اندر شناخت «محمود كبير»


ديشب نور چشمي روزنامه در دست وارد شد و پرسيد بابا شما كه قديما سواد مي‌خوانديد درس تاريخ هم داشتيد؟ گفتم بله عزيزكم گفت بابا جون (محمود كبير) كه بود؟ گفتم بابا جون تو تاريخ ايران داريوش كبير و كوروش كبير شاه عباس كبير و اين اواخر مداحان و متملقان درباري پسوند كبير به رضا شاه هم داده بودند ولي «محمود كبير» در كتابها نديدم راستي يادم آمد يكي داشتيم. محمود غزنوي كه از امراي حاكم بر ايران بود كه علاقه و دلبستگي او به يكي از اطرافيانش داستان «محمود و اياز» را بر سر زبانها انداخته است و در ادبيات فارسي آمده:


بار دل مجنون و خم طره ليلي


رخساره محمود و كف پاي اياز است


اين محمود غزنوي چند تا ويژگي داشت يكي خود را «غازي» و جهادي مي‌ناميد و به دنبال فتح دنيا بود دوم اينكه خيلي علاقه داشت سر زبان‌ها بيفتد و به همين خاطر بعضي از شعرا و نويسندگان را دور خود جمع كرده بود ولي بزرگان فرهنگ و ايران تحويلش نگرفتند او هم علاقه‌اي به آنها نداشت و حتي فردوسي را از خود دلخور كرد ولي در دوران او شاعراني مثل عنصري و انوري وضع مالي‌شان روبراه شد سوم اينكه به چين و ماچين و هند علاقه داشت و به آنجا لشكركشي مي‌كرد و.. .


در وسط افاضه و گوهر افشاني بوديم كه نورچشمي گفت بابا جون يك كلمه بگوييد نمي‌دانيم محمود كبير كيه؟ جونم خلاص، ابروان درهم كشيده با اخم گفتم پسره بي ادب نمي‌داني كسي بچه فضول پرحرف را دوست ندارد نمي‌داني كلمات (نمي‌دانم)،(اشتباه كرده‌ام) (ببخشيد) براي (آدم بزرگا) عيبه. ببخشيد تا حالا محمود كبير نداشتيم! ‌داشتيم؟ اين هم كتاب تاريخ ادبيات بفرما. جان آميرزا نداشتيم مگر سفارش بدهيم عده‌اي از غلوگويان و تعريف و تمجيد كنندگان درست كنند !!


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا