طلوع آيين حيات‌بخش پيامبراسلام اساس تبعيض و بيداد گري را فرو ريخت

رضا سلطان زاده

مدير مسئول آیینه یزد

انعكاس آيينه شماره 166

بيشتر علماي شيعه ولادت حضرت محمد(ص) را در هفدهم ربيع الاول مي‌دانند، گرچه گروهي از علماي شيعه از جمله ثقه الاسلام محمدبن يعقوب كليني مؤلف كتاب كافي روز تولد پيغمبر اسلام را جمعه دوازدهم ربيع الاول عام الفيل اختيار كرده‌اند. (1)
بين علماي اهل سنت و جماعت مشهور است كه رسول اكرم (ص) در دوازدهم ربيع الاول عام الفيل متولد شده است.
پيش از ظهور اسلام «ابرهه» بر نفوذ و موقعيت مذهبي و اقتصادي مكه حسد برد و معبدي مجلل در صنعا ساخت بدان اميد كه مردم در عربستان بدان روي آورند اما كسي حتي (يمني ها) كه حج خود را در مكه قبول مي‌دانستند بدان توجه نكردند سرانجام ابرهه با سپاهي كه در پيشاپيش آن فيلي در حركت بود براي خراب كردن كعبه به راه افتاد اما در چند مورد بين راه مقاومت هايي شد و او با زد و بند و كشتار پيش رفت تا به حوالي مكه رسيد وبه غارت پرداخت، از جمله صد شتر عبدالمطلب را به يغما برد اما پيش از آنكه به مقصود خود نايل آيد ( به اذن پروردگار) پرندگان از جانب دريا به حركت آمدند و سنگريزه هايي به سرشان ريختند و آنان را نابود كردند (سوره فيل) اين سال را «عام الفيل» نام نهاده‌اند همان سالي كه پيامبراكرم (ص) به دنيا آمد». (2)
معروف است كه عبدالله پدر حضرت محمد (ص) پيش از تولد فرزند درگذشت و شش ساله بود كه مادرش آمنه را از دست داد.
پس از مرگ عبدالمطلب جد پيامبر ابوطالب عموي پيامبر سرپرستي برادر زاده را بر عهده گرفت.
رفتار و كردار و گفتار حضرت محمد(ص) در كودكي و جواني چنان بود كه نظر اطرافيان را به خود جلب مي‌كرد. سال‌ها قبل از پيامبري به او لقب امين داده بودند.
در يكي از سال‌ها ابوطالب براي تجارت عازم شام شد چون آماده رفتن گشت، محمد كه در اين وقت 8 ساله بود آرزو داشت همراه عموي خويش برود.
. . . در وسط راه به دير راهبي به نام «بحيري» رسيدند و بعد از پرسش و پاسخ هايي كه بين محمد وراهب رد وبدل شد.بحيري به ابوطالب گفت: او را به شهر خود برگردان كه آينده‌اي بزرگ دارد و از يهود نيز بر اوبترس » (3)
محمد بن جرير طبري مي‌نويسد: خديجه دخترخويلد زني بازرگان بود وشرف و مال داشت چون از راستگويي وامانت و نيكخويي پيامبر خبر يافت پيش وي فرستاد كه با غلام وي به كار تجارت به سوي شام روند . . . چون پيامبر به مكه رسيد مال خديجه را بداد، و دو برابر يا بيشتر سود كرده بود.
خديجه زني خردمند و دورانديش بود و خدا خواسته بود كه او را گرامي بدارد گرچه خديجه به شرف و مال و نسب والا از همه زنان قريش بهتر بود به پيامبر خبرداد: من به سبب خويشاوندي و شرف و امانت و نيكخويي و راستگويي به تو راغبم –پيامبر موضوع را به عموهاي خود خبر داد و حمزه بن عبدالمطلب نزد خويلد آمد و خديجه را براي ازدواج با پيامبر خواستگاري كرد.(4)
«امانت، راستگويي، جوانمردي، خويشاوندي و خوش كلامي در محمد فراهم آمده بود و هر يك از اين صفتها به تنهايي توجه زن را به مرد جلب مي‌كند . . . خديجه شيفته ازدواج با محمد بود و پيداست كه محمد نيز بدو علاقمند بوده است . . . تنگدستي محمد و ثروتمندي خديجه نيزمانع اين پيوند نشد». (5)
مشاهده سراسر زندگي نكبت بار و تبعيض آميز مردم حجاز و ظلم و ستمي كه اربابان و سران طوايف نسبت به ديگران داشتند آن حضرت را به تفكر وا داشت.
محمد از جمله افراد پاكدامني بود كه خود را از مردم دور مي‌داشتند و با خالق خود به راز و نياز مي‌پرداختند . محمد مدتي از سال را در غار «حرا» به سر مي‌برد چون سال بعثت و چهل سالگي پيامبر، فرا رسيد جبرئيل نزد پيامبر آمد و گفت بخوان.محمد گفت چه بخوانم؟ جبرئيل پاسخ داد: قرآن را. بخوان به نام پروردگارت كه خلق را آفريد . . . (ترجمه آيه اول سوره علق )
در آن برهه از زمان بيشتر مردم جزيره العرب بت پرست بودند.
پرستش ارواح در نقاط مختلف آن منطقه رايج بود دختران را زنده به گورمي كردند، برده داري، زورگويي ستمگري و ظلم و بيداد بين مردم آن سرزمين رواج داشت براي پي بردن به زندگي اعراب جاهلي بايد به كتب تاريخي مراجعه كرد.
در ايران آن روز نيز استبداد و آزمندي شاهان ساساني به نهايت رسيده بود. خسرو پرويز به نگهبانان خود دستور داد تا همه زندانياني كه تعدادشان به 36000 نفر مي‌رسيد هلاك كنند. خود را آدمي فناناپذير و خدايي بسيار جليل در ميان مردمان مي‌دانست. حتي انوشيروان روزي در يك جلسه شورايي وقتي مشاهده كرد دبيري نظري به غير از نظر وي دارد دستور داد با ضربات قلمدان او را هلاك كنند. فردي كه پس از تشريفات كمرشكن به حضور خسرو پرويز بار مي‌يافت به محض ورود به حال سجده به خاك مي‌افتاد.تا شاه اجازه نمي‌داد نمي‌ايستاد پس از برخاستن با دست سلام مي‌داد و سخن را با دعا به جان شاه شروع مي‌كرد.
روزي كه شاه حجامت مي‌كرد يا دوايي مي‌خورد با تشريفات خاصي به مردم ابلاغ مي‌شد: تا در آن روز همه مردم پايتخت از خوردن آن دوا وعمل حجامت خودداري نمايند تا اثر آن در وجود شاه كم رنگ نشود.
مردم سرزمين‌هاي ديگرنيز كم و بيش در بدبختي و فلاكت به سر مي‌بردند اسلام مسير زندگي مردم را تغيير داد.نژاد پرستي را ازميان برداشت و آشكارا فرمود سياه حبشي يا سيد قرشي از نظر مال و منال و عناوين دنيايي برهم برتري ندارند بلكه اگر امتيازي هست در راه و رفتار و منش انساني است و بر اساس قران كريم تقوي و پرهيزگاري را برترين صفتها دانست و گرامي‌ترين و ارجمندترين در نزد خداوند را پرهيزگارترين آنها قلمداد كرد.
با ديو بيدادگري تبعيض و خودخواهي و خودپرستي به نبرد پرداخت و در اين نبرد نابرابر موفق شد با طوايف و قبايلي كه به نسب و اجداد و عناوين خود افتخار مي‌كردند و مردم را مطيع و فرمانبردار مي‌خواستند به مبارزه برخاست و عدالت و پاكدامني را اساس كار زندگي مردم مسلمان قرارداد و اين آيين پاك و زندگي ساز«محمدي»(ص) را به جهانيان اعلام كرد و مردم را به پيروي ازآن فرا خواند و از آن سال تاكنون پيوسته اين آيين درخشان روشني بخش زندگي ميليون‌ها انسان قرار گرفته است و همچنان بر تاريخ جهان هستي مي‌درخشد.
پيامبر اسلام شخصيتي است كه تحول عظيمي در جهان به وجود آورد زندگي آن حضرت سرشار از بركت و نور است كه تا ابد بر چهره تاريخ مي‌درخشد خواست خدا اين بود كه آن بزرگوار رحمت و روشنايي براي عالميان باشد.
آنگاه كه« حكومت‌هاي جهان روي او حساب نموده و در برابر او احساس خطر مي‌كردند نه تنها جزيره العرب تحت نفوذش بود بلكه به صورت يك قدرت تمام در آمده بود . . . در عين حال يك ذره از ميزان روحيه پيامبرسال دهم هجري با پيامبر سال دهم بعثت با وقتي از شعب ابي طالب بيرون آمده بود فرق نكرده بود.روزي يك عرب بياباني خدمت پيامبر اكرم (ص) امد و حاجتي داشت وقتي كه جلو آمد روي حساب آن چيزهايي كه شنيده بود رعب پيغمبر اكرم (ص) او را گرفت و زبانش به لكنت افتاد پيغمبر ناراحت شدند و سئوال كردند كه از ديدن من زبانت به لكنت افتاد؟
فوراً او را در بغل گرفته و فشردند . . . فرمودند من از جبابره نيستم من پسرآن زني هستم كه با دست خودش از پستان گوسفند شير مي‌دوشيد . . . » (6)
«پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران آيت الله حسينعلي منتظري طي نامه‌اي به تاريخ 6/9/1360 پيشنهاد برگزاري هفته وحدت را به حجت الاسلام معاديخواه وزير وقت ارشاد اسلامي اعلام نمود.
موضوع مورد موافقت قرار گرفت و مقرر شد وزارت ارشاد اسلامي با همكاري شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي و وزارت خارجه با بهره مندي از كليه نهادهاي انقلابي برنامه هايي را تدارك ببينند تا مسلمانان با اتحاد و يگانگي و پشتيباني از يگديگر بتوانند در مقابل سياست‌هاي استكبار و اقدامات تفرقه افكنانه دشمنان دين اسلام و ملت‌هاي مسلمان ايستادگي كنند.»(7)
نگارنده حسن ختام اين مقاله را به درج بخشي از فرمايش امام خميني (ره) بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران خطاب به ائمه جمعه استان‌هاي باختران و ايلام پيرامون ضرورت وحدت، همبستگي و رفع اختلاف بين مسلمين اختصاص مي‌دهد:
«شما ملاحظه بفرماييد در اين هفته وحدت – كه از قم آقاي منتظري پيشنهاد كرده‌اند – خوب اين چقدر حسن دارد و چقدر ارزش دارد كه برادرها، همه را در يك مسئله‌اي با هم (متحد كند). خوب، اين اختلاف اساسي كه نيست، اين اختلاف در يك تاريخي است كه نزديك به هم هستند، از ما هم بعضي قائل اند به اينكه دوازدهم هست. از علماي ما هم بعضي قائل اند كه دوازدهم است اين اسباب اين نشود كه يك اساسي علي حده، آنها داشته باشند يك اساسي علي حده ما داشته باشيم. باهم باشيم، برادريم ديگر، پيغمبر هم از همه مان است . . . اين نكته‌اي كه از آن وحدت بين مسلمين، چه برادران اهل تشيع و اهل تسنن، چه ملت‌هاي اينجا و چه دولتها، هميشه مقصد ما اين بوده كه اين‌ها همه با هم باشند اگر مسلمان‌ها با هم باشند هيچ كس نمي‌تواند به اينها تعرض كند براي اينكه يك ميليارد جمعيت (هستند) با دارايي زياد، با مخازن زياد. در عين حال كه ما اين قدر مخازن، اينقدر زمين داريم، زمين‌هاي زياد و همه چيز ما داريم، خوب چه شده است كه ما بايد همه مان تحت سلطه دو ابرقدرت باشيم . . . » (8)

پي‌نوشت‌ها:
1- « محمد، خاتم پيامبران»، مقاله استاد دكتر سيد جعفر شهيدي، چاپ 1347 نشريه حسينيه ارشاد، صفحه 178
2– همان، مقاله شهيد حجت الاسلام محمدجواد باهنر و آيت الله اكبر هاشمي رفسنجاني، صفحه 51
3- همان، صفحه 189 و 188
4- «تاريخ طبري»، جلد سوم، صفحه 832 و 833
5- «محمد، خاتم پيامبران»، مقاله استاد دكتر سيد جعفر شهيدي، چاپ 1347 نشريه حسينيه ارشاد، صفحه 193
6- «سيره نبوي»، شهيد استاد آيت الله مرتضي مطهري –صفحه 28 و 29
7- «فقيه عاليقدر»، مصطفي ايزدي، صفحه 165
8- «صحيفه امام»، مجموعه آثار امام خميني (ره)، جلد 15، صفحه 455


یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا