یزدفردا "ابرکوه: علي اكبر قيومي؛  شصت و يكسال قبل، در آستانه نوروز سال 13330، ملت ايران آيين باستاني نوروز را همراه با جشن ملي شدن صنعت نفت، با شكوه هرچه تمامتر برگزار کرد.

اين پيروزي بزرگ در مقابل استعمار كهنسال بريتانيا، كه اگر چه در حافظه تاريخي ايرانيان به طمع ورزي، منفعت طلبي وخيانت پيشگي شهرت داشت، اما عمده مصادر حساس سياسي و اقتصادي كشور را تحت تاثير و نفوذ خود نگاه داشته بود، بسيار شيرين و اميد آفرين مي کرد.

اين پيروزي بزرگ از جهتي ديگر نيز حائز اهميت و جالب توجه است؛ چراكه توسط نمايندگان واقعي و شايسته مردم ايران در مجلس شوراي ملي و در راس آنها مرحوم آيت الله كاشاني و مرحوم دكتر محمد مصدق و نه پادشاه و دولتمردان منصوب به وي به دست آمده بود.

اگرچه دخالت هاي آشكار و پنهان دول غالب آن روزگار يعني آمريكا و بريتانيا و تحريم كامل نفت ايران به علاوه برخي از خيره سري ها و بي تدبيري هاي داخلي نگذاشت تا ملت ايران كه بزرگترين سهم را در اين پيروزي شيرين داشتند، از منافع اقتصادي آن به طور كامل بهره مند گردند اما اين ناكامي ها و حتي كودتاي آمريكايي بيست و هشت مرداد باعث نگرديد تا ملي شدن صنعت نفت و خلع يد استعمار پير، به عنوان يكي از فرازهاي درخشان تاريخ معاصر كشورمان ثبت و ضبط نگردد.

جريان پيچيده و پرماجراي ملي شدن صنعت نفت ايران از آغاز تاكنون موضوع طرح هاي پ‍‍ژوهشي عميق، دقيق و بي شماري در داخل و خارج از كشور بوده و هست. اما به نظر مي رسد آنچه در سطح مردم، رسانه و روزنامه ها از اين نهضت، رهبران، عوامل و دستاوردهاي آن مطرح مي شود دچار دو معضل اساسي و مشكل عمده است كه تصوير واقعي اين فرآيند را مبهم و تاريك مي سازد.

نخست آنكه در تحليل هاي رسانه اي موجود، غالبا به "جغرافياي زماني" شكل گيري و پيروزي اين نهضت اشاره اي نمي شود. بدون ترديد "بذر" اين انقلاب تنها در بستري مناسب از شرايط سياسي و اجتماعي مي توانست به بار بنشيند.

در مقام مثال موارد ذيل را مي توان از جمله مهمترين عوامل داخلي يا خارجي موثر در فرايند ملي شدن صنعت نفت ايران دانست كه هر كدام مي تواند موضوع مقالاتي مستقل باشد:

1) ضعف نهاد سلطنت و رواج آزادي هاي نسبي سياسي در دوران بعد از رضاخان كه با قدرت يافتن محمدرضا پهلوي مجدداً به محاق رفت.

2) آغاز شكل گيري جريانات سياسي مبتني بر توده ها و با استقلال نسبي از دولت

3) رايج شدن قراردادهاي تنصيف (50-50) درآمدهاي نفتي در سطح منطقه
 
4) ضعف نسبي قدرت امپراطوري بريتانيا پس از جنگ دوم جهاني و ظهور قدرت جديد آمريكا

5) ظهور جدي كمونيسم در ايران و فعاليت قوي حزب توده

6) آغاز به كار جدي نهادهاي بين المللي نظير سازمان ملل متحد، ديوان لاهه و اعتبار و سلامت نسبي آنها در آن دوران (اين دو نهاد بين المللي در مواجهه ميان ايران و انگلستان به نفع ايران راي دادند!)

7) فضاي رسانه اي بسيار مطلوب در داخل و خارج از كشور

8) رشد آگاهي هاي عمومي از ماجراهاي نفت، استعمارگري و حقوق كارگران و كينه انباشته ملت ايران از دولت بريتانيا

و ...

منظور آنكه براي دستيابي به تحليل و تصويري دقيق از اين جريان در بستر تاريخ بايد متوجه بود علاوه بر صلاحيت رهبران و حمايت هاي مردمي از اين نهضت، "جغرافياي زماني" خاص آن دوران نيز در شكل يابي و به ثمر رسيدن اين جريان تاثيرگذار بوده است.

عارضه ديگري در جهت تحليل واقع بينانه نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران، ارائه تصويري غلط و كاريكاتورگونه از رهبران آن است. بدون ترديد مرحوم دكتر محمد مصدق انساني بزرگ و برجسته است و به حق او را بايد يك قهرمان ملي دانست.

او با شايستگي تمام توانست كينه تاريخي ملت ايران را از پايگاه "خانه ملت" در جهت محدود ساختن قدرت دولت انگلستان هدايت كند و در اين مسير هم از قدرت توده ها و نهادهاي مذهبي، هم از توان مجلس به طور خاص از حمايت نهادهاي بين المللي نيز با كمال تدبير بهره برداري کرد با اين وجود نبايد او را چون يك "بت" پرستيد و از هر انتقاد و ايرادي مبرا دانست.

برخي از ويژگي هاي اخلاقي و تصميمات و تدابير دكتر مصدق قابل دفاع نيست به ويژه برخوردهاي خاصي حاميان مذهبي او را آزرده ساخت و نزديكترين دوستان وي را نيز از او طرد کرد.

متاسفانه گاه مرحوم مصدق را تا حد يك "پيامبر" بالا برده و هر انتقادي از او را برابر توهين به ملت و تاريخ مي شماريم و گاهي نيز سعي مي كنيم چهره اي خائن و خام از او به تصوير كشيم. ثمره هر دو اين رهيافت ها يك چيز است و آن فاصله گرفتن از حقيقت و واقعيت هاي تاريخي است.

باري، نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران، آتشفشان كينه تاريخي ملت ايران از امپراطوري بريتانيا بود كه با حضور متن جامعه در شهرهاي بزرگ و حمايت از نمايندگان قانوني خود در مجلس شوراي ملي به ثمر نشست.

برخي از متخصصين و محققين تاريخ نفت ادعا دارند با شكل و شيوه اي متفاوت امكان معامله اي بهتر بر سر منافع نفتي ايران وجود داشت. اما بايد دانست "ملي شدن" اساسا يك جريان سياسي و حتي اجتماعي است و نه لزوماً اقتصادي.

بزرگترين دستاورد اين نهضت احياي حس افتخار و اميد در يك ملت است كه قطعا با هيچ دستاورد اقتصادي قابل قياس نيست. نبايد به هر چيز از پنجره تنگ "اقتصاد" نگريست.

نكته پاياني و حسن ختام اين گفتار يادآوري تجانس و سنخيت نهضت ملي شدن صنعت نفت با انقلاب بزرگ اسلامي است. پايگاه و منبع اين دو جريان تاريخي (كه البته ابعاد و عمق آنها به شدت با يكديگر متفاوت است) توده هاي مردم ديندار و استعمارستيز ايران اسلامي است و آرمان بزرگ آنها "اسلام" و "استقلال" است.

ملت ايران در اسفند 1329 تنها نفت خود را ملي كرد و در ادامه اين جريان مبارك در بهمن 57 ملي شدن تمام نظام سياسي خود را جشن گرفت.

اميد است ايران اسلامي عزيز در مسير تعالي و توسعه از آفات و آسيب ها محفوظ و مصون باقي بماند.

انشاالله
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا