صدرالدین دهقان
فرخی یزدی ،روزنامه نگار ، شاعر مبارز دوره مشروطه ونماینده آزادیخواه مردم یزد در هفتمین دوره مجلس شورای ملی بود که سابقه مجاهدت و مبارزه با استبداد داخلی واستکبار انگلیس را از دوران تحصیل ودر سن 15 سالگی در کارنامه زندگی سراسرمبارزه خود به ثبت رسانده است
فرخی درسن ۲۳ سالگی و در جشن عید نوروز باستانی، برخلاف رسم و رویه شاعران متملق آن زمان، شعری علیه حاکم ستمگر وقت یزد سرود و به او لقب «ضحاک» داد
خود تو میدانی نیم از شاعران چاپلوس کز برای سیم بنمایم کسی را پایبوس
به دستور حاکم جور یزد، لب های وی را مظلومانه با نخ و سوزن دوختند و او را به زندان افکندند. فرخی یزدی از این زمان به عنوان «شاعر لب دوخته» شهرت یافت. فرخی درباره دوخته شدن لبانش سرودهاست:
شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام
وی در سال ۱۳۰۰ ه.ش، «روزنامه طوفان» را انتشار داد و مقالات تندی علیه سردار سپه ، رضا خان نوشت و به دخالت انگلیسی ها در نظام حکومتی ایران اعتراض کرد.
بیش از 15 بار، روزنامه طوفان ،توقیف شد وبارها وی را زندانی و تبعید نمودند اما این آزاد مرد مبارز ،عرصه زندان را نیز محلی برای مبارزه با ظلم وجور قرار داده و با سرودن وانتشار غرلیات و رباعیات سیاسی ودرج آن بر دیوار های بلند زندان ،هیچگاه تسلیم دولت مردان جور زمان خود نگشت و دلیرانه وآگاهانه فریاد برآورد
هرگز دل ما به خصم در بیم نشد در بیم ز صاحبا ن دیهیم نشد
ای جان به فدای آن که پیش دشمن تسلیم نمود جان و و تسلیم نشد
فرخی در اوایل جنگ بین المللی اول و هنگام قرارداد ذلت بار «وثوق الدوله»، شعری در مذمت این قرارداد سرود که بر اثر آن، زندانی شد. اندیشه های آزادی خواهانه فرخی در بیدار ی و آگاهی مردم و ایجاد شور وشعور انقلابی در قضایای مشروطه و افشای قرارداد ننگین 1919 بسیار موثر بوده است.
در دوره هفتم قانون گذاری، فرخی از یزد به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد. اما، او در مجلس در گروه اقلیت قرار داشت ،،،
اگر چه به ظاهر، پایان زندگی فرخی در 25/7/1318 در صفحه سرخ تاریخ مبارزان و آزادی خواهان این سرزمین باعزت وافتخار به ثبت رسید اما حماسه جاوید و اشعار ماندگاراین آزاد مرد سترگ ،همواره در دفتر نهضت خونین انقلاب اسلامی و در ردیف مردان فداکار و آزادی خواه این سرزمین همواره خواهد درخشید.
اشعاری از فرخی یزدی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود زجان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادی
در محیط طوفانزا, ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی
دامن محبت را گر کنی زخون رنگین می توان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی زجان و دل می کند در این محفل دل نثار استقلال جان نثار آزادی
*****
همین بس است ز آزادگی نشانه ما که زیر بار فلک هم نرفته شانه ما
ز دست حادثه پامال شد به صد خواری هر آن سری که نشد خاک آسنانه ما
*****
هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت
در پیشگاه اهل خرد نیست محترم هرکس که فکر جامعه را محترم نداشت
با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است مارا فراغتی است که جمشید جم نداشت
انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی چون فرخی موافق ثابت قدم نداشت
***
*هر مملكتي در اين جهان آباد است آباديش از پرتو عدل و داد است
كمتر شود از حادثه ويران و خراب هر مملكتي كه بيشتر آزاد است
هر گز دل ما غمين ز بيش و كم نيست گر بيش و اگر كم دل ما را غم نيست
اسباب حيات نيست غير از يك دم آن نيز دمي باشد و ديگر دم نيست
در مسلك ما طريق مطلوب خوش است دلجويي مردمان مغلوب خوش است
كافي نبود براي ما نيت خوب با نيت خوب كرده خوب خوش است
هرگز دل ما ز خصم در بيم نشد در بيم ز صاحبان ديهيم نشد
اي جان به فداي آنکه پيش دشمن تسليم نمود جان و تسليم نشد
************************************************
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
که روحبخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آن کس
که داشت از دل و جان احترام آزادی
چگونه پای گذاری به صرف دعوت شیخ
به مسلکی که ندارد مرام آزاد
هزار بار بود به ز صبح استبداد
برای دسته پابسته، شام آزادی
به روزگار قیامت بهپا شود آن روز
کنند رنجبران چون قیام آزا
اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز
کشم ز مرتجعین انتقام آزادی
ز بند بندگی خواجه کی شوی آزاد
چو فرخی نشوی گر غلام آزادی
1--محمد فرخی یزدی، فرزند «محمد ابراهیم»، متولد سال ۱۳۰۶ ه.ق (۱۲۶۸ ه.ش) درشهر یزد
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024