زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

تذکر1:
این گفتگو در گذشته زمان طاغوت صورت گرفته هرچه در ذهن شما بگذرد زبان‌دراز فلک‌زده مسئول نخواهد بود.
روزی از روزها در گرمای تابستان مردم سرخوشانه و شاد برای رفع بیکاری و تفریح و یا صرف غذا به قول فرنگی مآبان پارک را بعنوان پیک‌نیک انتخاب کرده بودند در همان بوستان سه جوان کنار بساط کودک «جغ‌جغه فروش» گفتگو می‌کردند.

تذکر2:
لطفا بزرگترها واژگان شادی، سرخوشی، تفریح، پیک‌نیک، کباب و جغ‌جغه را برای خردسالان با نشان دادن‌ آلبوم خاطرات‌شان معنی کنند.
القصه
چند جوان خوش لباس و شنگول شروع به (پزدادن) یا به تعبیر امروزی‌ها (کلاس گذاشتن) و فخرفروشی شغل پدران کردند.

پسرک کت آبی گفت: می‌دانید پدرم تحصیلکرده دانشگاه حقوق «سوربن فرانسه» و نماینده مردم در مجلس است برای برپایی عدالت و رفاه و توسعه مملکت قانون وضع می‌کند و حقوقش خیلی زیاد است.

پسرک کت سورمه‌ای گفت: بابای من تحصیلات و مقامش بالاتر است و قوانین پدر تو را تایید یا رد می‌کند و چندصد تومان حقوق می‌گیرد.

پسر سوم خندید و گفت: پدرم مدیر ارشد است و اگر پدرم نباشد کار پدران شما بی‌فایده است زیرا اهمیت قانون در اجرا شدن است. پس پدرانتان محتاج پدرم هستند و حقوقش باید بالاتر باشد.

پسرک جغ‌جغه فروش خنده‌اش گرفت و گفت! بچه سوسولها! پدر من و بابای ممد سوتی از همه پدران شما مهمتر می‌باشد.
گفتند: مگر چکاره است؟

پسر جغ‌جغه فروش گفت: پدرم سرپاسبان دم میدان و پدر ممد سوتی هم‌ نوچه‌اش است.
قانونی که پدران شما وضع و پدر او بخواهد اجرا کند ولی منفعتی برای حاجی مفتخوریان نداشته باشد دو ریال می‌گیرد و باطلش می‌کند خدا نکند برای حاجی و دار و دسته‌اش ضرر داشته باشد با 5 ریال و دو تا هوچی‌بازی کلکشان را می‌کنند.

تذکر3:
پس نتیجه می‌گیرم (باید حاجی مفتخوریان رانت پسند باشیم) تا دنیا رو سبیل منافعش می‌چرخد.

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/2coIl

 

  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا