سیدصدرالدین حسینی مشهدی

 دانشجوی کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی دانشگاه امام صادق(ع):با اضمحلال قدرت صفوی، پایان کار حکام اعزامی پادشاهان این سلسله به شهرها، و تضعیف روحانیون در حکومت‌های افشاریه و زندیه، کلانترها که به نوعی منتخب مردم به شمار می‌رفته‌اند، قدرتی بیش از پیش یافته، در برخی از نقاط و شاید در غالب شهرهای ایران به ایجاد ساختاری «دولتشهر»گونه پرداخته‌اند که شاید اولین آنها شهر یزد باشد.

دفاع پنج ساله شهر یزد در مقابل افغان‌ها از زمستان 1100 هجری شمسی، آن هم در دوره‌ای که شاه سلطان حسین صفوی تلویحا امر به تسلیم حکام ایالتی و ولایتی خود داده‌بود شاید دلیلی بر اتحاد و انسجام مردم در مقابل مهاجمان افغان، تشکیل یک شورای شهر و رهبری آن توسط خواه یک نفر روحانی و خواه فرد متنفذ دیگری باشد که عملا و آگاهانه به تشکیل یک دولتشهر در حدود 300 سال قبل از این پرداخته و در نقش شهردار ظاهر شده‌است. اگر چنین اتحاد و انسجام و مشارکت و بنابراین نهادی چون شورای شهر وجود نداشت تاریخ از اعدام دسته جمعی بزرگان شهر پس از تصرف افغان ها (205 سال قبل از تنبیه و اعدام برخی از بزرگان و اعضای شورای شهر تبریز) خبر نمی‌داد و تقریبا مسلم است که چنین شهری که بنا به شواهد و قرائن، دومین شهر بزرگ صفوی پس از اصفهان بود، نمی‌توانست فاقد کلانتر و به جای خود سازمانی نظیر شهرداری باشد. کلانتری که منتخب جامعه مدنی بود به همین اعتبار توانسته بود تمام مردم شهر را بر علیه دشمن ملی بسیج کند و فاتح پایتخت را به شدت به وحشت اندازد. لارنس لاکهارت در بخش ابتدای حمله افاغنه به ایران می‌نویسد: «وقتی شایع شد که محمود از تصرف یزد چشم پوشیده و عازم اصفهان است، وحشت و اضطراب بالاگرفت.» و در وقایع بعد از آن می‌نویسد: «محمود می‌دانست که تا وقتی شهر یزد را تصرف نکند، مهمات جدید و  سربازان تازه نفس او از خطر مصون نخواهند ماند.»

او در آغاز يورش به اصفهان، بر سر راه خود، از کنار يزد گذشته و به سبب پايداري مردم نتوانسته‌بود اين شهر را به تصرف خود در آورد. محمود براي جبران شکست خود بار ديگر به يزد لشکر کشيد. گفته‌اند که «اهالي يزد، از پيش، از قصد محمود افغان آگاهي پيدا کرده‌بودند و بموقع، روستاهاي اطراف شهر را از سکنه خالي و برج و باروي آن را تقويت کردند، همه تدارکات و آذوقه موجود را از دسترس او خارج کرده و به درون شهر آوردند».

در بسياري از شهرهاي ايران، محمود افغان جاسوساني گمارده بود، اما اهالي يزد آن جاسوسان را نيز بموقع اسير و امکان خبرچيني را از ميان برده‌بودند. هنگامی که او به دروازه شهر رسيد، چون از نظر آذوقه و تدارکات خود را در مضيقه ديد؛ مجبور شد پيش از موقع دستور حمله عمومي را صادر کند. شورشيان افغان که نمي‌دانستند جاسوسان آن‌ها گرفتار و امکان عمليات از آنان سلب شده‌است در برابر برج و باروي شهر يزد و مقاومت اهالي آن نتوانستند دوام بياورند، و در نتيجه، مجبور به عقب نشيني شدند.
مردم يزد شورشيان افغاني را دنبال کردند و بسياري از آنان را از دم تيغ گذراندند. در اين شکست، بسياري از ساز و برگ افغانان به دست اهالي يزد افتاد و محمود از اين شکست که انتظار آن را نداشت، سخت برآشفت و آن را نشانه «خشم خداوند» دانست و تصميم گرفت «براي فرونشاندن غضب الهي دست به اعتکاف و عبادت بزند، به غاري رفت و مدت چهل روز روزه داري و شب زنده داري پيشه کرد، به اندک آب و ناني قناعت کرد و به ذکر دايم پرداخت. اين اعتکاف اثرات نامطلوبي بر روحيه محمود گذاشت و کار او را به جنون کشاند».

شهادت‌نامه مرگ شاه سلطان حسین نشان می‌دهد که در آن زمان به جای سران سپاه، کلانتران و کدخدایان اعتباری اساسی یافته بودند و به جای امرای لشکر و حکام، از آنان خواسته شده‌بود که شهادت‌نامه را امضاء کنند. تاریخ افشاریه و به خصوص زندیه حاکی از وجود کلانتران به ویژه در مناطق جنوبی کشور، چون شیراز، و از جمله یزد است که با ناآرامی های مکرر در اصفهان و اضمحلالی که در اثر جنگ های متوالی بین مدعیان سلطنت یافته بود، به صورت پرجمعیت‌ترین شهر ایران به حد اعلای رشد و توسعه خود رسیده‌بود.



 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا