بسمه تعالی

برداشت اولیه از پیام امام خميني خطاب به ميخائيل گورباچف

مختار الهامی اصل کارشناس ارشد مطالعات استراتژیک


در 11 دي 1367 - اولين روز سال 1989 ميلادي ـ نامه معروف و تاريخي امام‌خميني خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين رئيس‌جمهور شوروي به رشته تحریر در آمده است.

این پیام در 13 دی 1367 توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده‌چی‌ دباغ، در مسکو به گورباچف تحویل گردید.

گورباچف نيز هشت هفته بعد در روز هفتم اسفند 1367 پاسخ رسمي خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزير خارجه وقت شوروي، در تهران تسليم امام‌خميني كرد.

قبل از ملاقات رسمی هیچیک از مسئولین از محتوای پیام مطلع نبودند لذا هر کس به زعم خود پیشداوری هایی را نسبت به این پیام ابراز می داشت.

آیت الله جوادی آملی در کتاب " آوای توحید " ضمن شرح عرفانی بر این پیام ونحوه تسلیم آن می نویسند:

قبل از ملاقات رسمی هیأت اعزامی با رهبر شوروی و بعد از آن ، هیچ گونه تماس سیاسی با فرد یا گروهی از طرف سرپرست هیأت حاصل نشد، زیرا این سفر فقط برای ابلاغ پیام و تبیین محتوای عمیق آن بود.

چون صدور این نامه ی تاریخ ساز بعد از پذیرش قطعنامه ی 598، بود و کشور اسلامی ایران وارد مرحله ی بازسازی و ترمیم خرابی های جنگ تحمیلی هشت ساله شد و از طرف دیگر مضمون نامه کاملاً سری بود و جزامام خمینی احدی از مسؤولان گرانقدر جمهوری اسلامی ایران، کسی به آن آگاه نبود، لذا رهبران روسیه عموماً و صدر هیأت رییسه ی آن خصوصاً، هر گونه احتمالی را پیرامون مفاد پیام می دادند، مگر احتمال دعوت به توحید و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را.

خانم مرضیه دباغ در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه قبل از خواندن نامه حضرت امام چطور فکر می کردید می گوید:

فکر می کردیم جنگ تحمیلی نابرابری اتفاق افتاده بود و دنیا هم پذیرفته بود که ایران مقصر نبوده و حالا نوبت به بازسازی ایران رسیده است. حال که به مرحله بازسازی رسیده‏اند امام پیامی دارد که دنیا می‏خواهد بداند. شاید قرار است که فقط از شوروی کمک گرفته شود. همه می پرسیدند چطور شده است که حضرت امام یک کشور کمونیستی را برای کمک انتخاب کردند در حالیکه از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ... درخواست کمک نشده است.

روایت جواد منصوری معاون وقت وزارت خارجه نیز در تحلیل نامه حضرت امام به گورباچف بیان می کند که:

اولا امام در طول عمرشان آن چه را که احساس می کردند مفید است که بگوید می گفت. حالا اینکه دیگران چه تحلیلی کنند و یا اینکه آیا با منافع و شخصیت و حیثیت و اعتبار امام هماهنگی دارد یا ندارد اهمیت نمی‌دادند و به طور معمول مطالبی را که به ذهن شان می رسید می گفتند.

دوم اینکه واقعیت قضیه این است که از سال شصت و پنج که گورباچف روی کار آمد آثاری از فروپاشی شوروی دیده می شد، البته اگر کسانی با تعمق نگاه می کردند. در سال 67 امام آن نامه را در زمانی نوشتند که تازه آتش بس را پذیرفته بودند و شدیداً درگیر مذاکرات قطعنامه 598 بودیم. در موقعیتی امام نامه را به گورباچف می نویسد که غربی ها تحلیل شان این بود که بعد از جنگ ایران چاره ای نداشت و برای سازندگی باید یا به سمت غرب یا شرق می رفت. چون در صد و پنجاه سال گذشته ایران از غرب خسارت و ضربات و صدمات زیادی دیده بود به سمت شوروی رفت و پیام نامه امام را نفهمیدند. در سال 71 که فروپاشی شوروی رخ داد برای خیلی ها عجیب بود که چطور امام گفت من دارم صدای خرد شدن استخوان های کمونیسم را می شنوم. از کجا فهمید؟ در همان موقع هم برخی در هیأت دولت ناراحت بودند از این نامه و همین حرف را می زدند که ما اگر قرار باشد مثلاً شوروی به هر دلیلی با ما همکاری هایی بکند به این ترتیب راه آن همکاری ها را بستیم ولی عملاً تحولات به سمتی رفت که کل جغرافیایی سیاسی و فرهنگی و دینی دنیا عوض شد. والسلام

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا