بيت علی غرقِ نور است، محل رفت و آمد فرشتگانِ خداست، همه در شعفند، همه به هم تبريك میگويند. محفلِ انس كامل شده، چقدر اين بزم ديدنی است. پنج آفريدة مقدسِ خدا احمد، علی، فاطمه، حسن و ... . همه منتظرند به چه نام او را صدا بزنند، او كيست كه نيامده همه شيدایِ او شدهاند؟! حسين يعنی واسطة احسان قديم، حسين يعنی خون خدایِ كريم و حسين يعنی ذبحِ عظيم.
چه واقعة عظيمی رخ داده كه اينچنين ملائكه از عرش بر زمين هبوط میكنند؟ هرچه هست خبر از خلقی عظيم دارد. يقين گُلی خلق شده كه ملائكه برای استشمام آن گل میروند!
امّا نه! شايد ماه ديگری خلق شده، يا خورشيد ديگری، نه چه میگويم؟ كه حتی وقتی خدا خورشيد را خلق نمود اين شور و همهمه نبود، اگر اين مخلوق تا اين حد عظمت داشته باشد حتماً ...
روحالامين! روحالامين! تو را به خدا بگو چه شده؟ مگر بار ديگر ابوالبشری خلق شده چون آدم؟ يا بالاتر از او؟ نوری از جنسِ خدا! همه از هم میپرسند.
جبرئيل با پيغمبر زمزمه میكند، همه ساكت شدند، چشم به لبهای رسولِ خدا دوختند؛ امّا چرا پيغمبر خدا اشك میريزد ... به ناگاه با صدای دلنشين نبی شوری به پا شد حسين . ... حسين؟ ... حسين! ... اين نام برای همه آشناست. برای همه ملائكه، برای همه انبياء و برای همة عالمِ، اين نام نامی است كه همة ملائكه، همه انبياء و همة عالم را دگرگون كرده است.
حسين(ع)، شافع فطرس ملك
امام صادق (ع) میفرمود: «همين كه حضرت حسين (ع) متولد شد، جبرييل به فرمان خداوند تبارك و تعالی با هزار فرشته، جهت تهنيت و تبريك به محضر رسول الله (ص) شرفياب شد. درهنگام نزول به جزيرهای در وسط دريا گذر نمود كه فرشتهای به نام «فطرس» كه خود از حاملان عرش الهی بود و به خاطر تخلف از فرمان پروردگار بالهايش شكسته و به صورت (تبعيد) در آن زندگی میكرد.
«فطرس» به جبرييل عرض كرد: « أين تريد؟»(كجا میرويد؟)، جبرييل گفت:« إن الله عزوجل أنعم علی محمد و بنعمة فبعث أهنئه من الله و منی» (خداوند تبارك و تعالی، نعمتی به حضرت محمد (ص) كرامت فرموده و من مأمور شدهام كه از طرف پروردگار و خودم به او مبارك باد بگويم.)
«فطرس» گفت: «ای جبرييل مرا هم با خود ببر، شايد كه رسول الله (ص) برای من دعا كند و مشمول عفو و رحمت پروردگار قرار گيرم.»، جبرييل پذيرفت و او را با خود برد و همين كه به خدمت رسول خدا (ص) رسيد، ضمن عرض تبريك و تهنيت درباره تولد حضرت حسين (ع) شرح حال فطرس را برای پيامبر (ص) بيان كرد.
پيامبر(ص) فرمود:«قل له تيمسح بهذا المولود و عد إلی مكانك، قال فتمسح فطرس بالحسين و ارتفع»(به او بگو كه خود را به اين مولود مبارك بمالد و به مكان خود برگردد)
«فطرس»، خويشتن را به امام حسين (ع) ماليد و سلامتی خود را باز يافت و اين كلمات را گفت و بالا رفت؛ «يا رسول الله به همين زودی، امت تو اين نوزاد را به شهادت میرسانند و من به جهت اين نعمتی كه از ناحيه او به من رسيد، به اين صورت تلافی خواهم كرد؛ هر كس حضرت حسين (ع) را زيارت كند و يا سلام و صلوات بر او بفرستند، آن را به آن حضرت میرسانم.»
