آن چه پيش ‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت ‌الله مصباح ‌يزدي ( دامت ‌بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري میباشد . باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

چگونه انساني قانع باشيم

  بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن چه پيش ‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت ‌الله مصباح ‌يزدي ( دامت ‌بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري میباشد  . باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

طرح مسأله

وانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ وَ ادْفَعْ عَظِيمَ الْحِرْصِ بِإِيثَارِ الْزهادةِ وَ اسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ؛1
امام باقر صلوات‌الله‌عليه در ادامه حديث شريفي که براي جابر بيان کرده‌اند مي‌فرمايند: با پرهيز از حرص، در عرصه قناعت نازل شو، و با انتخاب زهد و وارستگي، حرص بزرگ را از خود دور كن و به وسيله کوتاه کردن آرزها، حلاوت زهد را كسب كن!
در اين سه جمله كه كم و بيش به هم مربوط‌اند چند مفهوم اخلاقي ذكر شده كه همه با آن‌ها آشنا هستيم؛ قناعت در مقابل حرص، زهد در مقابل وابستگي به دنيا، و كوتاه‌كردن آرزو در مقابل آرزوهاي طولاني. در مفهوم آنها و در تطبيق آنها بر مصاديق، اندکي ابهام وجود دارد. قناعت يعني انسان به آن‌چه دارد و براي او ميسر است اكتفا كند. اما آيا هميشه و همه جا انسان بايد به آنچه دارد اکتفا کند و اين قناعتْ مطلوب محسوب مي‌شود؟ آيا نبايد براي زندگي خويش كار و تلاش انجام ندهد؟ آيا تلاش براي پيشرفت در عرصه اقتصاد و ساير عرصه‌ها نامطلوب است؟ آيا انسان هميشه بايد به نان و پنيري اكتفا كند و شكر خدا را به جا آورد؟ از طرف ديگر حرصْ مفهومي ضد ارزشي است و در بعضي از روايات يكي از پايه‌هاي كفر شمرده شده است. حال اگر حرص مذموم است يعني هميشه انسان بايد همّتي كوتاه داشته باشد و به دنبال چيزهاي بااهميت نرود؟ افراد تنبل از اين مفاهيم اين‌گونه استفاده مي‌كنند. چون حال و حوصله كار كردن زياد ندارند مي‌گويند: «ما اهل قناعت‌ايم و حرص نمي‌ورزيم!» در واقع تنبلي خود را مي‌خواهند با اين مفاهيم توجيه كنند. سؤال ديگر اين‌که مفهوم آرزوي کوتاه با مفهوم علوّ همت كه محبوب خداست چگونه جمع مي‌شود؟ مصداق همت بلند كجاست و مصداق آرزوي كوتاه کدام است؟ اين‌ سؤال‌ها نكته‌هاي ابهامي است كه در اطراف اين سه جمله وجود دارد و اگر خداي متعال توفيق دهد توضيح مختصري در باره آن‌ها عرض مي‌كنم.

 

به بهانه زهد تنبلي نکنيم

اصولا بايد بين دو امر فرق بگذاريم؛ يكي دل‌بستن به لذات زندگي دنيا و هدف قراردادن زخارف و لذايذ دنيا که اين همان حب دنياي مذموم است و در روايت ريشه همه بدي‌ها شمرده شده است (حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة)2 و ديگري کار و تلاش و آباداني دنيا. كسي كه لذايذ دنيا براي او هدف باشد طبعا به مسايل معنوي و اخروي چندان بهايي نمي‌دهد. حتي افرادي هم كه معتقد به آخرت و امور معنوي هستند عملا در بسياري از موارد، امور دنيايي را مقدم مي‌دارند. اين حب دنيا در آيات و روايات علامت كفر شمرده شده است: «وَ وَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ * الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ؛3 واى بر كافران از مجازات شديد! همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى‏دهند.» كساني كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهند در واقع ايمان‌شان مشكل دارد. به طور كلي توجه به لذائذ دنيا يك بحث است و تلاش در امور دنيا اعم از كار كردن، كسب درآمد، آباداني زمين، پيشرفت علمي و مانند اين‌ها بحث ديگري است. مي‌دانيم که در بين همه كساني كه ما در دنياي اسلام به عنوان زاهد و بي‌اعتنا به دنيا مي‌شناسيم بعد از پيغمبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله، اميرالمؤمنين علي‌بن‌ابي‌طالب صلوات‌الله‌عليه سرآمد است. اگر هزار بار داستان زهد علي عليه‌السلام را بخوانيم باز هم تازگي دارد. فرمانده بود که در ميدان جنگ، خودْ بر کفش پاره‌اش وصله مي‌زد و آن‌گاه که ابن عباس در اين باره از او سؤال مي‌کند، كفش را به او نشان مي‌دهد و از او قيمت کفش را مي‌پرسد. ابن عباس در پاسخ مي‌گويد: کسي بابت اين پولي نمي‌دهد. آنگاه مي‌فرمايد: «به خدا قسم! ارزش اين لنگه كفش براي من از حكومت‌كردن بر شما مردم بيشتر است؛ مگر اين‌‌كه حقي را احقاق يا باطلي را انكار كنم.» اما همين سمبل زهد در عالم، چند قنات به دست خويش ايجاد کرد. کلنگ مي‌زد و پيش مي‌رفت و وقتي به آب مي‌رسيد مي‌گفت: اين را وقف فقرا کردم. هنوز در اطراف مدينه چاه‌هايي به نام آبار علي وجود دارد و چاه‌هاي علي معروف است. هسته‌هاي خرما را به دوش مي‌کشيد و دانه دانه آن‌ها را مي‌کاشت. هنگامي که سبز مي‌شد با دست خويش آن‌ها را آبياري مي‌کرد تا درختان تنومندي مي‌شدند. از آن‌ها مراقبت مي‌کرد و هنگامي که به بار مي‌نشستند آن‌ها را وقف فقرا مي‌کرد. فعاليت‌هاي علي عليه‌السلام هيچ منافاتي با زهد و بي‌رغبتي او به امور دنيا نداشت. او اين فعاليت‌ها را چون خدا دوست داشت انجام مي‌داد. خداوند يکي از وظايف انسان را آباد کردن زمين قرار داده است. خداوند دوست دارد که زمين باير نماند و درخت‌ها خشک نشوند. قرآن مي‌فرمايد: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛4 اوست كه شما را از زمين آفريد، و آبادى آن را به شما واگذاشت‏.» يعني از انسان‌ها مي‌خواهد که زمين را آباد کنند.
علي عليه‌السلام کار و تلاش مي‌کرد و چون به بار مي‌نشست آن را به فقرا مي‌بخشيد؛ اما ما معمولا وقتي زاهد و قانع مي‌شويم که کاري از دستمان برنيايد يا از روي تنبلي حال و حوصله‌اش را نداشته باشيم. بايد مراقب باشيم که خودمان را فريب ندهيم. چون از ويژگي‌هاي انسان اين است که حتي خودش را فريب مي‌دهد. ابتدا ممکن است متوجه حقيقت باشد، اما خودش را به غفلت مي‌زند و کم‌کم‌ باورش مي‌شود. پس فعاليت و کار و توليدْ وظيفه‌اي است که خدا از انسان خواسته است و بايد انجام دهد، اما زهد و قناعت به دل انسان مربوط مي‌شود. انسان نبايد دل‌بستگي به دنيا پيدا کند. آن‌جا که وظيفه دارد بايد بتواند مال خود را به راحتي ببخشد. براي دادن خمس لازم نباشد مثل آن شخص سفارش کند: دست و پاي مرا ببنديد و خمس مالم را پرداخت کنيد! آنچه مهم است دل‌بسته نبودن به دنيا و لذت‌هاي دنياست.

انفاق از دوست داشتني‌ها، تنها راه تکامل

يکي از بهترين راه‌هاي دل کندن از دنيا اين است که انسان از چيزهايي که دوست دارد در راه خدا انفاق کند. قرآن مي‌فرمايد: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛5 اگر مي‌خواهيد به خوبي و نيکي برسيد تنها راه آن اين است که از آن چيزهايي که دوست داريد در راه خدا انفاق کنيد و الا هرگز به نيکي نخواهيد رسيد.» مسأله زهد، غير از مسأله کار، توليد، آباداني زمين، رسيدگي به ديگران و بالا بردن سطح اقتصاد کشور در مقابل کفار و حفظ عزت اسلامي است. اين‌ها تکاليفي است که خدا بر عهده ما گذاشته است.

تفاوت آرزوهاي طولاني با بلند همتي

در اخلاق اسلامي آرزوهاي طولاني بسيار مذموم است. از پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله نقل شده است که: انَ ما اخاف عليكم اثنان اتباع الهوي و طول الامل؛ من از دو چيز بر شما مسلمانان بيمناکم؛ يکي اين‌که مي‌ترسم به دنبال هواي نفس برويد. اما هر دل‌خواهي بد و حرام نيست. ممکن است چيزي که دل‌خواه انسان است شرعا هم واجب باشد. اما مفهوم هواي نفس در اخلاق يعني آن هواي نفسي که خلاف شرع و خلاف عقل است، يعني دل‌خواهي که فقط دل مي‌پسندد ولي خدا نمي‌پسندد. اين خيلي خطرناک است. دوم آرزوهاي طولاني است. رسول اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله طبيبي است که خوب دردها را مي‌شناسد و مي‌داند چه چيزي ممکن است دنيا و عقباي امتي را فاسد کند.
اما مسأله مهم اين است که «طول‌الأمل» يعني‌چه؟ آيا طلبه‌اي که آرزو دارد يک شخصيت بزرگ علمي شود گرفتار طول الأمل است؟ آيا کسي که وارد کار صنعتي شده و آرزو دارد يک مخترع بزرگ و صنعت‌کار فوق‌العاده‌اي شود گرفتار آرزوي مذمومي است؟ اگر اين آرزوها نباشد که اصلا فعاليت‌هاي زندگي خاموش و ساکن مي‌شود و ترقي و تکاملي در جامعه اتفاق نمي‌افتد. اگر هر دانش‌آموزي به گذراندن دوره ابتدايي اکتفا کند و آرزو نداشته باشد که استاد دانشگاه، دانشمند، فيلسوف يا مرجع تقليد شود ديگر درس نمي‌خواند. «أمل» در لغت يعني آرزو و آرزو چيز بدي نيست. آرزو و اميد مفهوما بسيار به هم نزديک‌اند. اگر اميد و آرزو در زندگي نباشد هيچ فعاليتي انجام نمي‌گيرد. اما آرزو در مفهوم اخلاقي يعني آرزوهايي که انسان را از وظايف شرعي‌ و از کارهاي ارزشمند باز مي‌دارد، نه آرزوهايي که در جهت رسيدن به کمال و قرب الهي است. مانند کسي که آرزو دارد اولين ثروتمند دنيا شود يا در رشته‌اي ورزشي قهرمان شود تا صاحب نام و آوازه شود. اين آرزوهاست که انسان را از تکاليفش باز مي‌دارد و مذموم شمرده شده است. اما در اخلاق و فرهنگ اسلامي، آرزوهايي که در جهت کمال و قرب الهي است «بلند همتي» و «علو همت» نام دارد. اين‌که انسان آرزو داشته باشد که در تقوا، علم، صنعت، مديريت و مانند اين‌ها پيشرفت کند و به جامعه خدمت کند آرزوي بدي نيست يا اين‌که آرزو داشته باشد آن قدر ثروت داشته باشد که همه فقراي شهر را اداره کند؛ اين آرزوي بدي نيست. البته بايد راه معقولي براي رسيدن به چنين آرزوهايي وجود داشته باشد و اگر آرزويي است که مي‌دانم 99درصد تحقق پيدا نخواهد کرد اين آرزو همان خيال‌بافي خواهد بود. اما اگر راه معقولي دارد و هدفي عقل‌پسند و شرع‌پسندي دارد و دست‌کم 50 درصد هم احتمال تحقق دارد اين آرزوي معقولي است و عيبي ندارد.
حال با توجه به توضيحي که درباره اين مفاهيم داده شده به سراغ سخن حضرت مي‌رويم. تعبير حضرت درباره قناعت تعبير بسيار جالبي است؛ بستر بحث اين بود که مؤمن در اين دنيا در حال کشتي گرفتن با نفس خويش است. حضرت مي‌خواهند راه‌هايي را به او نشان دهند که زمين نخورد و سعي کند بر خصم خود پيروز شود. يکي از اين راه‌ها رعايت قناعت است. اما حضرت تعبير بسيار محترمانه‌اي براي قناعت به کار مي‌برند و مي‌فرمايند: انزل ساحة القناعة. عرصه مبارکي را ترسيم مي‌کنند و مي‌گويند: سعي کن وارد اين عرصه شوي! يعني مسأله قناعت خيلي مهم است و شما بايد با احترام به قناعت نگاه کني و سعي کني آن را کسب کني. بعد مي‌فرمايند: براي اين‌که بتواني در اين عرصه وارد شوي و آدم قانعي باشي بايد سعي کني از حرص بپرهيزي. دشمن قناعتْ حرص است و در روايات از پايه‌هاي کفر شمرده شده است. يعني اگر انسان آن را دنبال کند خواه ناخواه به کفر منتهي مي‌شود.

زهد، نابود کننده حرص

اما چه کنيم که از حرص پرهيز کنيم؟ تقريبا يکي از غرايز همه ما انسان‌ها اين است که هرچه از امور دنيا داشته باشيم باز مي‌خواهيم بيشتر داشته باشيم. البته سرّ اين مطلب اين است که فطرت انسان كمال بي‌نهايت را مي‌خواهد اما در تطبيق اشتباه مي‌كند و گمان مي‌كند كمال او در همين مسايل مادي زندگي است، در صورتي كه مطلوب حقيقي چيز ديگري است.
چه كنيم كه ما به دام حرص عظيم نيافتيم؟ حضرت مي‌فرمايند: ادفع عظيم الحرص بايثار الزهادة؛ زهد يعني دل‌بستگي به دنيا نداشته باشيم. اصل زهد يعني بي‌رغبتي و در مقابل رغبت است. براي اين‌كه به دام حرص نيفتيم وحرص در ما رسوخ پيدا نکند بايد زهد داشته باشيم. اما زهد براي آدمي تلخ است. انسان مي‌بيند که تهيه غذايي لذيذ، لباسي زيبا و ... براي او ميسّر است. حال اگر بخواهد از اينها صرف‌نظر کند و به چيزهاي ساده قناعت کند براي او سخت است. دوست دارد دائما زندگي خود را توسعه دهد و سطح زندگي‌اش را بالاتر ببرد. براي مبارزه با حرص، انسان بايد اين‌گونه بيانديشد که مگر من چه اندازه يقين دارم که زنده مي‌مانم؟ من از هر لحظه‌ عمرم مي‌توانم بي‌نهايت فايده ببرم. با گفتن يک سبحان‌الله يک درخت براي ما در بهشت مي‌رويد که تا ابد مي‌ماند. يعني صرف کردن يک لحظه براي يک سبحان الله گفتن، بهره ابدي در پي دارد. آيا شايسته است که انسان چنين عمر باارزشي را صرف به دست آوردن لباس زيباتر، خانه وسيع‌تر، درآمد بيشتر و ... کند؟! گاه انسان در همين دنيا از وقتي که صرف برخي درآمدها کرده پشميان مي‌شود و غصه مي‌خورد که وقت رفتن او فرا رسيده و ثروتش به دست ورثه مي‌افتد و هيچ فايده‌اي براي او ندارد و چه بسا سبب اختلاف و دعوا هم بشود. انسان اين همه ثروت جمع کند که چه شود؟ انسان حريص در وقت جمع‌آوري ثروت چنان غافل مي‌شود و اسير خيالات و اوهام مي‌شود که با اين‌که غرق ثروت است باز به دنبال افزايش آن است.

به کوتاهي دنيا بيانديش!

بهترين راه مبارزه با آرزوهاي طولاني اين است که انسان سعي کند در عاقبت چنين آرزوهايي تفکر و تأمل کند. به راستي رسيدن به اين آرزوهاي دور و دراز براي انساني که فرصت کمي در اين دنيا دارد و مسافري بيش نيست چه فايده‌اي دارد؟ انسان بايد به جاي اين آرزوهاي مذموم، فکري مفيد براي آخرت خويش کند. در راه عبادت بيشتر، تعليم و تربيت گسترده‌تر، دستگيري از فقرا و خدمات عام‌المنفعه تلاش کند. در اين صورت دنبال آرزوهايي رفته که مزاحم تکامل انسانيت وي نيست. اما اگر انسان به جاي تفکر براي خدمت به مردم و پيشرفت علوم (علوم دنيوي يا اخروي و البته علوم اخروي‌ بسيار مفيدتر است) مدام به فکر نقشه کشيدن براي افزايش ثروت خود باشد، به تکامل خويش ضربه است و احيانا در اين راه چه ظلم‌هايي مي‌کند و چه حق‌هايي را پايمال مي‌کند.

اعاذنا ا

لله و اياکم و وفقنا الله لما يحب و يرضى و السلام عليکم و رحمه‌الله

1 . تحف العقول، ص285.

2 . بحارالانوار، ج51 ص258.

3 . ابراهيم، 2 و 3.

4 . هود، 61.

5 . آل عمران، 92.


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا