کتاب «فلسفه و معنای زندگی»
سایه ی غربتی سنگین بر جانِ آدمی
محمد صادقی
معنای زندگی فوری ترین و فوتی ترین مساله است
آلبر کامو
محمد علی اسلامی ندوشن می گوید:«آدمی احتیاج به تسلای مدام دارد، زیرا غربتی سنگین بر جانش حاکم است، و آن ناشی می شود از فاصله میان خواست پهناور او و امکان محدودی که طبیعت در اختیارش نهاده»... معنای زندگی، در تاریخ فلسفه همواره پرسشی اساسی بوده و هست. اینکه معنای زندگی چیست؟ آیا در زندگی معنایی وجود دارد یا باید به آن معنا بخشید؟ به عبارتی، معنای زندگی جعلی است یا کشفی؟ چنانچه این موضوع برای ویکتور فرانکل در اردوگاه های کار اجباری و مرگبار نازی ها به دغدغه ای جدی تبدیل می شود. از نظر فرانکل، نابسامانی های روانی نتیجه بی معنا بودن زندگی است و درمان آن با معنابخشیدن به زندگی امکان پذیر خواهد بود. تجربه رنج آلود زندان و فشار در اردوگاه های کار اجباری برای فرانکل که فردی حساس، تیزبین و جستجوگر بود، بعد از آزادی از زندان، به تأسیس یک مرکز درمانی در آلمان انجامید. او بر اساس آنچه از نزدیک دیده و لمس کرده بود این مرکز درمانی را بنیان نهاد و در دهه 1950 شاخه مهمی در روان درمانی بر پایه پژوهش های وی با نام «معنا درمانی» ایجاد شد. در فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز معنای زندگی یک پرسش مهم به شمار می آید. اگزیستانسیالیست ها بر این باورند که فرد باید مطابق با صرافت طبع خود رفتار کند و اینکه دیگران چه انتظاری از او دارند نباید مبنای تصمیم گیری و عمل او شود، چون هر کس خود باید به زندگی اش «معنا» ببخشد. سارتر باور دارد که انسان هیچ نیست مگر آنچه از خود می سازد. یعنی بیش و پیش از هر چیز بر وجود انسان تکیه دارد و از این رو انسان را مسئول وجود خویش می داند، انسان در نظر او، پیش از هر چیز طرحی است که در درون گرائی خود می زید، پیش از هر چیز همان است که طرح تحقق و شدنش را افکنده است. ولی آیا به این صورت تکلیف همه چیز روشن می شود؟ آلبر کامو باور دارد، که پس از این رنج بشری وارد قضیه شده و همه طرح ها را بهم می ریزد... سارتر با نوشتن رمان، نمایشنامه و مقاله های ادبی، وجه دیگری از رویکرد اگزیستانسی به مسائل بشری را با نشاندن مخاطبان، به جای شخصیت های داستان های اش، نمایان کرده و می کوشد با این روش، حرف های خودش را بزند و مخاطبان را به چالش با خویش فراخواند، که خود جای اندیشیدن فراوان دارد. اگزیستانسیالیست ها ممکن است در بیان داستان (چنانچه در تهوع سارتر می بینیم) استدلال های محکمی را هم ارائه نکنند منتها با ترسیم تجربی وضعیتی، آن را برای مخاطبان پذیرفتنی می سازند. آنها برای انتقال پیام، استدلال را کافی ندانسته و برای همین از هنر و ادبیات بهره زیادی می برند ولی نمی توان این را به معنای گذر از استدلال و آوردن دلیل، در اندیشه آنها دانست. پرسشِ معنای زندگی، از روزگاران قدیم تا امروز دغدغه فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. از جهان بینی افلاطونی گرفته تا فلسفه مدرن این دلمشغولی دیده می شود و پاسخ به این پرسش هرچند قطعی و روشن نباشد اما چیزی از ارزشِ تأمل و تعقل در آن نمی کاهد.
کتاب «فلسفه و معنای زندگی» ترجمه محمد آزاده که از سوی نشر نگاه معاصر راهی بازار کتاب ایران شده است، ما را به اندیشیدن درباره معنایِ زندگی فرا می خواند. این کتاب دربردارنده نه مقاله است که هر یک از زاویه ای خاص به بررسی موضوع معنای زندگی می پردازند. بخش اول کتاب دربردانده مقاله ای است برگرفته از یکی از آثار لئو تولستوی با نام «زندگی من». تولستوی در این کتاب داستان زندگی خود را مرور می کند و کشمکش های درونی خود درباره معنای زندگی را بیان کرده و به شرح بحران عمیقی می پردازد که در اوج موفقیت با آن روبرو می شود و او را تا مرز خودکشی و جنون می برد. بخش دوم کتاب به طرح پرسش معنای زندگی از دیدگاه فلسفه کلاسیک و دو تن از مهمترین فیلسوفان تاریخ یعنی افلاطون و ارسطو (در دو فصل) نظر دارد. مقاله اول برگرفته از کتاب «مرگ خدا و معنای زندگی» اثر جولیان یانگ به مرور آرای افلاطون اختصاص یافته، و مقاله دوم منتخبی از رساله «اخلاق نیکوماخوس» ارسطو است. مقاله های بخش سوم این کتاب به بررسی پرسش معنای زندگی از دیدگاه فلسفه تحلیلی اختصاص یافته و دربردانده سه مقاله از سه فیلسوف معاصر یعنی کی نیلسن، تامس نیگل و ریچارد تیلور است. بخش چهارم و پایانی کتاب (که خواندنی ترین بخش از کتاب است) دربردانده سه مقاله درباره آرای فردریش نیچه، ژان پل سارتر و مارتین هایدگر است. این سه مقاله از کتاب «مرگ خدا و معنای زندگی» نوشته جولیان یانگ برگرفته شده و یانگ در آنها به تحلیل فلسفه این سه اندیشمند مهم قرن نوزدهم و بیستم می پردازد.
هفته نامه شهروند امروز، شماره ششم، ۱۵ مرداد ۱۳۹۰
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 05,نوامبر,2024