هفته نامه یزد آوا شماره 3:طنز حوریه ی طبسی
فرهاد شهبازیان
حوریه نامی که طبس جاش بود شوهر او تنبل و خوش باش بود
گفت به شوهر پی کاری جدید رو که ذخایر نشود ناپدید
چاره ی افزایش نرخ دلار گسترش کار بود، کار، کار
داد جوابش که در ایران ما کار کجا بود؟ شده کیمیا
رخت مـولـــد تو ز کــــرباس بیــن مَرکَـبِ فراش، پـژو پــارس بیــن
بانک زیــاد است، وجــب در وجــب مرکـــز تولیــد نبـیــنی، عجــب!
هرچه دلــت خواســت ادارات بیـن خـــانه ی تولــید خرابــات بیــن
این چه بساطی است که گردان شده؟ زارع ما، چـــاک گریبــــان شـده
صرفه ندارد، نه زراعت نه دام هر که فروشد بگریزد ز دام
کارخوش آن است که چون مش حسن گله فروشم به قلیل الثمن1
فاصله گیرم ز کلنگ و ز بیل موز خورم، بشکنمش نارگیل
بانک مرا سود کلان می دهد روزشمار از ته جان می دهد
حال که یارانه به من می رسد شکر خدا دست به دهن می رسد
خیریه ها پشت و پناه من اند خنده کنان، چشم به راه من اند
خانه دهند، وام دهند، پول نقد حامی اولاد به هنگام عقــــد
ایمه2 چه هنگام زراعت بود پای به جایی نِه که راحت بود
پرورش دام ندارد ثمـــــر آدم دانا نپذیرد خــــــــطر
منفعت بچَه ز گندم بَه است مشحسن از ارزش آن آگه است
شکر خدا قوت رسد بهر ما از برزیل و چک و اسپانیــــــا
گاو و شتر سخت و مزاحم بود راحتِ یارانه مداوم بـــــــود
دولت محمود که پاینده باد سهم مرا ماهـــــی قِبچاق3 داد
زین سخن مرد، زن سخت کوش شعله ی همت به دلش شد خموش
"یونجه دِرو" سخت و دل آزار دید دشمن بهداشت، کِلوزار4 دید
پیشک5 ز منزلگه خود دور کرد چشمه ی تولید ز بُن کور کرد
گفت به لبخند و رضای تمام هم رهی ات میکنم ای خوش مرام
بهره ی بانکی بخور و شاد باش در پی یارانـــــه و امداد باش
مرد چو همراهی همخوابه دید مایه ی خود داد و رفاهی خرید
سخت پشیمان که چرا پیش از این دور نشد از بز و گاو و زمین
حوریه یک دختر فهمیده داشت کو تِز ارشد به مشهد می نگاشت
موقع نوروز که آمد طبس دید پدر شیک و ننه پر هوس
گفت چه شد اشتر و خوید6 و رمه پاسخ مادر به دلش چون قمه
آه زد و کوفت دو دستی به سر روز برایش چو شب بی قمر
گفت به دستی که کند کارها بوسه زند بوسه رسول خدا
خواند حدیثی ز امام نخست کِیف جهان، آدم فعّال جست
شعله ی تولید چرا می کُشی مفت خوری چیست؟ چرا دلخوشی؟
کار کن و کار بدون دغل خویش مینداز چو روباهِ شل
دان و یقین دان که به ضِرس تمام بهره و یارانه ندارد دوام
شیوه ی رایج که به عقل ابتر است مطمئناً مصلحت کشور است
حیف که گوش شنوایی نبود زین سخنان سود بَرَد سود، سود
توضیحات:
1- قلیل الثمن: بهای اندک. ثمن به معنی پول می باشد و در قرآن کریم ترکیب " ثمنا قلیلا " زیاد به کار رفته است.
2- ایمَه (ayma) : به معنی اکنون و این زمان است. در زبان محاوره ی طبسی می گویند: " ایمَه بلند شو تا باغ گلشن برو که روحیه ات عوض شود"، عده ای تصور می کنند ایمَه دراصل " ای مرد" بوده که مصغر شده است، ولی این تصور اشتباه است. کلمه ی " اِیمَه" از واژگان اصیل فارسی باستان است که از" ایما "، به معنی اشاره مشتق شده است. خاقانی در 900 سال پیش، زیاد از این واژه استفاده کرده است.
3- قبچاق (ghebchagh): مجازاً به معنی چاق و چله و فربه است. قبچاق نام محلی است در ماوراءالنّهر که گوسفندهای فربه دارد. نظامی در 900 سال پیش، از این واژه بسیار استفاده می کرده است.
4- کِلوزار (keloozar): در استان یزد به شانه یا دفتینی می گویند که برای کوبیدن پود فرش استفاده می شود. در اینجا کلوزار نماد قالی بافی است.
5- پیشک (peeshk): برگ درخت خرما که با آن زنبیل، جارو، بادبزن و... می بافند.
6- خوید (kheed): تلفظ این کلمه خید است؛ به معنی یک قطعه زمین زراعتی که با خاکریزی که به آن « پَل » می گویند، از خوید مجاور جدا می شود.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 26,دسامبر,2024