محمد حسین تقوایی:چهاردهم اسفند ماه 90 مصادف با چهل وپنجمین سالگرد درگذشت یکی از مردان بزرگ تاریخ  دکترمحمدمصدق است . او  عمرپربار واثر گذارش رادر راه آزادی واستقلال این سرزمین صرف نمود .  او که پس از کودتای ننگین وبیگانه ساخته 28 مرداد 32 تا پایان عمر خود را در زندان بسربرد، در روز14 اسفند 1345 چشم ازجهان فروبست.
وی که به عنوان رهبر ملی شدن نفت معروف است، در زمان خود، گفتمانی جدید را در قالب حرکتهای دیپلماسی در سایه توجه به منافع ملی را بنیانگذاری کرد به گونه ای که توانست در مجامع بین المللی حق به غارت رفته کشور را از چنگال انگلیس و دیگر کشورهای سلطه گر بستاند، موضوعی که قابل مطالعه، تدبر و تفکر است.



محمد حسین تقوایی - دکتر محمد مصدق  دادگاه لاهه، ملی شدن نفت ایران

نیم نگاهی به زندگی دکتر محمد مصدق:
محمد مصدق (۲۹ اردیبهشت یا ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵) سیاست‌مدار، دولت‌مرد، نمایندهٔ چند دوره مجلس شورای ملی، و نخست‌وزیر ایران در سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.
وی به عنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران شناخته می‌شود  تا پیش از آن، نفت ایران زیر سلطهٔ دولت بریتانیا و به واسطهٔ «شرکت نفت ایران و انگلیس» (که بعدها به «بریتیش پترولیوم» یا به اختصار «Bp» تغییر نام داد) اداره می‌شد.
مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیهٔ مستندی که از کارها و دیدگاه‌های خود ارائه کرد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، به دستور محمد رضا پهلوی، دکتر مصدق به ملک پدری خود در احمد آباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت، در انزوا و تنهایی زندگی کرد؛ تا اینکه سرانجام در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست

یک خاطره به یادماندنی از دکتر محمد مصدق
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست.
جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد.
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست.
کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟ نه آقای رییس، خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه. او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست.
با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.





  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا