نقدي بر اظهارات تأمل برانگيز هاشمي رفسنجاني (۱)

حجت الاسلام قاسم روانبخش
مقام معظم رهبري اخيراً طي سخناني در جمع بسيجيان، توصيههاي مهمي در جهت حسن ظن داشتن به مسؤولان نظام از جمله رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ايراد كرده و فرمودند «مردم بايد به اينها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند» (4/9/88) ؛ اما چند روز پس از آن آقايهاشمي در شهر مقدس مشهد و در جمع دانشجويان مطالبي بيان كرد كه باعث شد بر ابهامات گذشته افزوده شود. سخنان آقايهاشمي در جمع دانشجويان از جهات مختلفي قابل نقد و بررسي است كه در چند بخش به آن ميپردازيم.

1. جداپنداشتن قشر آگاه و نخبگان جامعه از نظام

آقايهاشمي در اين سخنراني گفت: «من از جرياني كه در كشور ميگذرد راضي نيستم... بخصوص جدا شدن قشر آگاه و متفكر جامعه از نظام نوپاي اسلامي». وي در جاي ديگر، نظام و مردم را به دو بخش تقسيم ميكند و ميگويد: «حكومت، بسيج و سپاه دارد و اين طرفيها هم استاد، دانشجو، نخبه، كارگر و مدير دارند»، «جامعهاي [را] كه 3 الي 4 ميليون دانشجو دارد، نميتوان با فريب اداره كرد.» همچنين در بخش ديگري از اين نشست، در پاسخ به سؤال دانشجويي كه درباره پرونده پسرش - مهديهاشمي- در ماجراي «استات اويل نروژ» پرسيده بود، دانشجويان را قشر شلوغ كن و بي منطق معرفي ميكند و ميگويد: «در آن ماجرا كه برخي دانشجويان شلوغ بازي كرده بودند و قضيه به مجلس كشانده شد، ماجرا اين بود كه...»

در پايان نيز در پاسخ به سوال دانشجويي كه از طولاني شدن سفر مهديهاشمي به خارج از كشور پرسيده بود، گفت: «مهدي دائما ميخواهد بيايد ولي من به او ميگويم نيايد، الان هم رفته است دكترا ثبت نام كرده است و قرار است رساله اش را در يكي از دانشگاههاي خارج از كشور بگذراند.»

در پاسخ به انتقاد دانشجويي هم كه اظهار داشت: اطلاعاتي كه شما درباره جدايي قشر دانشگاهي از نظام داريد صحيح نيست؛ در همين دانشگاه فردوسي در ايام انتخابات نظر سنجي كرديم، 55 درصد از دانشجويان به احمدي نژاد راي دادند، ميگويد: « اين كه داخل دانشگاهها چه جوي است من اطلاعي ندارم؛ اما اين گونه به من اطلاع ميدهند. من چون در دانشگاهها نيستم زياد اطلاعي در اينباره ندارم»!

در پاسخ به اظهارات وي درباره دانشجويان و جدايي آنها از نظام بايد به نكات ذيل توجه شود:

الف. چينش سخنان آقايهاشمي درباره قشر دانشجو، خود پاسخ محكمي به اظهارات متضاد و متناقض ايشان است. از طرفي دانشجو را قشر متفكر جامعه ميداند و از طرف ديگر قشر شلوغ كن! از طرفي تصريح ميكند جامعه اي با 3 الي 4 ميليون دانشگاهي را نميتوان با فريب اداره كرد و از سوي ديگر در همين جلسه در پاسخ به سؤال دانشجويي كه ميپرسد: چرا مهديهاشمي كه در مسائل اخير متهم است به كشور برنميگردد؟ ميگويد: رفته در يك دانشگاه خارجي براي دكترا ثبت نام كرده و قرار است رسالهاش را آنجا بگذراند! اين در حالي است كه خود مهدي گفته است براي سركشي به دفاتر دانشگاه آزاد به خارج از كشور رفته است. مگر مدارك دكتراي دانشگاه آزاد اين قدر بياعتبار است كه پسر خود آقايهاشمي بايد از يك دانشگاه خارجي دكترا بگيرد! البته خوب بود آقاي هاشمي نام آن دانشگاه و كشور خارجي را هم ذكر ميكرد تا خبرنگاران و يا دانشجويان مقيم آن كشور بتوانند درباره درستي اين خبر تحقيق كنند. البته جمله نخست ايشان كه نميتوان قشر دانشجو را با فريب اداره كرد، سخن درستي است، چرا كه در همين نشست، دانشجويان آن‌را ثابت كردند و در مقابل اين ادعا كه قشر دانشگاهي از نظام جدا شده اند، ايستادند و با آمار و ارقام ثابت كردند كه اين ادعا صحيح نيست و در نهايت آقايهاشمي را وادار كردند به اين نكته مهم اعتراف كند « اين كه داخل دانشگاه چه جوي است من اطلاع ندارم اما اين گونه به من اطلاع ميدهند».!

ب. القاي حاكميت دوگانه، كار دشمن است. دشمن در طول 8 سال دولت اصلاحات از طريق جريان مدعي اصلاحات ميخواست اين گونه وانمود كند كه در نظام جمهوري اسلامي دو نوع حاكميت وجود دارد: حاكميت رهبري با سپاه و بسيج و حاكميت مدعيان اصلاحات همراه با مردم و اقشار فرهيخته جامعه! ولي به فضل الهي اين توطئه شكست خورد و ملت ايران در عرصههاي مختلف چه در انتخابات مختلفي كه پس از آن دوران برگزار شد و چه در جريانات ديگر، ثابت كردند با هم هستند و جز اقليت محدود شيفته غرب و مورد حمايت آمريكا، همه يكپارچه پشت سر رهبر نظام ايستادهاند. متأسفانه آقايهاشمي مجدداً اين سلاح زنگ زده را برداشته و خواسته يا ناخواسته، دوگانگي را در نظام القاء ميكند. بهراستي القاي وجود دوگانگي در نظام، جز به نفع دشمن است؟! البته اعتراف آخر سخنراني نشان ميدهد كه اين گونه اطلاعات غلط را كانالهاي غير مطمئن كه چه بسا با ديگران در ارتباطند به ايشان ميدهند. اگر ايشان در جو جامعه قرار ميگرفت، قطعا اين گونه نميانديشيد. آقايهاشمي تصور ميكند بسيج يك قشر كوچك نظامياست كه از مردم و ساير نخبگان جداست و به عنوان ابزار دست حاكميت عمل ميكند؛ در حالي كه اگر از فضاي بسته اطراف خود خارج ميشد، به خوبي در مييافت كه اين اطلاعات نادرست است، بله بسيج همراه با حاكميت است ولي نه فقط تعداد معدودي كه لباس نظاميدارند والبته از بهترين بسيجيهاي ما هستند. مقام معظم رهبري درباره بسيج ميفرمايند: «بعضي تصور كردند بسيج منحصر است در همين تعداد گردانهاي بسيجي يا سازمانهاي نظامي بسيجي - اينها البته جزو بهترين بسيجيها هستند - اما بسيج فقط اين نيست؛ بسيج گسترده است در همه عرصهها. شايد صدها برابر يا بيش از صدها برابر آن تعدادي كه در قالبهاي نظامي هستند در قالبهاي غيرنظامي هستند در بخشهاي مختلف؛ در دانشگاه يك جور در كارگاه يك جور در قشرهاي مختلف مردم يك جور در روستاها يك جور در شهرها يك جور در ميان عشاير يك جور در حوزههاي علميه يك جور. بسيج حضور دارد؛ يك حضور فراگير و مقتدر و تمام نشدني. بسيج نه به پول وابسته است نه به عنوان و جاه و جلال وابسته است نه به دستور از بالا وابسته است. معيار بسيج، بصيرت است و ايمان. ايمان از دل او ميجوشد، او را به كار وادار ميكند؛ بصيرت هم به او تفهيم ميكند كه چگونه حركت كند، معيارها را چگونه تشخيص بدهد، راه را چگونه طي كند. اين معناي بسيجي است.

هيچ تشكل ديگري قابل مقايسه با مجموعه بسيج نيست. اين شكل سازمان يابي بسيجي هم ديگر قابل تكرار نيست، قابل تقليد نيست؛ اين مخصوص خود بسيج است، اين خصوصيت هم متعلق به بسيج است. نشناختن اين ظلم است به بسيج. و وقتي انسان حقيقت بسيج را ميداند آن وقت ميفهمد سرّ مخالفتها و دشمنيها و عنادهايي كه هدايت ميشود از طرف دشمنان انقلاب و دشمنان كشور و دشمنان نظام به سوي بسيج؛ علت اين دشمنيها را انسان ميفهمد. قلههاي بلند بيش تر آماج قرار ميگيرند .نشانهاي برجسته زودتر مورد توجه واقع ميشوند و آماج دشمني قرار ميگيرند.

دشمنان ميدانند كه حضور بسيج در كشور و در ميان ملت ايران چقدر اهميت دارد؛ لذا همت ميگمارند بر اين كه اين حقيقت موثر و كارآمد و نافذ را مورد تهاجم قرار بدهند. البته اين مظلوميت است» بنابراين بسيج در همه اركان كشور و در ميان همه اقشار جامعه حضور دارد و به عبارت ديگر اكثريت ملت ما بسيجي و داراي انديشه بسيجي هستند. اگر معناي سخن آقايهاشمي كه حكومت سپاه و بسيج دارد، اين باشد سخن درستي است ولي سخن مقابل آن كه «آن طرفيها هم استاد، دانشجو، نخبه، كارگر و مدير دارند» باطل است. حركت عظيم اساتيد و دانشجويان در دانشگاهها در روز 16 و 17 آذر در مقابل تعدادي انگشت شمار سبز پوش آشوبگر و راهپيمايي پرشور دانشگاهيان در سراسر كشور در محكوميت اهانت به عكس حضرت امام(ره) و بيعت مجدد با رهبري نظام مهم ترين پاسخ به اظهارات غير واقعيهاشمي است.

2. تهديد به توسعه اغتشاش

نامه سرگشاده آقايهاشمي به مقام معظم رهبري كه سه روز مانده به برگزاري انتخابات دهم منتشر شد و تيتر روزنامهها قرار گرفت، خواسته يا ناخواسته چراغ سبز به جرياناتي بود كه بعد از انتخابات اتفاق افتاد؛ زيرا در آن نامه درباره خروش آتشفشانها در خيابانها هشدار داده شده بود و همسرش عفت مرعشي نيز هنگام راي دادن، مردم را در صورت را‡ي نياوردن موسوي به ريختن در خيابانها دعوت كرد و فرزندانش مهدي و فائزه هم از نقش آفرينان در حوادث پس از انتخابات بودند. آقاي هاشمي در اين نشست مي‌گويد: «چطور ميشود ميليونها نفر به خيابانها بريزند و ترديد نكرد.» در حالي‌كه افزايش تعداد جمعيت به ميليونها نفر! جاي تأمل دارد و خود وي و دوستانش ميدانند كه آمار جمعيت آن روز اگر با مساحت خياباني كه آن را در برگرفته بودند محاسبه شود به 400 هزار نفر هم نميرسيد. البته همين تعداد هم پس از خطبههاي نماز جمعه مقام معظم رهبري، بر برخي واقعيتها آگاه شدند و ديگر به دعوت كروبي و ميرحسين پاسخ مثبت ندادند و حتي در نماز جمعه آقايهاشمي به رغم تبليغ يك هفته اي رسانههاي بيگانه، فقط حدود 5 هزار نفر از سبز پوشان شركت كردند.

نكته تاسف انگيز اين است كه به رغم گذشت 6 ماه از انتخابات، آقايهاشمي باز هم همان خط را دنبال ميكند و ميگويد: «خانمها تا امروز مجال نداشتند كه اقداميكنند و الان اكثريت دانشگاهها را اشغال كردهاند. در حال حاضر در تجمعات نميشود با خانمها با خشونت برخورد كرد و من از آن ميترسم كه اين قضايا به دبيرستانها، خانمها و كارگاههاي توليدي برسد و نظام بايد بپذيرد و بحثها را باز بگذارد.»

آيا اين همان خطي نيست كه آقاي صانعي طي بيانيه اي از مردم خواستار شده بود و در مصاحبه خود ميگويد: «مساله سوم، مساله صحت انتخابات است، به اين ترتيب كه اگر ملت انتخابات را فاقد صحت بدانند، با حكومت تعامل و همكاري نخواهند داشت؛ بلكه دست به اعتصاب خواهند زد و اين همان مطلبي است كه در بيانيه خود در زمينه حوادث اخير كشور به آن اشاره كردم»؟(گفتوگوي ساده عبياري، شهروند انگليسي با يوسف صانعي، روزنامه اعتماد)

به راستي اين گونه تحركات در مقابله با كدام نظام است: نظام طاغوت يا نظام جمهوري اسلامي كه يادگار امام و بر آمده از آراي مردم است؟! و آيا اين گونه تحركات، همان حركت در چارچوب قانون است كه آقايهاشمي در نماز جمعه و در اين نشست بر آن تاكيد ميكند؟!

نقدي بر اظهارات تأمل‌برانگيز آقاي هاشمي رفسنجاني در جمع دانشجويان مشهد
آقاي هاشمي! در مورد نقل و تفسير كلمات معصومين(ع) احتياط كنيد

در بالا بخشي از سخنان آقاي هاشمي در جمع دانشجويان مشهد را مورد نقد قرار داديم. در ادامه نيز بخش هاي ديگري از آن را مورد ارزيابي قرار ميدهيم. ولي پيش از نقد، توجه به چند نكته لازم است:

1) نقد قبلي بر اساس گزارش يكي از اعضاي جامعه اسلامي دانشجويان حاضر در جلسه بود. ما تصور ميكرديم آقاي هاشمي يا دفتر ايشان طي بيانيه اي آن سخنان را تكذيب كند، ولي معالاسف انتشار سخنان وي به روايت دفترش، به‌طور رسمي بر آن اظهارات مهر تاييد زد!

2) روايت دفتر با روايت جامعه اسلامي دانشجويان جز در مواردي مثل تغيير برخي كلمات تفاوت چنداني نداشت. در تماس با دانشجويان حاضر در جلسه معلوم شد اين تغييرات را دفتر آقاي هاشمي بهخاطر برخي مصالح ايجاد كرده است. شايسته است دفتر آقاي هاشمي براي راستي آزمايي ادعاي خود، نوار صوتي تصويري آن را در اختيار رسانهها و خبرگزاريها قرار دهد تا معلوم شود نقل چه كسي صحيح است.

3) مع الاسف آقاي هاشمي در برابر نقد برخي بزرگان از جاده انصاف خارج شده و با تعابيري كه در شأن ايشان نيست برخورد كرده است؛ بهعنوان نمونه نسبت به نقد دلسوزانه آيتا... يزدي و تذكرات ايشان مبني بر ضرورت كم كردن فاصله با رهبري گفته است: آقاي يزدي مدت هاست مريضند و من براي شفاي ايشان دعا ميكنم! همچنين چندي قبل در پاسخ به نقدهاي مورخ انقلاب، سيد حميد روحاني، ايشان عامل كساني دانسته شده كه ميخواهند روحانيت زدايي كنند و روحانيان را از صحنه كارهاي اجرايي كنار بزنند! اين در حالي است كه آقاي هاشمي در همين سخنراني ژست آزاد منشي گرفته، خواهان گفت‌وگوي آزاد در رسانه ملي ميشود.

4) ما در اين شماره نقد خود را بر اساس نقل دفتر ايشان قرار ميدهيم تا قابل هيچ گونه تشكيكي نباشد:

متأسفانه آقاي هاشمي براي اثبات نظرات خود، هرچند ناخواسته، به تحريف و تنقيص عملكرد اميرالمؤمنين(ع) ميپردازد و ميگويد: «حضرت علي(ع) در زماني كه حاكم بودند و انتقاد زياد شده بود، در مسجد موعظه مي‌كردند كه يك نفر عصباني برخاست تا سؤال و انتقاد كند كه بدگويي كرد. دوستان حضرت علي(ع) نتوانستند تحمل كنند و دست او را گرفتند، كشيدند و اهانت كردند و مي‌خواستند كتكش بزنند كه حضرت فرمودند: «رهايش كنيد؛ چرا كتكش مي‌زنيد؟» «انما هو سب بسب او عفو عن ذنب؛ اگر بدگويي كرد، جوابش بدگويي - و نه كتك - است و يا ببخشيم. «حضرت علي(ع) با مخالفين و منتقدين خود، آن هم نهرواني‌ها كه همه چيز را به هم مي‌ريختند، اين گونه رفتار مي‌كرد. لذا ما نبايد با نوجوان و جوان با دانشجويان و استادان خود رفتاري كنيم كه خودمان هم نمي‌توانيم قبول كنيم! وقتي انساني ببيند كه يك استاد، يك دانشجو و يا خانم در ابراز عقيده خود احساس بي‌پناهي كند، دلش خون مي‌شود.»

اولاً: آقاي هاشمي در همين سخنراني دچار تناقض آشكار شده است. از يك سو عبارات فوق را ميگويد كه حضرت علي در برابر خوارج نهروان هم با محبت برخورد ميكرده و از كتك زدن آن‌ها جلوگيري كرده است و از سوي ديگر در همين سخنراني دوران حكومت اميرالمؤمنين را به ناحق به گونهاي ناصحيح ترسيم كرده است؛ ملاحظه كنيد:

پيامبر(ص) خصوصي به حضرت علي(ع) مطالبي را فرمودند و صدور روايتي را كه آن روز در خطبه خواندم، خيلي اهميت دارد كه مي‌گويم چگونه صادر شد. پيامبر(ص) به حضرت علي(ع) گفتند: از طرف خداوند حق ولايت‌داري، ولي اگر مردم قبول كردند، اداره كن و اگر قبول نكردند، خود را تحميل نكن و بگذار هرگونه كه مي‌خواهند، جامعه خود را اداره كنند.

شأن نزول اين جمله از پيامبر(ص) و اين‌كه حضرت امير(ع) كي اين مطلب را گفتند، مهم است. بعد از جنگ جمل، صفين و نهروان كه عمدتاً مسلمانان در آن جنگ‌ها، آن هم در زمان حضرت علي(ع) كشته مي‌شدند، انتقاد خيلي زياد شد. از در و ديوار به حضرت علي(ع) انتقاد مي‌كردند كه امروز چه وضعي است كه مرتبا جنگ مي‌كنيم و آدم مي‌كشيم يا كشته مي‌دهيم»

به‌راستي آقاي هاشمي از بيان اين جملات چه چيزي را جست‌وجو ميكند؟ آيا جا ندارد علماي حوزه نسبت به اين گونه ادبيات تذكري بدهند؟!

ثانياً: آن‌چه آقاي هاشمي درباره برخورد مهربانانه با خوارج نقل ميكند دچار تحريف شده است، زيرا اميرالمؤمنين(ع) تا قبل از تشكيل حكومت طبق توصيه پيامبر(ص) عمل كرد مبني بر اين كه اگرشرايط فراهم نشد و درباره شما اختلاف شد آنها و آن چه آنها در آنند را رها كن؛ قطعاً خداوند براي شما راه خروجي قرار خواهد داد. «وان اختلفوا عليك فدعهم وما هم فيه، فان ا...سيجعل لك مخرجا. فنظرت فاذا ليس لي رافد ولا معي مساعد الا اهل بيتي فظننت بهم عن الهلاك» حضرت از آن دوران سخت، براي اصحابش ميگويد كه متأسفانه در آن شرايط هيچ كس جز اهل بيتم كمك كاري برايم نبود، از نابودي آنها ترسيدم و اقدامي نكردم ( البته اين به معناي مثبت بودن كار خواص و عوامي نيست كه امام زمان خود را تنها گذاشتند و از دستور و توصيه پيامبر خويش سرپيچي كردند. آنها در اين دنيا به عذاب الهي مبتلا شدند. اين فرمايشها مربوط به دوران قبل از تشكيل حكومت بود، ولي وقتي حكومت تشكيل شد حضرت در برابر فتنهگراني كه با محوريت برخي ياران و اصحاب قبلي پيامبر مثل طلحه و زبير و همسر پيامبر «عايشه» جنگ جمل را شكل داده بودند ايستاد و آنها را از دم تيغ گذراند. در جنگ صفين هم 18 ماه در برابر زياده خواهيهاي معاويه جنايت كار با تمام قدرت جنگيدند. در نهروان نيز با نهروانيان مماشات نكردند، بلكه پس از نصيحت و توبه 4000هزار نفر از آنها 4000هزار ديگر از آنها را كشتند. حضرت درباره برخورد با اين فتنه فرمودند: «اني فقعت عين الفتنه» چشم فتنه را در آوردم. حضرت در زمان تنهايي با اينكه حكومت حق مسلمشان بود براي حفظ اسلام در انتظار فرصتي بودند كه خداوند براي ايشان گشايشي ايجاد كند؛ زماني كه شرايط فراهم شد و حكومت اسلامي تشكيل گرديد، با تمام قدرت در برابر آشوب گران و فتنه گران كه در را‡س آنها خواص مقامپرست و پولپرست بودند ايستادند و چشم فتنه را در آوردند.

ثالثاً: متأسفانه اصل روايتي هم كه آقاي هاشمي درباره برخورد علي(ع) در مسجد با خارجي نقل كرده ناقص نقل شده است! يك بار ديگر اظهارات آقاي هاشمي را مطالعه كنيد وسپس اصل روايت را ببينيد كه از اين قرار است: ... انه كان جالسا في اصحابه اذ مرت بهم امراه جميله فرمقها القوم بابصارهم فقال(ع) ان عيون هذه الفحول طوامح و ان ذالك سبب هبابها فاذا نظر احدكم الي امراه جميله تعجبه قليلا مس اهله فانما هي امراه كامراه فقال رجل من الخوارج قاتله ا...كافرا ما افقهه فوثب القوم ليقتلوه فقال(ع) رويدا فانما سب بسب او عفو عن ذنب؛ حضرت علي(ع) در ميان اصحابشان نشسته بودند، در اين هنگام زن زيبايي از كنار آنها گذشت. جمعيت به آن خانم نگاه ميكردند. حضرت فرمودند چشمان اين مردان به سوي اين زن دوخته شده و به نگاهشان ادامه ميدهند و اين موجب تحريك شهوت ميشود. سپس فرمودند زماني كه نگاهتان به زن زيبايي افتاد كه شما را شگفت زده ميكند به سراغ همسر خودتان برويدِ زيرا زن مثل زن است فرقي نميكند. در اين هنگام مردي از خوارج كه از اين جمله حكيمانه حضرت شگفت زده شده بود با تعجب ولي با جمله اهانت آميزي گفت: خداوند او را در حال كفر بكشد چه عالي ميفهمد! در اين هنگام مردم بلند شدند(نه فقط دوستان حضرت) تا او را به خاطر اين اهانت بكشند حضرت فرمودند او را نكشيد؛ اهانت كرده، يا اهانتش را با اهانت پاسخ دهيد و يا او را ببخشيد. (وسايل الشيعه جلد 20 ص 106) اين حديث در8 منبع معتبر همين طور آمده و در هيچ كجا آن گونه كه آقاي هاشمي نقل كرده نيست! از كجاي اين روايت استفاده ميشود كه از در و ديوار به علي(ع) اهانت ميشد و حضرت مقبوليت عمومي نداشت؟ اولاً در مسجد نبود ثانياً موضوع سياسي نبود ثالثاً به هنگام اهانت، همه مردم براي كشتنش حركت كردند و اين حضرت بودند كه بزرگواري كردند و مردم را از كشتنش باز داشتند رابعا؟ ابن ابي الحديد مينويسد شايد علت منع حضرت اين بود كه اين فرد گرچه عبارت توهين آميز استفاده كرد ولي در مقام تجليل بود كه گفت « ما افقهه» چه عالي ميفهمد!

رابعاً: آقاي هاشمي با اين سخنان به دنبال چيست؟ آيا ميخواهد بگويد در اين زمان هم اگر كسي توهين كرد بايد او را بخشيد و زندانياني را كه زمينهساز اين فتنهها بودهاند بدون محاكمه آزاد كرد تا دوباره ستاد فتنه را فعال كنند؟!

خامساً: در اين جمله آقاي هاشمي دقت كنيد» وقتي انساني ببيند كه يك استاد، يك دانشجو و يا خانم در ابراز عقيده خود احساس بي‌پناهي كند، دلش خون مي‌شود.»آيا واقعاً جامعه ما اين‌گونه است؟! آيا برخورد ايشان با دانشجويي كه به خاطر يك پرسش از جلسه اخراج ميشود و ... مناسبتي دارد؟! به‌راستي در اين جريانات دل چه كسي خون ميشود؟!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا