کیهان :نامه اي به آقاي هاشمي رفسنجاني


حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي هاشمي رفسنجاني
با سلام و تحيت
جناب عالي در خطبه هاي نمازجمعه تهران در تاريخ 26 تيرماه 1388، در قامت نماينده كانديداي ناكام رياست جمهوري سخناني بر زبان رانديد كه دور از انتظار بود و از جهات گوناگون، مورد ابهام و پرسش جدي است، كه در اين فرصت به مهم ترين آن ها مي پردازيم.
1- در مقدمه سازي و شيوه استدلال، در استناد به حديث سيدبن طاووس، نكات قابل تاملي نهفته است كه پس از نقل متن حديث و ترجمه آن با شما گفت وگو خواهيم كرد.
امام علي(ع) مي فرمايد: «و قد كان رسول الله(ص) عهد الي عهدا فقال: يا ابن ابي طالب! لك ولاء امتي، فان و لوك في عافيه و اجمعوا عليك بالرضا فقم بامرهم و ان اختلفوا عليك فدعهم و ما هم فيه».(1)
رسول خدا(ص) با من پيماني بست و فرمود: اي پسر ابوطالب! ولايت بر امت من از آن توست. اگر در كمال عافيت و سلامت، تو را به ولايت خويش برگزيدند و با رضايت برخلافت تو اجماع نمودند، ولايت آن ها را برعهده بگير و اگر برخلافت تو اختلاف كردند، آن ها را - با اختلافي كه در آن افتاده اند - به حال خود واگذار.
اين روايت آشكارا قلمرو مشروعيت الهي از مقبوليت مردمي را جدا نموده و بيان مي كند كه اميرمومنان به نصب الهي، ولي مردم است، اگر آن ها نيز پذيرفتند، داراي مقبوليت مردمي هم مي شود و مي تواند به مسئوليت هاي حاكم اسلامي عمل كند وگرنه، نه!
بنابراين، آن چه در اين باره مي توان گفت اين است:
الف- اين حديث، برهان قاطعي است بر رد ادعايي كه سال هاست اصلاح طلبان آن را در شيپور رسانه ها مي دمند كه فرقي بين مشروعيت و مقبوليت نيست و هر دوي اين ها، به راي مردم است و از ظاهر استدلال جناب عالي نيز پيداست كه مانند آنان فكر مي كنيد.
ب- چنين مي نمايد كه حضرت عالي بر آن بوده ايد كه حديث مذكور را به وضعيت امروز جامعه ايران، تطبيق دهيد و از رئيس جمهور منتخب با آراي بيش از 24 ميليون و پانصد هزار بخواهيد تا به سود كسي كه 13 ميليون راي داشته كنار برود، چرا كه جامعه دچار اختلاف شده است، شاهد اين برداشت اين است كه از اقليتي - كه البته محترم اند - پيوسته با عنوان «مردم» ياد كرديد و اكثريت مردم را به كلي ناديده انگاشتيد و آن اقليت را با نام مردم، در مقابل نظامي اسلامي قرار داديد، در حالي كه اين شيوه، نه شرعي است، نه قانوني و نه زيبنده چون شمايي!
افزون بر اين ها شيوه مذكور در تضاد با مفاد حديث مورد استناد است. چرا كه اولا، اين حديث مربوط به بيعت و مرحله قبل از استقرار خلافت علي(ع) است نه پس از خليفه شدن آن حضرت(ع) و دليلش آن است كه در مدت پنج سال حكومت علي(ع)، سه جنگ ناجوانمردانه بر آن امام مظلوم تحميل شد و بخش عظيمي از يارانش، به علت خودخواهي جمود شدند و در نخيله اردوگاه زدند و آن امام نه تنها كنار نرفت بلكه افشاگرانه و محاجه گرا، سرانجام با آنها به عنوان «باغي» جنگيد. پس هم در استدلال و هم در نتيجه گيري به خطا رفته ايد.
ثانياً، معناي عبارت «و ان اختلفوا عليك»، يعني اگر اختلاف به گونه اي بود كه هيچ كدام از دو جهت قابل رجحان و تكيه گاه نبود آن ها را رها كن و معنايش اين نيست كه حاكم ديني نبايد هيچ مخالفي داشته باشد زيرا در هيچ مقطع تاريخي اي جامعه درباره انبيا و اوصيا اتفاق نظر نداشته اند و همواره عده اي از مردم، مخالف آن ذوات مقدس بوده اند.
ثالثاً، با مشخص شدن وزن سياسي اقليت و اكثريت، سيره عقلاو عرف جامعه، بر تبعيت از راي اكثريت است نه بر هم زدن بازي به نفع بازنده. بنابراين متاسفانه، شما و كانديداي ناكامتان، به جاي التزام عملي به مفاد اين حديث و تبعيت از قوانين موضوعه، با ترديدافكني و از راه هاي غيرقانوني و شهر آشوبي مي خواهيد به اهدافتان دست يابيد! غافل از آن كه اين راه، سرابي بيش نيست!
رابعاً، اگر استناد به اين حديث، توسط جناب عالي در كنار جمله اي كه در تاريخ 27 تيرماه 88 به هيئت منتخب مجلس براي پي گيري حوادث بعد از انتخابات گفته ايد، فهم شود، ابعاد ماجرا بسي گسترده تر از آن است كه ساده انديشان مي پندارند. شما در آن ديدار فرموديد: «موسوي به فراتر از ابطال انتخابات فكر مي كند». راستي معناي اين سخن ساختارشكنانه چيست و موسوي و حاميانش چه توطئه اي در سر دارند، آيا اين همان انقلاب مخملي اي كه تكذيب مي شود، نيست؟!
متاسفانه شما از حيث عقلانيت سياسي هم در تشخيص مصلحت بازمانده ايد، و به عنوان سخنگوي اقليتي ساختارشكن به ميدان آمده ايد كه بدترين شرايط را براي بازي انتخاب كرده است و با عدم پاي بندي به قوانين كشور و مباشرت و معاونت در جرايم بسيار، انبوهي از حاميان را از خود رانده و حمايت دشمنان كينه جوي نظام اسلامي را به دست آورده و خشم ميليون ها مجاهد انقلابي را برانگيخته است، آيا بنا داريد همه اندوخته سال هاي مبارزه و خدمت را به پاي چنين فردي بريزيد؟! از تو حيف است به اين طايفه دمساز مباش!
2- جناب عالي، براي عبور از فتنه اي كه بحرانش ناميده ايد، پيشنهادهايي مطرح كرده ايد:
2-1- آزادي زندانيان ماجراي اخير،
2-2- دلجويي از آسيب ديدگان اخير،
2-3- رعايت آزادي رسانه ها براساس قانون،
2-4- انعكاس نظرات دوطرف در صدا و سيما،
2-5- دلجويي از علمايي كه در جريان انتخابات دلگير شده اند.
درباره اين فقرات نيز سوالاتي مطرح است:
يكم، شما خوب مي دانيد كه در جريان تظاهرات غيرقانوني روزهاي اخير، اعمال فراواني صورت گرفته كه وفق مواد و تبصره هاي متعدد قانون مجازات اسلامي، در مجرمانه بودن آن ها، نبايد ترديد كرد؛ عناويني چون «اخلال در نظم و آسايش عمومي و ممانعت از كسب و كار مردم»، «محاربه و افساد في الارض»، «قتل و جرح نفوس محترم»، «احراق و تخريب و غارت اموال عمومي و خصوصي و حتي آتش زدن خانه خدا (مسجد) و تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي»، «همكاري با بيگانگان و توطئه عليه امنيت ملي.»
حال سوال اين است، آيا زندانياني كه يا خود به اين جرائم اعتراف كرده، يا در حال ارتكاب جرم دستگير شده يا قرائن و شواهد قطعي مانند كشف ابزار جرم در منازل و محل كارشان، دال بر مجرميت آنهاست، براساس كدام منطق حقوقي بايد آزاد شوند؟ بلي بي گناهان نبايد دستگير مي شدند و اگر موردي بوده سريعا بايد آزاد مي شد، ولي مي دانيد كه تاكنون اين گونه افراد شناسايي و آزاد شده اند، لذا مصداق سخن شما زندانياني است كه غالبا مرتكب اعمال مجرمانه شده يا لااقل متهم به آن هستند!
سوال ديگر اين كه شما در خطبه هاي نمازجمعه، هيچ گاه از اغتشاشگران و اراذل و اوباش، سخني به ميان نياورديد و تنها از دو گزينه مردم و نظام سخن گفتيد، براستي آيا جناب عالي آشوبگران را مردم و اكثريتي را كه به رقيب شما راي داده اند، مردم نمي دانيد؟!
دوم، سخن از دلجويي آسيب ديدگان اخير به ميان آورده ايد، حال بايد معلوم شود كه آيا 8 تن بسيجي مظلوم و افزون بر 400 تن نيروي انتظامي كه به دست اغتشاشگران شهيد و مجروح گرديده و كسبه و مردم عادي كه مغازه، خانه و موتورسيكلت و ماشين هاي آنان به آتش كشيده شده را جزو آسيب ديدگان مي دانيد يا خير؟ اگر مي دانيد چرا نامي از اينها نبرديد، آيا چون اينان، طرفداران نظام حاكم هستند، بايد به جرم دفاع از آن، جان و مالشان به آتش كشيده شود و حق دادخواهي ندارند؟!
سوم، رعايت آزادي رسانه ها براساس قانون، سخن متيني است ولي بايدثابت شود كه كدام رسانه برخلاف قانون از فعاليت منع شده است تا رفع ممنوعيت گردد. قاعدتا نبايد انتظار داشته باشيد، رسانه هايي كه برخلاف قانون مطبوعات عمل مي كنند، مورد مواخذه قرار نگيرند، گذشته از اين كه هم اكنون بيشترين تبليغ عليه نظام توسط همين رسانه ها صورت مي گيرد.
چهارم، انعكاس ديدگاههاي دو طرف در صداوسيما مشروط به پذيرش منطق گفت وگو، پيشنهاد خوبي است ولي حتما فراموش نكرده ايد كه صداوسيما رسما به آقاي موسوي همين پيشنهاد را ارائه كرد ولي وي از پذيرفتن آن سر برتافت و اعلام نمود: تنها در صورتي حاضر است در تلويزيون سخن بگويد كه مجري اي وجود نداشته باشد و برنامه نيز به طور زنده پخش گردد!
پنجم، سخن از دلجويي علمايي كه در جريان انتخابات دلگير شده اند، بسيار عجيب است، نه از آن رو كه نبايد حرمت آن بزرگان پاس داشته شود بلكه از آن جهت كه كساني، اكنون مدافع حريم آن استوانه هاي فقاهت و تقوا شده اند كه سابقه جسارت به علماي بزرگوار را در پرونده خود و همفكرانشان دارند. حتما فراموش نكرده ايد كه در دوران سازندگي در زير زمين مدرسه دارالشفاي قم چه كسي به مقام شامخ مرجعيت جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (رحمه الله عليه) جسارت روا داشت!
حتما به خاطر داريد كه كتاب موهن «كاووشي درباره روحانيت» توسط چه كسي نوشته شده و توسط چه موسسه اي به چاپ رسيد و رئيس و هيات امناي آن اكنون در چه جبهه اي قرار دارند؟
جالب است، در اين گردهمايي سردمدار حمايت از سخنان روحاني مخلص و محترم جناب استادي شده و بيانيه در حمايت از معظم له تهيه مي كنند كه قبلاً به بهانه هاي واهي به برخي از مراجع معظم تقليد جسارت نموده اند.
رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام!
آيا به خاطر داريد كه در دوران اصلاحات و توسعه سياسي كه حضرت عالي آن را دوران نكبت مي ناميديد، چه اهانت هايي نثار علما و بزرگان روحانيت شد و جناب عالي مصلحت را در سكوت مي دانستيد. به عنوان نمونه:
در مطبوعات اصلاح طلبان نوشتند:(2)
1-«روحانيت، قشري گرا و انحصارطلب است، آن ها عوام پرور و مقلدپرورند، نه عاقل پرور» (روزنامه ايران، 18 شهريور 77، ص10)
2- «روحانيت در طول تاريخ ايران، سرسپرده مراكز قدرت بوده اند و مبارزان آن ها انگشت شمارند» (روزنامه صبح امروز، 3 دي 77، ص 6)
3-«قلم فقهاء در طول تاريخ، آغشته به خون آزادانديشان بوده است» (روزنامه جهان اسلام، 6 دي 77، ص6)
4-«مردم ايران، ثابت كرده اند كه در مسائل سياسي از رهبران مذهبي و مراجع، خط نمي گيرند» (روزنامه نشاط، 71 اسفند 77، ص7)
5- «حكومت روحانيان، عامل عقب ماندگي جامعه است» (روزنامه خرداد، 1 تير78، ص6)
6- «روحانيت، جماعتي ساده دل و فريب خورند و تحليل سياسي ندارند» (هفته نامه توانا، 52 مرداد78، ص11).
با اين اوصاف، آيا تصور مي كنيد روحانيت، فريب ساختارشكناني را مي خورد كه خط قرمزهاي نظام را زير پا نهاده و با قانون شكني و گستاخي معاون يا مباشر در جرائم كثير هستند و كاخ سفيد، رئيس رژيم اشغالگر قدس، و روساي دول انگليس، آلمان، ايتاليا و... از آنان حمايت مي كنند.
روحانيت، قرن هاست كه فرياد زده اند، ولي فقيه، حجت امام زمان(عج) است و انكار سخن او و فصل الخطاب بودن او، انكار امام زمان(عج) و بغي بر او بغي بر ولي الله الاعظم است، حال چه باعث شده كه تصور كنيد اين بلندمرتبگان از عقايد و سلوك ديني خود دست بردارند و پيرو سياست بازان ساختارشكني شوند كه هيچ مشروعيتي براي فقاهت و روحانيت قايل نيستند. ملاحظات بسيار ديگري درباره سخنان شما وجود دارد ولي به همين ميزان بسنده مي كنيم؛ در خانه اگر كس است يك حرف بس است.
والسلام علي من اتبع الهدي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ابن طاووس، كشف المحجه لثمره المهجه ، ص 248-942.
2-آزادي يا توطئه (نگاهي به كارنامه مطبوعات شبهه افكن) ص76-86.
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا