عاشقستان زندگی ،صبر ،اشتیاق و......
 علیرضا نقلی

من نقد نویس نیستم ولی به خاطر این که دوستان هنرمندم در این تئاتر به ایفای نقش می پردازند با اجازه بزرگترها نقدی می خواهم بنویسم.

این تئاتر زیبا، به قلم کیوان صباغ وبه کارگردانی صائب حائری زاده و به مشاوره جعفر دل دلزاده است.

اگر با زبانی عامیانه بخواهیم بگوئیم باید بگوئیم در این تئاتر همگی به حس خود می پردازند تا جایی که ارادت خود را نسبت به امام رضا(ع) و امام حسین (ع) می رسانند .

اگر بخواهیم در یک نگاه این کار گروهی را تجزیه کنیم باید بگوییم ، بازی شهریار و همسرش در این نمایش با حس خوب و جالبی همراه است به طوری که معلوم می شود که لیلی و مجنون واقعا به حس خود نزدیک بوده و توانسته اند نقش خود را به گونه ای نشان دهند که عاشق واقعی حضرت می باشند.

نقش سرگرد در اینجا به گونه ای است که با جذبه خود به دیگران کمک می کند.

به لهجه زیبای یزدی سروان، می توان اشاره کرد که چقدر دلنشین است و معلوم می شود که لهجه یزدی یک کمک بسیار خوب در بازی است.

می توان به شما دو نفر آفرین گفت.

در ادامه نقد به دو زوج جوان می پردازم که عشقشان به یک دیگر بیانگر حس زیاد دوست داشتن بین آنهاست و برای محرم شدن به جای مقدس می روند که خود نشان دهنده یک عشق واقعی دراعماق وجود آنهاست.

این دو زوج با بازی خود به جوانان معنای عشق واقعی و وفاداری به آن را می آموزند.

نقش دیوانه در این نمایش بسیار زیبا ارائه شده است. در رابطه با علت دیوانگی باید گفت که از علاقه زیاد به همسر خود کارش به جنون و دیوانگی رسیده است و هر روز به جایی که همسر خود را گم کرده است می رود ولی او نمی آید. علاقه دیوانه بیانگر یک عشق واقعی است.

دیوانه در عالم خود همه چیز را درک می کند که این خود یک عشق است که می خواهد به دیگران ابراز کند ولی دیگران او را درک نمی کنند تا این که در گوشه غریبستانی جان می سپارد .

تا این جا در مورد بازیگران گفتیم  ،اما این تئاتر با سادگی دکور خود بسیار دلنشین است. چون بحث دکور بحثی تخصصی است و  اهل فن انشالله به آن خواهند پرداخت .

عاشقستان بیانگر زندگی است، زندگی که در آن خود باوری ، اشتیاق وصبر وجود دارد.

عاشقستان عاشق می خواهد تا آن را بفهمد و عشق در آن را ببیند.

عاشقستان یک درس بزرگ از آن دو حضرت به ما می دهد که آدم فهم می خواهد تا آن را درک کند.

عاشقستان سرشار از هنر و هنردوستی است .

در پایان براین نکته  واقفم "که رنج بسیار بباید پدر پیر فلک را "  اما به عنوان یک فردائی وظیفه خود دانستم در حد وسعم از تلاش دوستان هنرمند یزدی تقدیر کنم   و ختم کلام را به شهریار  سخن ایران زمین می سپارم  :

شرمم کشد که بی تو نفس می کشم                                   هنوز تازنده ام بس است همین شرمساریم

یزدفردا

نظر :

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا