تقدیم به آستان مقدس امام رضا (ع)
میخوام برات قصه بگم یه قصه ای از سرنوشت
یه سرنوشتی که شده حالا یه تکه از بهشت
شرقی ترین پنجره رو به خداست که وا شده
زمزمه رو لبهامون من اسمه و دوا شده
از راه نزدیک یا که دور میان به پا بوس آقا
تا که جلا بدن دل و با رمز ذکر و الشفا
به هر طرف نگاه کنی هر جوری ادم میبینی
هر کسی دردی رو داره تو پای حرفاش بشینی
بغضی توی گلو دارن تو چشماشون پر ز اشک
کبوترا رو می بینند هی میبرن به اونها رشک
عجب شلوغه این زمین چه حالی داره این حرم
صاحب این خونه یقین سلطان جود و کرم
خودش میگه هر کی بیاد مشهد و پابوس رضا
منم میام به دیدنش سه جا تا اون بشه رضا
بوی گلاب و عاشقی شیرینه عین شکلات
مزه داره چه گفتن ذکر شریف صلوات
دخیل میشن یه عده ای پنجره فولاد جاشونه
هرکسی یه نخی داره از ارتباطش نشونه
سالی دوازده شلوغه حرم که میگن همینه
دلا همه رو به خدا جسمه که بند زمینه
عماد تو هم دلو بده دست امام هشتمین
یه گوشه ای از این حرم جا هست تو هم بیا بشین
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 22,دسامبر,2024