در کتاب مستطاب آداب الجفنگ قدقد میرزا آمده است: شخصی بلند بالا و فصیحالکلام با یاران کوشا گوشه میدان شهر ایستاده چوبی در آسمان میچرخاند. رهگذری فضول و بیکار چون (طویلالسان آیینه) آنجا را گذر بود بدان مرد روی کرد و گفت: هر روز شما را در اینجا میبینم و هربار تو چنین کنی؟حکمتش را برگو؟
گفت: وقتی نمیبینی و بصیرت نداری ای عامل اجنبی خموش شو و سر کار خود گیر که توقف بیجا و سوال از مدیران مانع کسب است. پس بر اصرار افزود تا حکمت کار مرد را بداند.
مرد گفت: فیلها را میپرانم!
آن مرد فضول با تعجب گفت: من که فیلی نمیبینم.
آن مرد (فیلپران) با خشم گفت: اگر من نبودم و هر روز با این همراهان کوشا و دانا آنها را دور نمیکردم فیلها بودند! برو بجای فضولی قدردان باش!
زباندراز این نقل قصه کرد تا ایمان بیاورید و پیشرفتهای همهجانبه دولت سیزدهم را ببینید آن هم پیشرفتهایی که به قول رئیس دولت: «حیرت دشمنان را برانگیخته و بر توطئههاشان افزوده است». شاید سعدی علیهالرحمه این سخنان دکتر رئیسی را شنیده بود یا باید شنیده باشد که چیزی قریب به این مضمون فرموده است:
دوستان را ندیدهای حیرت زده که با دشمنان نظر داری!
با عرض معذرت از شیخ اجل که حضرتش هم از دست زباندراز در امان نماند.
زباندراز
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 19,ژانویه,2025