماتی به وجهه این دو نفر وارد کرد. مهدی هاشمی در اعترافات خود به این امر اشاره کرد؛ آقایان حمید روحانی، کروبی و امام جمارانی نیز در نامه ای به منتظری به نقش سعید منتظری در این اتفاقات اشاره کردند.[10]
افشاگریهای مطبوعاتی
آغازگر مسیر افشاگری های مطبوعاتی را باید مهدی نصیری دانست؛ همو که در سال 74 نشریه صبح را راه اندازی و مسیر حق طلبانه ای را در پیش گرفت و یکی از تاثیرگذارترین نشریات کشور نام گرفت. در روزهای پایانی عمر دولت کارگزاران نشریاتی مانند شلمچه نیز راه اصلاح وضع آن روز را چنین مسیری می دانستند، و کیهان نیز وارد این عرصه شد. اما با شروع دوران دوم خرداد، و راه اندازی زنجیره ای روزنامه ها و نشریات، این اتفاق وارد وادی خطرناک و انحرافی شد. نشریات زنجیره ای برای تخریب رقبای خود از فضای باز سیاسی آن روزها حداکثر بهره ها را بردند و در انزوای رقیب به هر کاری دست می زدند. تخریب چهره های رقیب تحت عنوان افشاگری – که اغلب هم بدون هیچ سند و مدرکی صورت می گرفت، از جمله فعالیت های آن روزهای روزنامه های زنجیره ای است. سلسله مطالب اکبر گنجی که عنوان محرمانه را نیز یدک می کشید و هیچ گاه منابع و اسناد آن ارائه نشد، از جمله مواردی است که به لجن پراکنی و تهمت زنی ذیل عنوان محرمانه علیه نظام و مسئولان آن می پرداخت.
از دیگر افشاگریهای صورت گرفته میتوان به افشاگری حسین شریعتمداری علیه خاتمی یاد کرد؛ ملاقات سید محمد خاتمی با جورج سوروس یهودی از مشهورترین این افشاگری هاست.
افشاگریهایی از جنس دروغ
این نوع از افشاگری، اغلب بواسطه مسوولان دولتی و نخبگان سیاسی برای قرار گرفتن در حاشیه امن و سو استفاده از شرایط موجود است و از سوی دیگر، گاهی اوقات برای امتیاز گرفتن از رقبا و ساکت کردن منتقدین و مخالفین است.
1- شدت افشاگری ها از سوی بنی صدر و در زمان ریاست جمهوری وی، به حدی بود که چهره هایی مانند مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید بهشتی بارها نسبت به رواج آن هشدار داده بودند، بنی صدر حتی برابر تذکرات امام (ره) نیز به خود نیامد و در یکی از صحبت های خود مشخصا اعلام کرده بود: "مردم از رئیس جمهورشان انتظار افشاگری دارند و من این کار را برای مردم کردم و بازهم خواهم کرد"[11]
التهابآفرینی و تنشزایی بنیصدر تا جایی ادامه یافت که در نهایت بنیصدر در مراسمی که به مناسبت سالروز درگذشت محمد مصدق در دانشگاه تهران برگزار شده بود، بعد از توهین به سران انقلاب به خصوص شهید بهشتی، به دروغ درباره شکنجه در زندانهای انقلاب میگوید: در قانون اساسی ما شکنجه مگر حرام نشد؟ ممنوع نشد؟ ما شکنجش می کنیم.[12]
2- یکی دیگر از مصادیق افشاگری های دروغ، سخنان توهین آمیز مهدی کروبی یکی از محکومین فتنه 88 است که بدون هیچ گونه سند و مدرکی، علیه نظام اتهاماتی را را مطرح کرد و هیچگاه دلیل موجهی برای حرف خود درباره اعمال غیر اخلاقی نسبت به زندانیان در جمهوری سالامی ایران ارائه نکرد.
3- یکی دیگر از مصادیق افشاگریهای دروغین، برچسب زنی و اتهام زدن به رئیس جمهور قانونی کشور توسط دیگر نامزدها و حامیانش به خصوص میرحسین موسوی در فتنه 88 است، به گونهای که بدون هیچگونه سند و مدرکی آقای احمدی نژاد و بدنه دولتی را به رمالی و جادوگری متهم کردند.
4- در سال 87 عباس پالیزدار به تبعیت از دولتی که او هوادارش بود یکی از تاریخی ترین افشاگری های اخیر را کلید زد. پالیزدار با عنوان دبیر کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی، در جمع دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان حاضر شد و اتهامات اقتصادی بزرگی را به برخی چهرههای شناخته شده سیاسی کشور وارد ساخت و جریان حامی دولت به واسطه این افشاگری ها شعار مبارزه با فساد در دولت سر می دادند اما با ورود قوه قضائیه به ماجرا، در نهایت پالیزدار اعتراف کرد که بیشتر اتهاماتی که به افراد وارد کرده است بی پایه و اساس بوده است. او با حکم قوه قضائیه در رابطه با اتهامات دروغین، ضمن اظهار پشیمانی، از تعدادی از شاکیان خود، رضایتنامه و حلالیت اخذ کند.
افشاگریهایی از جنس خیانت
یکی دیگر از انواع افشاگری، فاش کردن اسناد و اقدامات طبقه بندی شده نظام اسلامی است که نباید به صورت علنی بازگو شود و در صورت افشای آنها، عملا منافع ملی تهدید شده و خیانت به انقلاب و کشور محسوب میشود.
1- یکی از مصادیق این نوع افشاگری، ماجرای انتشار سند طبقه بندی شده وزارت اطلاعات در روزنامه سلام است که نتیجهای جز خیانت و تهدید منافع عمومی نداشت.
در تيرماه 1378، كميسيون فرهنگي مجلس پنجم ، طرحي را با عنوان "اصلاحيه قانون مطبوعات" در چهار بند به تصويب رساند تا به نوعی بتواند نفوذ بیگانگان و آزادی بی قید و شرط قلم به دستان مزدور علیه انقلاب اسلامی را مهار کند.
روزنامه سلام هم در 15 تير يعني يك روز مانده به مطرح شدن اصلاحيه در صحن علني مجلس ، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تيتر درشت نوشت : "سعيد اسلامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است"
بعد از انتشار این سند طبقه بندی شده در روزنامه سلام و به تبع آن توقیف روزنامه، مطبوعات زنجیرهای دولت اصلاحات اقدام به لجن پراکنی علیه نظام کردند و نتیجه این مسئله، تنها و تنها نفوذ بیگانگان به داخل کشور و فتنه 18 کوی دانشگاه یا همان 18 تیر 78 بود.
2- یکی دیگر از افشاگریهای خیانت آمیز به کشور، خیانت مجلس ششم علی الخصوص یکی از نمایندگان حزب مشارکت در مجلس ششم است.
ماجراي نطق شرم آور و انباشته از خيانت يك عضو فراكسيون مشاركت (احمد شيرزاد) از تريبون مجلس ششم كه ادعا كرد ايران 19 سال درباره برنامه هسته اي دروغ گفته و اكنون دم خروس بيرون افتاده است، مصداق بارز افشاگری خیانت علیه انقلاب است.
اين نطق دقيقا مقارن با دم تكاندن گروهك تروريستي منافقين و طرح ادعاي نظامي بودن برنامه هسته اي ايران انجام گرفت؛ ادعايي كه دروغ بودن آن به مرور زمان و با بازرسي هاي گسترده بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي ثابت شد.
افشاگری از جنس بی اخلاقی
متاسفانه از دیگر مصادیق بی اخلاقی در نظام اسلامی، افشاگریهایی است که عملا اخلاق و اصول اسلامی در آنها رعایت نمیشود و نتیجه این افشاگریها چیزی جز تهمت زدن به افراد و اقدام بر خلاق قانون اساسی نخواهد بود.
1- یکی از مصادیق بارز این نوع افشاگری، ادعاها و برچسب زنیهای نامربوط نامزدهای ریاست جمهوری در انتخابات سال 1388 است به گونهای که در مناظرههای انتخاباتی از اشخاصی نام برده شد که هیچ نقشی در مناظره نداشتند و نمیتوانستند مقابل ادعاهای مطرح شده از خود دفاع کنند.
2- از جدیدترین مصادیق بی اخلاقی در افشاگریهای انجام گرفته در تاریخ انقلاب، ماجرای استیضاح "شیخ الاسلام" وزیر کار و رفاه اجتماعی دولت دهم بود. در این استیضاح، آقای احمدی نژاد برخلاف اصول اسلامی و قانون اساسی، اقدام به پخش فیلمی از برادر رئیس مجلس شورای اسلامی کرد که هیچ ارتباطی با ماجرای استیضاح نداشت و عملا توهینی به نمایندگان و مردم محسوب میشد.
مقام معظم رهبری درباره این ماجرا فرمودند: " رئيس يك قوه به استناد يك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشدهاى در دادگاه، دو قوهى ديگر را متهم كرد؛ اين كار بدى بود، اين كار نامناسبى بود؛ اينجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضييع حقوق اساسى مردم است. يكى از حقوق اساسى مهم مردم اين است كه در آرامش روانىو در امنيت روانىزندگى كنند؛ در كشور امنيت اخلاقىبرقرار باشد. اگر يك فردى متهم به فساد است، نمي شود به خاطر او انسان ديگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم ميشد، چه برسد به اينكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمهاى نشده. به استناد متهم كردن يك نفر، انسان بيايد ديگران را، مجلس را، قوهى قضائيه را متهم كند؛ اين كار درست نيست، اين كار غلط است. بنده فعلاً نصيحت ميكنم"[13]
افشاگریهایی از جنس بلوف
از دیگر مصادیق افشاگری، افشاگریهایی است که هیچگاه بازگو و افشا نمیشوند و گروه سیاسی تنها برای ایجاد حاشیه امن و اخطار دادن به رقبا، هشدار به افشاگری میکند.
1- از مصادیق افشاگریهای دروغین، ماجرای لیست 300 نفره در جیب آقای احمدی نژاد است، ایشان از ابتدای دوره ریاست جمهوری در سال 84 تا اواخر دوره دوم ریاست جمهوری، همواره از وجود لیست مفسدین اقتصادی کشور سخن میگفت، اما بعد از جدی شدن قوه قضائیه و نامه حجت الاسلام اژهای دادستان کل کشور برای پیگیری لیست 300 نفره رئیس جمهور، حتی یک اسم هم از جیب ایشان بیرون نیامد!
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 29,دسامبر,2024