پاس داشت روز معلم

سالار عبدی


قدر استاد نکو دانستن

حیف استاد به من یاد نداد!


روز دوازدهم اردیبهشت ماه هر سال به مناسبت سالگرد شهادت استاد بزرگ و دل سوخته ، مرتضی مطهری ، روز معلم نام گرفته است و چه فرخنده مناسبتی و مبارک اتفاقی ، اندیشه‌های متفکر شهید استاد مرتضی مطهری همواره به عنوان اسلام‌ شناسی آگاه ، عالمی زمان شناس ، دانشمندی درد آشنا و فیلسوفی توانا مورد علاقه فرهیختگان و جوانان فکور بوده و است. استاد شخصیتی بود که پاسخ ‌گویی به شبهات زمانه و مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی را وجهة همّت خویش ساخت تا بدانجا که در قبال این مجاهدت عظیم علمی جان خویش را فدای آرمان خود ساخت.

معلمی ، آن چنان جای گاه رفیع و بلند آشیانی دارد که تفکر ، تامل و اندیشیدن در مفهوم و کارکردش ، همواره وسعت نظر و ژرفناکی خاصی را می طلبیده است! به همین مناسبت ، درمجال کمی که دارم سعی کرده ام تا به تعریف و تشخیص جامع و کارگشایی از این موضوع بسیط برسم. هميشه نام معلم با تعليم وآموزش هم گام بوده و هرگاه نام معلم را مي شنويم ، فهم ، درك ، علم ، آگاهي و آموزش در ذهن ما متبلور مي شود. شخصی كه با آموزش ، زمينه انديشيدن را در جامعه پي ريزي كرده و اولين گام فهم ، درك و آگاهي را در نهاد ما به وجود آورده است.

ـ علم و انديشه - دو يار هميشگي - ! اين سنت تاريخ است . در هر جامعه اي كه انديشه رشد ونموي كرده ، قطعاً و حتماً معلم يا معلماني در آن حيطه ، رنج و زحمت هائي را متحمل گرديده اند و اين خود گواه اين مهم است كه روند رو به رشد علم در طول تاريخ بشريت مديون تفكر و انديشه انديشه منداني بوده است كه با ممارست و تلاش شبانه روزي ، مجهولات زيادي را پاسخ گفته و با شناخت و آگاهي ، مسير پيشرفت علم را گشوده اند و از سوي ديگر كار بس عظيم ، بزرگ و سترگي را انجام داده اند كه عمل به سخن امام صادق (ع) بوده و زكات علمشان را پرداخته اند که امام زکات علم را پخش و گسترش آن دانسته اند و بس! اين چنين است كه عالمان و آگاهان را دو مسئوليت بر دوش است و براي هر مسئوليتي ثوابي بي حساب: يك آن كه انديشه ، مطالعه ، تحقيق و تفكر كرده و به كلام وحي عمل مي كنند كه خود را از ظلمات نجات داده و راه نور و روشنائي را در پيش روي خود مي گشايند... « و

دوم آن كه با تعليم و آموزش ديگران و پخش اين آگاهي و شناخت به روشن گري جامعه مي پردازند تا جامعه را از ظلمت ، به راه نور ، روشنائي و رستگاري رهنمون باشند؛ آن گونه كه خداوند به ابراهيم خطاب نموده:« كه اي ابراهيم ! امر ، امر الهي مي باشد كه در روي زمين سير كنيد و در باره پديده هاي خلق شده توسط خداوند تفكر و تعقل كنيد.»را نفرستاديم مگر آن كه بندگان ما را از ظلمات به روشنائي راهنمائي كني ؛ كه همانا راه تاريكي و ظلمات از آن شيطان و پيروان او مي باشد.»

مسلماً هيچ عملي و حركتي را نمي توان بدون انديشه ، تفكر و تحقيق، جامعه عمل پوشاند و در سيستم هاي تعريف شدۀ امروزي با توجه به پيشرفت علوم مختلف - چه علوم نظري و چه علوم عملي - مي بينيم كه حرف اوّل را در هر دو جنبه تفكر ، تعمق ، تحقيق ، پژوهش و انديشه مي زنــد. امّا اين مهم را در چــه مكاني بايد آموخت و تجربه كرد، بي شك يكي از آن مكان ها امروزه در سر تا سر دنيا مكان هاي آموزشي است و عمدتاً سيستم هاي آموزشي و پرورشي هر جامعه مي تواند بنيان هاي اصلي اين روند باشد و از همان نوجواني و جواني انديشيدن ، تحقيق و پژوهش را به آن ها آموزش داده تا در مسير انديشۀ پويا و تفكري صحيح قرار گيرند.

می شود گفت يكي از مهم ترين وظايف نظام آموزشي هر جامعه ای ، ايجاد بستری مناسب براي به وجود آمدن انديشه هاي نو و جسارت بخشيدن به نسل جوان براي عنوان كردن انديشه ها و تفكرات خود است و اين مهم پديد نخواهد آمد؛ مگر آن كه : 1ـ تعليم دهنده هاي ما ، خود اين جسارت را داشته باشند و توان و قدرت سخن گفتن را در خود ايجاد كنند و در اين راستا فضاي آموزشي را براي زايش انديشه هاي تازه و خلاقيت و بروز تفكرات جديد به وجود آورند. 2ـ معيارها ، ملاك ها و كليدهاي انديشيدن را بر ديگران آموزش دهند و اين تجربه را شايد براي اولين بار به وجود آورند كه به جاي ديگران نينديشند و تصميم نگيرند ، بلكه راه انديشيدن و ابزار تفكر و تعقل كردن را آن گونه كه خداوند عنوان نموده عمل كنند : « اي ايمان آورندگان چگونه است كه بر روي زمين سير نمي كنيد و درآن چه بر گذ شتگان شما رخ داده تفكر نمي كنيد...؟؟»

البته آن چه در فرایند تعلیم و تربیت به متعلم انتقال می‏یابد؛ تنها معلومات و مهارت‏های معلّم نیست، بلکه تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز به شاگردان منتقل می شود. رابطه دانش آموز با معلّم یک رابطه باطنی و معنوی است . دانش آموز ، معلّم را شخصیتی محترم و ممتاز می‏داند که او را در بزرگ شدن و به استقلال و آزادی رسیدن و به عضویت رسمی جامعه در آمدن کمک و مساعدت می نماید . معلّم ، با روح و جان ، دانش آموز سرو کار دارد و به همین جهت به عنوان یک الگوی محبوب و مطاع پذیرفته می شود . دانش آموز اگر چه قبلا در محیط خانواده علوم و اطلاعات فراوانی را کسب کرده رفتارهایی را آموخته و به اموری عادت کرده و تا حدودی شخصیت او شکل گرفته است ،ولی هنوز شکل ثابت به خود نگرفته و تا حد زیادی قابل انعطاف و تغییر است . کودک و نوجوان در این سنین از محیط خانواده خارج می شود و به طور رسمی در اجتماعی جدید، یعنی مدرسه و یا دانشگاه پذیرفته می شود . دانش آموز در این اجتماع جدید فرصت می یابد تا افکار و اندوخته‏های دینی و رفتار و عادت های گذشته‏اش را مورد بازنگری قرار دهد و شخصیّت خویش را بسازد و تکمیل و تثبیت نماید.

با نفوذترین و محبوب ترین فردی که می تواند در این مرحله حساس او را یاری کند ،معلّم است؛ به همین جهت دانش آموزان معلّم و استاد خود را به عنوان یک الگو و اسوه می پذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب یا بد او سرمشق می گیرند و خود را با وی همسان و همانند می سازند .

باید همواره توجه داشت که تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند ، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین است که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمده است. انسان نیز با پذیرش این مسئولیت ، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد. شهید رجایی ، این معلم تلاشگر و ارزشمند انقلاب، در این خصوص کلامی دارند که روشنگر بسیاری از نکته هاست: "معلمی شغل نیست ؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن و اگر عشق توست، مبارکت باد. "

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید. معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است: اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. : بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت . بخوان ! و پروردگارت کریم ترین است . همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آن چه را که نمی دانست. در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و به ترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوع انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد!!

امام خمینی ( ره) نیز معلمی را شغل انبیا می داند و خود استاد شهید مرتضی مطهری نیز که این روز به نام ایشان نام گذاری شده است؛ در این خصوص چنین گفته اند: معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.

از منظر روايات اهل بيت عليهم‏السلام براى مقام معلمى ، ارزش بسيارى قرار داده شده است؛ چرا كه او روح و جان افراد را پرورش داده، به سوى رشد و ترقى و تعالى مى‏برد.

حضرت سيد الشهداء (ع ) در يكى از رهنمودهاى حيات بخش خويش فرمود: «مَنْ دَعا عَبْدا مِنْ ظَلالَةٍ اِلى مَعْرِفَةِ حَقٍّ فَاَجابَهُ كانَ لَهُ الاَْجْرُ كَعِتْقِ نَسَمَةٍ؛ هر كس انسانى را از گمراهى به سوى شناخت حق و حقيقت راهنمايى كند و او نيز پاسخ مثبت دهد، به اندازه آزادى يك بنده پاداش خواهد داشت.»

ما نیز به احترام این مقام شامخ و بلند آشیان به پا می خیزیم و برای مدت کوتاهی هم که شده به پاس داشت این همه شکوه و تواضع، ادای ارادت و محبت می نماییم . در این خصوص غزلی سروده ام که حسن ختام قرار می دهم:


رسول دانایی..!

به مناسبت نکوداشت روز معلم

می توان شکوهت را از تبسمت فهمید

از درخت دانایی ت ، سیب مهربانی چید

ای شکوه خوباخوب با توان اقیانوس

دل سپردۀ اشراق ، بی ریاتر از خورشید

تا ادا کند قدری از کران دین اش را

اشک شوق می بارد چشم هام عیداعید

بی گمان دلی داری با توان اقیانوس

کاین چنین خدا را بر آرزوی من تابید!

ای معلم دریا ! ، باوقار عشق آموز

تا رقم به نامت خورد ، جوهر قلم خشکید !

در صف غزل هایم ، مطلع شعورم تو

با تو اوج می گیرد این ردیف ، بی تردید!

بوی عشق می گیرد ، لحظه های فردایم

از جنون دیروزم ، با نمایۀ تشدید!

ای رسول دانایی ، جاودانۀ تاریخ

می توان خدا را در پشت غصه هایت دید..!

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا