سید عبدالجواد موسوی: آقای داوری که جسم و جانش از بلایای طبیعی و غیر طبیعی در امان باد هیچ گاه اهل هیاهو نبود و نیست. نگفت چه کرده ام و چه ها خواهم کرد. نه تنها اهل شعار نبود که سال ها و سال ها علیه شعار زدگی نوشت و به دیگران متذکر شد که با شعار نه می توان به جنگ با استکبار و استعمار برخاست و نه می توان علوم را اسلامی کرد و نه می توان چاره ای برای توسعه نیافتگی پیدا کرد.
بزرگ ترین هنر دکتر داوری این بود که در طول بیست و پنج سال مانع از سیاسی شدن فرهنگستان شد. و نه تنها دامان فرهنگستان را از سیاست زدگی در داخل به دور داشت بلکه با تدبیر چنان کرد که آمریکایی ها هم سر عقل آمدند و در ماجرای تحریم فرهنگستان بلافاصله پا پس کشیدند و تحریم را لغو کردند. اتفاق مهمی که دکتر داوری هیچ گاه آن را در بوق و کرنا نکرد و از آن امتیازی نساخت برای پیش برد اغراضی خاص. چرا که چنین اعمالی را جزو وظایف ذاتی خود و فرهنگستان می دید.
درباره فرهنگستان و آن چه تا دو ماه پیش بود و آن چه بر سر آن می رود من نباید سخن بگویم. و اصلا من چه کاره ام. دوستانی که از نزدیک شاهد بوده اند چه ها در آن جا گذشته است و می گذرد باید در این باره صراحتا سخن بگویند. من همین قدر می دانم که فرهنگستان علوم به مدد کوشش های صادقانه دکتر داوری نام و آوازه ای یافت و صد البته اعتباری و اگر پس از این صدمه و لطمه ای ببیند به دلیل عدم وجود او در فرهنگستان است و مهم تر از همه در دگرگونی سیاست هایی که او بنیان نهاده بود.
و اجازه بدهید از همین ماجرای فرهنگستان علوم گریزی بزنم به این نکته که این سرزمین اگر آبرو و اعتباری در هر زمینه ای داشته باشد آن را مدیون آدم های بی ادعا و معتدلی است که بی هیاهو دارند کارشان را می کنند و بارشان را می برند. و باز بگذارید بگویم که علیرغم همه یکسان سازی ها و خالص سازی ها و جنگولک بازی هایی از این دست که به زودی زود طشت رسوایی اش از بام نه فلک به زیر می افتد و صدایش در همه عالم خواهد پیچید و واضعان آن رسوای عام و خاص خواهند شد، هنوز که هنوز است این مملکت مدیون آدم های معتدل است. آدم هایی که سرشان را پایین انداخته اند و بی اعتنا به دشنه و دشنامِ تندروهای این ورآب و آن ورآب، شرافتمندانه برای این آب و خاک زحمت می کشند.
تندروی در روزگار ما سکه رایج است و به همین دلیل آسان ترین کار. یعنی اگر زمانی تندروی جسارت محسوب می شد، در این روزگار که خیلی ها-چه به اراده و چه به اقتضای روزگارِ دون پرور- در صف تندروها درآمده اند، نه تنها جسارت نیست که پیشه زبونان و بزدلان است. آن ها که به شعارِ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو تن در می دهند نه تنها بهره ای از شهامت و شجاعت ندارند بلکه از بیم آن که در معرض تهمت و ملامت قرار نگیرند به هر خفت و ذلتی تن در می دهند. نخستین علامتِ دلیری خود بودن و بی پروایِ رمگان عمل کردن است. رضایت خالق و نفعِ مخلوق را در نظر گرفتن است.
بار دیگر به فرهنگستان برگردیم و ببینیم چوب حراج زدن به آبروی یک نهاد متشخص و وزین چه به آسانی صورت می گیرد و قدر بدانیم خون دل خوردن های آدم های نجیب این سرزمین را و باز به خاطر آوریم هشدارهای دلسوزان را که طبق معمول گفتند و به سیاه نمایی متهم شدند و خوشبختانه دیری نکشید که محک تجربه به میان آمد و سیاه رویان عیان شدند.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 12,ژانویه,2025