و در روايت ديگر آمده است كه: «همين كه فطرس به آسمان میرفت، میگفت: «كيست مثل من؟! در حالی كه آزاد شده حسين ـ فرزند علی و فاطمه ـ و جد بزرگوارش ـ احمد(ص)هستم.»
ارزشيابی حسين(ع)
در كتاب «مقتل» آل الرسول خطيب خوارزمی آمده است كه مردی اعرابی خدمت امام حسين (ع) آمد و گفت:« ای فرزند رسول! من ضمانت ديه كاملهای را نمودهام و از پرداخت آن عاجز و ناتوانم، با خود گفتم كه از كريمترين مردم بخواهم تا مرا از اين ضمانت برهاند و كريمتر از اهل بيت رسول خدا(ص) نيافتم، لذا خدمت شما رسيدم.»
امام حسين(ع) فرمود: «برادر عرب، از تو سه مسئله میپرسم، اگر يكی را جواب دادی، ثلث ديه را به تو خواهم داد و اگر مسئله را پاسخ گفتی، دو ثلث ديه را دريافت خواهی داشت و چنانچه هر سه مسئله را جواب دادی، تمامی آن را به تو میدهم.»، «مرد اعرابی» گفت: «پسر رسول خدا! مثل تو كه اهل علم و شرف میباشی، از مثل منی كه عرب باديه نشينم مسئله میپرسی؟!»، امام حسين (ع) فرمود:«شنيدم رسول خدا میفرمود: نيكی بايد به اندازه معرفت و شناخت باشد.»، به عبارت ديگر ارزش اشخاص به قدر دانش و معرفت آنها است.
«اعرابی» عرض كرد: «مسائل خود را مطرح بفرماييد، اگر دانستم پاسخ میگويم و اگر فهم و درك و پاسخ آن را نداشتم، از شما میآموزم و هيچ نيرويی نيست مگر از جانب خدا.»
حسين(ع)فرمود:«كدام عمل بهترين است؟»،«اعرابی» گفت: «ايمان به خدا»، حسين (ع) گفت: «چه چيز انسان را از مهلكه نجات میدهد؟» اعرابی گفت: «اعتماد و وثوق به خدا»، حسين (ع) گفت: «زينت مرد چيست؟»، اعرابی گفت: «دانش توأم با بردباری»، امام حسين (ع) فرمود: «اگر فاقد اين اوصاف بود چه؟»، «اعرابی» گفت: «ثروتی كه توأم با جوانمردی باشد.»، حسين (ع) فرمود: «اگر اين را هم نداشت چی؟»، گفت:«فقری كه همراهش صبر باشد.»، فرمود:«اگر صبر نداشت؟»، گقت:«در اين صورت صاعقهای از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند كه مستحق آن است.»
امام حسين (ع) خنديد و بدره رزی كه هزار دينار در آن بود به اضافه انگشتری خود كه نگين آن دويست درهم ارزش داشت، به اعرابی دارد و فرمود: «اين سكههای طلا را بابت ديه بده و خود را بریء الذمه كن و انگشتر را هم صرف هزينه زندگی خود كن.»
«اعرابی» سكهها و انگشتر را گرفت و گفت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» (خدا میداند رسالت خود را كجا قرار دهد.)
تواضع و فروتنی امام حسين(ع)
امام حسين (ع) با مساكين و مستمندان مینشست و میگفت:«إن الله لا يحب المستكبرين»، (خداوند اهل كبر و مستكبرين را دوست نمیدارد)، يك روز بر چند كودك گذر كرد كه مشغول خوردن يك قطعه نان بودند، بچهها از امام (ع) خواستند كه با آنها هم غذا شود، امام (ع) در كمال لطف و مهربانی دعوت اطفال را پذيرفت و با آنها هم غذا شد، آنگاه بچهها را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سير كرد و بر آنها لباس پوشانيد و سپس فرمود: «اين كودكان از من سخاوتمندترند، زيرا كه آنها هرچه داشتند بذل كردند، ولی من بخشی از مال خويش را بذل نمودم.»
عفو و بخشش حسين(ع)
«عصام بن مطلق شامی»گفت: «وارد مدينه شدم، چشمم به جمال زيبای حسين (ع) افتاد، منظر پاكيزه و با شوكت او مرا به حسد واداشت و حسد هم سبب شد كه بغض و دشمنی را كه در سينه از پدر او داشتم، ظاهر كنم، به او نزديك شده و از روی تحقير و توهين گفتم:«ای پسر ابوتراب!، امام (ع) جوابم را داد و بعد از آن هرچه توانستم به آن حضرت و پدرش ناسزا گفتم، پس از روی عطوفت و مهربانی نگاهی بر من كرد و فرمود: «خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين» اين آيه اشاره به مكارم اخلاق رسول خدا (ص) است و بعد فرمود: «با من آهسته و آرام برخورد كن و كار را، بر خود و بر من آسان كن و از خداوند تبارك و تعالی طلب آمرزش كن» و سپس فرمود:«اگر تو از ما طلب ياری كنی، ترا ياری خواهيم كرد و اگر چيزی بخواهی به تو خواهيم داد و اگر طلب ارشاد و هدايت داری، هدايت مینماييم.»
«عصام» گفت: «من از گفته و حرفهای غلط خود پشيمان شدم و آن بزرگوار با فراست فهميد كه من پشيمانم، فرمود: «آنچه را كه يوسف به برادران خطاكار خويش فرمود من نيز میگويم: «لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو أرحم الراحمين»، (عتاب و ملامت بر شما نيست، خداوند بيامرزد شما را و اوست ارحم الراحمين.»
«عصام» گفت: «از اين اخلاق شريف آن حضرت، در مقابل آن جسارتها و ناسزاها كه از من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم به زمين فرو بروم. ناچار آرام از مجلس بيرون آمدم و نزد من شخصی محبوبتر از حضرت حسين و پدرش علی (ع)نبود.»
«انس» میگويد: «من خدمت امام حسين (ع) بودم كه كنيز ايشان يك شاخه گل آورد و تقديم امام (ع) نمود، حضرت فرمود: « ترا در راه خدا آزاد كردم.»، «انس» میگويد: «به حضرتش عرض كردم يك شاخه گل ارزشی ندارد كه به خاطر آن او را آزادی كردی؟»، امام حسين (ع) فرمود: «كذا أدبنا الله، قال الله «و اذا حييم بتحية فحيوا بأحسن منها اوردوها» (اين چنين خدا ما را ادب آموخته است كه میفرمايد: «و چون شما را تحيت گويند، شما بهتر از آن يا مثل آن تحيت گوييد،« و آزاد كردن كنيز تحيت بهتر بود.»
جود و سخای حسين(ع)
فردی خدمت امام حسين (ع) میآيد و از خشكسالی شكايت میكند و از ايشان راه حل میخواهد، امام حسين (ع) به او میفرمايند: «استغفار كن»، شخص ديگری به محضر ايشان میآيد و از فقر شكايت میكند، امام مجدداً میفرمايند: «استغفار كن»، شخص ديگری خدمت امام حسين (ع) میآيد و به ايشان میگويد: «من فرزند پسر میخواهم»، امام(ع) میفرمايند:«استغفار كن»
نمونههای تفسيری امام حسين(ع)
يكی از ياران امام كه در حضور حضرت(ع) بودند از ايشان میپرسند، چه رابطهای بين خشكسالی و طلب مال و طلب فرزند ذكور با استغفار وجود دارد كه شما همه آنها را به استغفار امام حسين (ع) به آياتی از سوره «نوح» اشاره میكند:«فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهاراً»، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است(10) تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد(11) و شما را به اموال و پسران، ياری كندو برايتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پديد آورد(12).
منبع"خبرگزاري قراني
يزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 09,ژانویه,2025