سعدي شيرازي و نساج يزدي

علیرضا آیت اللهی

نویسنده و پژوهشگر


یزدفردا "علیرضا آیت اللهی: در بهار 1980 به صورت "مستمع آزاد " در سميناري از دكتري رشته فرهنگ و تمدن اسلامي دانشگاه پرووانس فرانسه شركت كرده بودم . بحث قياس و تمثيل و تعميم و شناخت جامعه در دنياي مشرق زمين و در واقع كشور هاي خاور ميانه و شمال آفريقا ٬ يعني دقيقا همان كشور هايي كه مرحوم استاد دكتر محمد معين در فرهنگ خود با ته لهجه ي گيلاني !محل « سير در آفاق و انفاس » سعدي شيرازي معرفي كرده است ٬ بود
استاداني كه طبق معمول شرکت درسمينار هاي دكتري كشورهاي پيشرفته صنعتي غرب اروپا تعدادشان هم از تعداد انگستان يكدست فراتر مي رفت مثال هايي از فرهنگ های عراق،سوريه،حجاز و به خصوص شمال آفريقا مي آوردند و اينجانب هم به تدريج از جلد مستمع آزاد بيرون آمده از سر عرق وطن ! چنان كه از رسم و رسوم ما ايرانيان است به صورتي كاملا " قابل توجه «متكلم وحده» شده به ناگاه متوجه شدم كه لااقل به تعداد مثال هاي تمام ايشان از تمام آن كشور ها مثال هايي از تك كشور ايران آورده ام و برحسب اتفاق يا هرچيز ديگري تقريبا "تمام مثالها از آثار ٬ و به خصوص گلستان٬ شيخ اجل سعدي !

استاد ارشد سمينار به اعتراف نشست كه بيش از يك بار به خواندن آثار ترجمه شده ي سعدي به زبانهاي انگليسي و فرانسوي پرداخته است ' به خصوص معرفي سعدي توسط پروفسور «هانري ماسه » ايرانشناس بزرگ فرانسوي كه كتابش تحت عنوان «مطالعه اي درباره ي سعدي شاعر » در 1919 منتشر شده است و حقا كه شيخ سعدي از بزرگان حكمت عملي ٬ يا تقريبا "و مساحمتا" و به تعابير و تفاسيري «راهبرد استقرار عدالت اجتماعي در جامعه ي ناهمگون و رو به توسعه و تعالي » است، وچه ...وچه...وچه...!!
قبل از اين در همين ايران هم چند نفر از بنيا نگذاران جامعه شناسي و مردم شناسي ايران و از استادان دانشكده ي علوم اجتماعي وتعاون دانشگاه تهران آن زمان ٬ به اين موضوع پي برده بودند و حتي مرحوم دكتر غلامحسين صديقي ٬ فارغ از عقايد سياسي و اداري خود ٬ و به پيشنهاد و اصرار دكتر م.ر درسي در اين خصوص پايه نهاده بود كه گرچه خود عمري تقريبا" يك قرني داشت اما عمر خدمت دانشگاهيش كفاف نداد و ٬ در آن شرايط ٬ نتيجه اي كه بايد و شايد حاصل نشد.

عرض كردم «شرايط »!مهم ترين تعريف پيشرفت و تعالي و هزينه كردن بودجه ي مملكتي و محلي شايد «ايجاد شرايط» براي رشد و توسعه باشد كه بنا به «مد» اين روزها در بحث «سرمايه اجتماعي » متجلي ميشود . شيخ اجل مشرف الدين ابن مصلح الدين بن عبدالله شيرازي از سرمايه هاي اجتماعي بزرگ اين كشور است و از مبادي و منشاء هرگونه اشاعه ي فرهنگ و توسعه اي كه اسلامي و ايراني و در راه استقرار عدالت اجتماعي باشد و از آن جمله جهانديده اي كه با اعلاء و ادناء نشست و برخاست كرده است و داراي سعه ي صدر و از جمله لابد هنوز هم تحمل شوخي (شوخي يعني گستاخي ) از جانب ما جوانتر ها .

ميگويند يك نفر يزدي كه مثلا "هفتصد و هفتاد سال شمسي قبل از اين و از ترس مغولان غارتگر و به همراه تجار صادر كننده ي دستباف هاي گرانقيمتش به سرزمين شام رفته بود شيخ شيراز را ديد كه پاچه هاي شلوار قيمتي خود را بالا زده است و به قول مردم ما « ور ماليده » و به كار گل مشغول است.هر دو ایراني بودند و هر دو شافعي مذهب .
يزدي به نظاره برادر ديني خود ايستاد و پس از لحظه اي دهان به سخن باز كرد كه شيخنا !چه شده است كه به قول خودت : گهي بر طارم اعلا نشيني - گهي بر زير پاي خود نبيني ؟!

شيخ سعدي گفت : ميداني كه «همه قبيله من عالمان دين بودند...» و مرا با گل كاري نيست.
اما به سير آفاق و انفس آمده بودم كه به تنگدستي گرفتار و در اين مهلكه مشغول به كار !
تو را چه غم كه معلوم است بضاعتي داري و با آن ،شكم سير ميداري!:
سل المصانع ركبا" تهيم في الفلوات تو قدر آب چه داني که در كنار فراتي؟!
يزدي گفت: زندگي مديد در ديار عرب تو را نيمي عرب ساخته است كه نيمي از شعر خود را به زبان عربي مي سرائي و در اين واحه نان را آب و مرا به جاي در كنار فرات مي بيني ! مردي نساجم و زحمتكش ، صانع و قانع و مقتصد و به گفته خودت :
كس بار مشاهدت نچيند تا تخم مجاهدت نكارد
مجاهدت كه همان همت باشد كرده ام و مضاعف چنان كه در اين امر الگوي ايراني شده ام . گفته اي و زيبا گفته اي . گويندكه بنا به فصاحت كلامت حتي در ديار عرب به وعظ و خطابه مشغولي.اما باز تو خود گفته اي كه :
دو صد گفته چون نيم گفتار نيست ...
سعدي گفت اما نه ميتواني با اميران بنشيني و نه به سير آفاق و انفس رفته سراسر جهان را ببيني ! اگر هم اكنون به كار گل مشغولم استثناء است و قاعده در تمكين و تعين و نوشتن نثر و گفتن شعر در هواي خوش شيراز و ناز و تنعم در دربار اتابك ابوبكربن سعدبن زنگي دارم . اما تو نه شعري گفته اي و نه نثري نوشته اي !
يزدي گفت : در هواي سرد و خشك زمستاني و به خصوص گرم و سوزان تابستاني يزد در چال شعر بافي مي نشينم و ترمه و يزدي و زري ميبافم و زيب تن سلاطين بزرگ مغرب زمين مي كنم و دم نميزنم . كاري پيش از بيش مضاعف كه نه در وعظ هاي عربي تو است و نه در شعر هاي نغز پارسي :
سعد يا شيراز خوردي نون مفت
شعر هاي خوب هم داني تو گفت
گر بيايي يزد و نساجي كني
مه...از...نت بيفتد جفت جفت!
کجا کار مضاعف کرده ای و همت مضاعف نموده ای که خود گفته ای :
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جائی رسیده اند
سعدي كه شنيد طایفه مغول هم در ايران دست از قتل و غارت برداشته اند با كاروانيان كوشا و دستان پينه بسته و پاهايي طاول زده و عرق ريزان در بيابان سوزان به ايران باز گشت و ديگر هوس سير آفاق و انفس از سر بگذاشته گفت :

يك چند به حيرة عمربگذشت من بعد بر آن سرم كه چندي
بنشينم و صبر پيش گيرم دنباله كار خويش گيرم
كه البته اينهمه مطول نويسي در وادي شوخي بود و به مناسب سالروز بزرگمردي چون سعدي شيرازي در اول ارديبهشت و هم اوست كه فرموده است :
به دست آهن تفته كردن خمير به از دست بر سينه پيش امير
ونيز :
هركه نان از عمل خويش خورد منت حاتم طائي نبرد

اول ارديبهشت روز بزرگداشت يگانه دوران افصح المتكلمين ، سعدي شيرازي است كه وي را به ياد آوريم كه البته از ياد رفتني نيست و به قول مرحوم استاد محمد حسين شهريارتبریزی در تضمين شعري از وي : « نغمه بلبل شيراز نرفته است ز يادم » ...اما روز بزرگداشت نساج يزدي كجا است ؟ روز بزرگداشت هزاران نساج يزدي كجا است؟!
پيشنهاد : لااقل در يزد روزي از سال را روز «نساجان » بناميم . والسلام


یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا