فتنه اجتماعي بني اميه از منظر امام علي عليه السلام
حجت الاسلام احمد نباتي
به نام او که دل ديوانهي اوست
قلوب عاشقان پروانهي اوست
تم
سلام دوست عزيز! به وبلاگ خودت خوش آمدي
«لطفاً بعد از مطالعه، نظر خود را بيان فرماييد»
فتنهي اجتماعي بني اميّه از منظر امام علي (عليهالسلام )
(نهج البلاغه خطبهي93 و در برخي ديگر از ترجمهها خطبهي92)
قال علي (عليهالسلام) : … أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَکُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي.
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بعد از خاتمهي جنگ نهروان فرمودند: اي مردم! من چشم فتنه را کور کردم و غير از من کسي بر دفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت.
مردم از قتال اهل قبله وحشت داشتند و مردّد بودند که آيا مقابل آنها شمشير بکشند يا نه؟ در جنگ جمل، در يک طرف امام علي (عليهالسلام ( بود و در طرف ديگر عايشه همسر پيامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) و زبير رزمندهي زمان پيامبر اکرم (صلياللهعليهوآله).
در جنگ نهروان هم مردم در مقابل خوارج قرار گرفته بودند. خوارج کساني بودند که از اسلام فهم نادرستي داشته، تعصّبات قبيلهاي آنها را کور کرده بود. در ميان اين گروه نادان، افرادي بودند که از کثرت سجده پيشانيهايشان پينه بسته بود. در شبي که بنا بود امام علي (عليهالسلام) فرداي آن روز با آنها نبرد کند، شخصي در کنار آن حضرت حرکت ميکرد. در اين هنگام صداي قرائت قرآن يکي از خوارج را شنيد. او با ترس و تعجّب خطاب به حضرت عرض کرد: «آيا فردا ميخواهيم مقابل اين گروه شمشير بکشيم»؟! به همين دليل است که شخصي مثل «احنف بن قيس» و عدّهاي ديگر از جنگ کناره گيري کرده، به گوشهاي خزيدند.
آري نبرد با اصحاب جمل و خوارج نهروان، کار سادهاي نبود. لذا حضرت فرمود: «بجز من کسي جرأت نداشت چشم اين فتنه را کور کند». از همين مطلب ميتوان نتيجه گرفت که برخي از فتنهها آنقدر تيره و کور کننده هستند که بصيرتي علوي و شجاعتي حيدري لازم دارد تا مقابل آن ايستادگي شود. امّا با وجود اين مطلب، حضرت مردم را از فتنهاي قويتر ميترسانند و آن فتنهي بني اميّه است.
… أَلا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْکُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا. آگاه باشيد که به نظر من ترسناکترين فتنهها براي شما، فتنهي بني اميه است. پس آن فتنهاي کور و تاريک است. حکومت آن، همه جا را فرا گيرد و بلا و سختي آن مخصوص شيعيان و پرهيزکاران است.
ويژگي بارز فتنهي بني اميّه اين بود که با برنامه ريزي منظم، با نام دين عليه دين ايستادند و مردم را در سرگرداني عجيبي انداختند. فتنهي جمل و نهروان هم با نام دين و بازيچه قرار دادن مقدّسات ديني بود، امّا چون ريشه دار نبوده و برنامه ريزي خاصي نداشت زودتر شناخته شد. امّا در فتنهي بني اميه تئوريسيني همچون «عمرو عاص» صحنه گردان فضاي فکري جامعه بود و با افکار التقاطي و فريبندهي خود توانست جريان نهروان را به نفع حزب خود به پايان رساند و توجه مردم را از حکومت امام عادل به سوي حکومت امام فاجر سوق دهد. او با استفادهي ابزاري و هنرمندانه از نام دين، دستور داد قرآنها را بر سر نيزه کنند و در آخرين روزهاي جنگ که رو به اضمحلال بودند، در ميان لشکر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) فتنه انگيزي کرده و آنها را به دستههاي مختلف تقسيم کند و در نهايت جنگ را به نفع خود به پايان رساند. امروزه هم فتنه انگيزان از نام دين استفادهي ابزاري ميکنند و خود را پيرور مقدّسات و شخصيتهاي ديني و مقبول جامعه ميدانند تا شايد بتوانند با حيلهگري و غبار آلود کردن فضا مردم را دچار ترديد کنند.
وَ أَصَابَ الْبَلاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا. هر کس در آن فتنهها بينا باشد و به کارهاي زشت آنها اعتراض نمايد، دچار بلا و سختي ميگردد، و هر کس نابينا بوده و به کارهاي زشت آنها اعتراضي نکند، از بلا رهايي مييابد و در رفاه و آسايش است.
اين بلا، بلايي ممدوح و مقدّس است. انسان آزاده و خدا محور همواره در برابر ظلم و طغيان فاسدان ايستادگي کرده و سکوت را بر خود نميپسندد. روي همين اساس بود که ظالمان و حاکمان جور نتوانستند هيچ يک از يازده امام معصوم عليهمالسلام را تحمّل کنند و آنها را به شهادت رساندند.
اگر امام حسين (عليهالسلام) از اسلام فقط به نماز و روزه و حج و امثال آن اکتفا ميکرد، و اگر يزيد زمان، از وجود آن حضرت جهت تاج و تخت خود احساس خطر نميکرد، هرگز واقعهي عاشورا رخ نميداد.
اگر ائمهي معصومين (عليهمالسلام) اسلام را فقط در نماز و روزه و حج و امثال آن ميدانستند، خلفاي اموي و عبّاسي هرگز به آنها آسيبي نميرساندند، چرا که خلفاي اموي و عبّاسي هم به ظاهر نماز ميخواندند و در مراسم حج شرکت ميکردند. حقيقت مطلب اين است که اموري که برشمرديم شرط لازم اسلام است ولي شرط کافي نيست. يکي ديگر از مباني اسلام، روحيهي ظلم ستيزي و مبارزه با فتنه و فساد است، ديگر مبنا از مباني اسلام ناب، تشکيل حکومت عدل الهي است. (وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين) [قصص5]
پس اسلام مباني مشخصي دارد که ستمگران و فتنهگران همواره از آن در هراسند و هر کس در مسير واقعي اسلام حرکت کند، در فتنهها سيلي خواهد خورد و به مصيبت و اندوه گرفتار خواهد آمد. شاهد اين مطلب هم فرمايش حضرت امير (عليهالسلام) است که فرمود: «خَصَّت بليَّتُها». يعني بلاي آن فتنه، مخصوص شيعيان و پرهيزکاران است.
با توجه به مطلبي که گذشت، به خوبي در مييابيم کساني که در اينگونه فتنهها با آرامش و راحتي زندگي کرده و آسيبي نميبينند، کساني هستند که ظالمان و مفسدان از ناحيهي آنها احساس خطر نميکنند و خاصيّتي در دفاع از دين و احياي کلمهي حق در آنها نميبينند!
وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي. سوگند به خدا بعد از من بني اميّه براي شما زمامداران بدي خواهند بود.
… لا يَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لا يَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ. همواره بلا و تسلط آنها بر شماست تا از شما کسي را باقي نگذارند مگر اينکه يا براي آنها سود داشته باشد و يا لا اقل براي آنها ضرر نداشته باشد.
… تَرِدُ عَلَيْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً. فتنه و فساد ايشان بد منظر و ترسناک و به رويهي مردم زمان جاهليت ـ که به قتل و غارت و بيعفتي عادت کرده بودند ـ بر شما وارد ميگردد.
فتنههاي زمان ما هم از اين توصيف بهرههايي دارند. اين فتنهگران سعي بر آن دارند تا مردم را به دوران جاهليت و طاغوت برده، از اسلام دور کنند. اين فتنهها آنقدر بد منظر و ترسناک هستند که حتي با نمادهاي مترقّي اسلامي هم به مبارزه بر خواسته، به شيوهي مردم جاهلي و دور از اسلام، آنها را نماد عقب ماندگي ميدانند.
لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لا عَلَمٌ يُرَى. در آن فتنه علامتي از هدايت و نشانهاي که راه حق با آن ديده شود وجود ندارد.
نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ. ما اهل بيت از آن فتنه نجات مييابيم.
منظور آن حضرت از نجات در فتنه، اين نيست که آسيبي به شئون مادّي آنها نميرسد؛ چرا که خود آن حضرت در اين خطبه فرمودند «هر کس در اين فتنه بصيرت داشته باشد به بلاي آن مبتلا ميشود» و در جاي ديگر فرمودند: «بلاي آن دامنگير خوبان ميشود». منظور حضرت اين است که، آنها گذشته از تحمّل ضررهاي دنيوي اين فتنه، هرگز ضرر در اخروي گرفتار نگشته، به گناه و معصيت دچار نميشوند؛ چرا که همواره وظيفهي خود را در قبال تبرّي جستن از ظلم و عمل به دين خدا عمل خواهند کرد و بدون جهت هم سکوت نميکنند.
وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ. و در آن اوقات نميتوانيم آشکارا کسي را به حق دعوت کنيم.
فتنهي بني اميّه چنان فراگير و مخوف است که گاهي اوقات امام معصوم (عليهالسلام) اگر بخواهد و در بخشي از مصاديق آشکارا روشنگري کند، جان شيعيان در معرض خطر قرار ميگيرد و دشمن نسبت به آنها جريتر ميشود. روي همين اساس است که گاهي ائمه عليهمالسلام تقيّه ميکردند. البته در مجالس خصوصي خود و نزد ياران نزديک دعوت به حق داشتند امّا اين دعوت در برخي موارد علني نميشد. مردم زيرک هم برخي از سخنان امام را از طريق شاگردان و نزديکان قابل اعتماد معصومين دريافت ميکردند. نکتهاي که در اين فقره از کلام حضرت قابل توجه ميباشد اين است که رهبر جامعه به دليل محذوريتهايي که دارد، گاه نميتواند همهي حرفها را به صراحت بر زبان جاري کند؛ چرا که مفسدهي گفتن برخي از سخنان، بيشتر از مفسدهي نگفتن است. در چنين مواردي بصيرت مردم ميتواند راهگشاي امور باشد. اگر مردم راه را گم نکنند ميتوانند با حضور در صحنه و پشت گرمي براي رهبر عادل، فضا را از تيرگي بيرون آورده و شفافتر کنند.
در بحث ولايت فقيه توجه به اين مطلب ضروري به نظر ميرسد که ميان «پشت سر ولايت فقيه سنگر گرفتن» با «پشت سر ولايت فقيه بودن» فرق، بسيار است. ما بايد پشتيبان ولايت فقيه باشيم، امّا جلو ايشان بايستيم و تيرهاي زهر آلود دشمن را به جان خود خريدار شويم. عدّهاي به بهانهي تبعيت از رهبري پشت سر ايشان قرار ميگيرند و اجازه ميدهند تيرهاي کينهي دشمن به شخص رهبري اصابت کند. آنگاه بعد از اصابت تيرها ادعا ميکنند که حامي رهبر هستند! افشاي برخي از جريانها از سوي رهبري ممکن است هزينهي سنگيني را به جامعه تحميل کند امّا افشاي همين جريانها از سوي ديگر خواص و تودهي مردم، کمترين هزينه را به بار ميآورد. لذا سکوت مردم و علي الخصوص خواص جامعه در برابر فتنهها آن هم به اين بهانه که رهبر سکوت کرده است امري مردود و ناپسند ميباشد.
… فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا يُعْطُونِيهِ. (وقتي که دولت بني اميّه با ذلّت و خواري منهدم شده و بني عبّاس جاي آنها را گرفتند) قريش آرزو دارند که دنيا و آنچه در آن هست بدهند و به جاي آن يکبار مرا ببينند هر چند به قدر کشتن شتري باشد تا از ايشان پذيرا باشم آنچه (حکومت) را که امروز بعضي از آن را خواستارم و به من نميدهند.
اگر مردم جامعهي اسلامي بي لياقتي به خرج داده، از حکومت اسلامي و ولايي دفاع نکنند، روزي خواهد رسيد که بدکاران و ظالمان بر جان و مال و ناموس آنها مسلط شده و در آن هنگام است که آرزو ميکنند «اي کاش براي ساعتي هم شده حکومت ولايي را دوباره ببينند و از عزّتي که در سايهي آن داشتند بهرهمند گردند!». امّا آن روز ديگر خيلي دير شده و آب رفته ديگر به راحتي به جوي باز نميگردد. مردم زمان ما به مراتب بهتر و با بصيرتتر از مردم زمان حضرت امير (عليهالسلام) هستند. مردم آن زمان آنقدر بي لياقت بودند که شخصيّتي چون اميرالمؤمنين (عليهالسلام) آنها را پيشاپيش از وقوع فتنهاي عظيم ميترساند و حتي ميفرمايد «اگر از خصوصيات و نامهاي آنها هم بپرسيد به شما خواهم گفت»، امّا آنها اين سخنان را شنيدند و در عين حال نتوانستند حکومت ولايي را حفظ کنند و آن را دو دسته در اختيار بني اميّه قرار دادند. ولي مردم زمان ما با دقّت و بصيرت بر فتنهها فائق آمده و حاضرند از آبرو و حتي جان خود هم بگذرند تا خدشهاي به حکومت ولايي فقيه عادل زمان خود وارد نشود، و کشور اسلامي را در اختيار مفسدين و فتنهگران زمان قرار ندهند.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 11,فوریه,2025