هوالمعين
شناسايي يك بيماري خطرناك در شركت پيشگامان يزد!

هدايت كارگر شوركي
اولين علايم بيماري:
وقتي متوجه شدم براي انجام جابجايي خط تلفن منزلم به جاي شركت مخابرات بايد به شركت پيشگامان مراجعه كنم، خوشحال شدم چون حدس مي زدم در اين ساختار، از قيدوبندهاي بروكراتيك معمول در سازمانهاي دولتي خبري نباشد. بر حسب تجربه سعي كردم ابتدا اطلاعات كافي در مورد مدارك مورد نياز را بصورت تلفني سوال كنم. وقتي خيالم از اين بابت راحت شد به دفتر شركت مراجعه كردم و فرم مخصوص انتقال تلفن را تكميل كردم و قرار شد دو روز بعد نتيجه بررسي امكان فني را اعلام كنند. در مراجعه بعدي متوجه شدم فرم را اشتباهي تكميل كرده ام (شايد هم اشتباهي راهنمايي شده بودم!) و بايد فرم ديگري را پركنم كه لازمه تكميل اين فرم جديد، پرداخت مبلغ 515 تومان بود. متصدي شركت، اطلاعات حساب موردنظر را روي سه برگ فيش بانكي رنگي چاپ كرد و فيشها را به من داد تا پرداخت كنم. وقتي متوجه شدم براي پرداخت اين مبلغ ناچيز بايد مسافتي طولاني را در مسيرهاي شلوغ شهر بدنبال يافتن شعبه اي از بانك ملت سپري كنم، ناراحت شدم و گفتم چرا باجه پست بانك مستقر در همين دفتر، اين مبلغ را دريافت نمي كند و پاسخ شنيدم كه همه قراردادهاي شركت مخابرات با بانك ملت است! از متصدي شركت پرسيدم پس چرا پيشنهاد نداده ايد كه باجه اي از بانك ملت را در كنار دفترتان مستقر كنند كه او هم با نااميدي گفت: "كسي به اين پيشنهادها اهميت نمي دهد"
وخامت اوضاع بيمار:
با هزار بدبختي و در ترافيك شلوغ مركز شهر، خودم را به يكي از شعب بانك ملت رساندم و پس از كمي انتظار در صف مشتريان، پول و فيشها را تحويل دادم. در حاليكه متصدي بانك مشغول ثبت اطلاعات فيش بود با خودم فكر كردم" يعني چند درصد از اين 515 تومان سهم بانك خواهد بود؟ يك درصد؟ 5 يا ده درصد؟ به نظر آمد كه هزينه هايي كه بانك براي دريافت اين مبلغ انجام مي دهد (هزينه هاي پرسنلي و سربار) كمتر از سهم خودش نيست و در خوشبينانه ترين حالت تنها مي تواند به نقطه سربسر برسد. برايم جالب بود كه حتي متصدي بانك از دريافت كامل تعرفه هم صرفنظر كرد و ترجيح داد فقط 500 تومان از من بگيرد (به جاي 515 تومان) تا وقتش صرف پيدا كردن پول خرد نشود. در مسير برگشت با خودم حساب كردم هزينه هايي كه من براي پرداخت اين 500 تومان صرف كرده ام چقدر شده است: يكساعت مرخصي از محل كارم به اضافه هزينه مسافرت درون شهري به علاوه ناراحتي و اعصاب خردي و احتمال تصادف و...
زمانيكه با حالتي خسته و كلافه به دفتر شركت پيشگامان برگشتم و پس از تحويل مدارك، از متصدي شركت پرسيدم آيا اصلا براي خود شما صرفه اقتصادي دارد كه اين 500 تومان را از مشتريها با اين روش پيچيده دريافت كنيد؟ چرا پيشنهادي براي حل اين مشكل ارائه نمي كنيد؟ مگر نمي شود اين مبلغ را در قبض آينده تلفن من منظور كرد؟چرا ...
هنوز سوالاتم تمام نشده بود ولي وقتي به چهره متصدي دقيقتر شدم فهميدم ديگر نبايد ادامه بدهم. آخرين جمله نااميدانه او را گوش كردم و از دفتر خارج شدم: "اينها يك سري روشهاي سنتي است كه تغيير كردني نيستند!"
آيا خطر جدي است؟
بعد از مراجعه به محل كارم هنوز هم دراين فكر بودم كه تحليل مديريتي اين شرايط چيست؟ چرا اين فضاي نااميدكننده در سطح كاركنان شركت پيشگامان بوجود آمده كه حتي حاضر به طرح نظرات و پيشنهادهايشان هم نيستند؟ در بلندمدت، شركت پيشگامان چه هزينه هاي سنگيني را به خاطر بي اعتمادي كاركنانش متحمل مي شود؟ اگر اين كاركنان انگيزه كافي داشتند چقدر از مشكلات اين شركت و مردم حل مي شد؟ آيا اصلا مديران اين شركت از وجود اين بيماري در بدنه مديريتي خود خبر دارند؟ آيا ممكن است عدم توجه به درمان اين بيماري، باعث از بين رفتن و اضمحلال اين شركت قدرتمند شود؟ آيا ...
تصميم گرفتم از يكي از دوستانم كه پزشك بود سوال كنم اگر مغز كسي به پيامهاي ارسالي از سوي ارگانيسمهاي مختلف بدنش واكنش نشان ندهد، چه اتفاقي مي افتد؟ مثلا به پيامهاي حامل احساس تشنگي و گرسنگي بي توجه باشد يا نسبت به پيغام احساس درد در نوك يكي از انگشتانش توجهي نشان ندهد يا سوزش اندك قفسه سينه اش را مهم نداند و...
ترجيح مي دهم قبل از اينكه هر پيش بيني غيركارشناسانه اي بكنم به اقاي دكتر زنگ بزنم : الو سلام. مطب آقاي دكتر...؟
یزدفردا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا