پيام تسليت کارکنان  كانون پرورش فکری استان يزد:کدام دانه در زمین فرو رفت که نرست؟

دوباره خطي نوشته شد ... كسي برگزيده شد ... نامي خوانده شد ... و دعوت آغاز شد تا حقيقتي فاش شود، بعد از حقيقتي ديگر ...

كسي كه يك جرعه آسمان در جام جانش ريخته شد، نام حسين را گفت و گفت و گفت ... تا دلش به سوي حرم رضايت پر كشيد ...

كبري تصميم آخرش را براي رفتن گرفت ...

و صفر را براي سفر انتخاب كرد ...

كبري زائر عشق شد ... و ضامن آهو را براي شفاعت طلب كرد ...

و امروز، كبري همراه با همسفر جاده هاي زندگيش و هم آغوش با معصوميت كودكي يك ساله، كه برق نگاهش، طعم صداقت داشت، ميهمان مهربان ترين ميزبان است ...

اين عشق گواراي وجودش، آن دم كه بلور مرگ بر پيكرش باريد، تا پاك برود، تا پاك برسد ...

اين سفر بر او مبارك و حمل فقدان وجودش بر ما تسليت باد ...

گلهاي صلوات و فاتحه ما بدرقه ي راهشان باد ...


کدام دانه در زمین فرو رفت که نرست؟

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق ...

مرا وصال و ملاقات، آن زمان باشد

مرا به گور سپاری مگو وداع وداع ...

که گور، پرده جمعیت جنان باشد

فرو شدن چو بدیدی، برآمدن بنگر

غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟

ترا غروب نماید ولی شروق بود

لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

کدام دانه در زمین فرو رفت که نرست؟

چرا به دانه انسانت این گمان باشد؟

کدام دلو فرو رفت و پر برون نامد؟

ز چاه، یوسف جان را چرا فغان باشد؟

دهان چو بستی از این سوی، از آن طرف بگشا

که های هوی تو در جو لامکان باشد .

مولانا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا