یزدفردا: کتاب «آخرین اغواگری زمین» نوشته مارینا تسوتایوا با ترجمه الهام شوشتری‌زاده به همت نشر اطراف منتشر شد.

به گزارش یزدفردا: کتاب «آخرین اغواگری زمین» نوشته مارینا تسوتایوا با ترجمه الهام شوشتری‌زاده به همت نشر اطراف به چاپ رسید.

در معرفی این کتاب آمده است: «آخرین اغواگری زمین مجموعه‌ای است از هفت جستار مارینا تسوِتایوا. تسوتایوا ‏را از چهار شاعر بزرگ روسیه‌ قرن بیستم می‌دانند اما نثر درخشان او هم بی‌نظیر است. همان نثری که جستاری مثل «شاعر و زمانه» را آفریده که شاهرخ مسکوب آن را چنین توصیف می‌کند: «مدت‌ها بود که جستاری به این زیبایی نخوانده بودم؛ زیبا، عمیق و ساده مثل شعری دلپذیر.»

تسوتایوا در متلاطم‌ترین دوره‌ تاریخ روسیه زندگی کرد، شاهد انقلاب ۱۹۱۷ و قحطیِ مسکو بود، داراییِ ‏خانواده‌اش‌ مصادره شد، شوهرش به ارتش سفید پیوست تا با ارتش سرخِ بلشویک‌ها بجنگد، دختر کوچکش از سوء‌تغذیه مرد و خودش هم ناچار شد به اروپا مهاجرت کند. در اروپا هم گرفتار فقر و غربت بود و دلتنگی برای روسیه راحتش نمی‌گذاشت. در ‏سال ۱۹۳۹ به روسیه بازگشت اما شوهرش را دستگیر و اعدام کردند و دختر بزرگش را به اردوگاه کار اجباری فرستادند. با این حال، تسوتایوا در تمام این سال‌ها، با ‏وجود همه‌ مشقت‌های زندگی و در فضای جامعه‌ای سیاست‌زده، همچنان می‌نوشت و می‌سرود. ‏شاید آنچه جستارهای این نویسنده را متمایز می‌کند همین یقین و باورش به ناگزیریِ هنر و پناه بردنش به کلمات باشد.

همه‌ جستارهای آخرین اغواگری زمین پس از مهاجرت تسوتایوا نوشته شده‌اند. از حدود سال ۱۹۲۵ بیشتر آن‌هایی که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ از روسیه مهاجرت کردند دیگر دریافته بودند که بازگشتی در کار نیست. از همان وقت، «ادبیات مهاجرت» از زیرشاخه‌های متمایز ادبیات روسیه شد. پاریس بزرگ‌ترین و فعال‌ترین مرکز ادبیات مهاجرت روسیه بود و تسوتایوا هم در نوامبر ۱۹۲۵ به پاریس رفت. در پاریس، محبوب بود و در کانون توجه. آثارش را در محافل مختلف می‌خواند و توانست بیشتر آنچه را که در دوره‌ی چهارده‌ساله‌ زندگی‌اش در پاریس نوشت، منتشر کند.

اما تسوتایوا با دیگر نویسندگانِ مهاجر تفاوت داشت چون همچنان معتقد بود خوانندگان حقیقی‌اش همان‌هایی‌اند که در روسیه مانده‌اند و مهاجرت نکرده‌اند. او نه حامی شوروی بود، نه طرفدار کمونیست‌ها و نه هوادار کاپیتالیسم. مخالفتش با دخالت دولت در هنر و ضدیتش با هر گونه «امر و نهی زمانه» به شاعر تردیدی باقی نمی‌گذارد که او نه دل خوشی از حکومت شوروی داشت و نه می‌خواست به روسیه برگردد، چون می‌دانست آثارش آن‌جا منتشر نخواهند شد.

نوشته‌های مارینا تسوتایوا درباره‌ شعر هم بزرگداشت شعرند و هم دفاعیه‌ای برای آن. او در ستایش شعر می‌نویسد. می‌نویسد تا شعر را برای آن‌هایی که به شعر بدگمان‌اند توضیح دهد، تا شعر را از سوءاستفاده در امان نگه دارد و به بهتان‌ها پاسخ دهد، تا یادآوری کند که داوری درباره‌ شعر کار هر کسی نیست. او استعدادی ویژه برای تحلیل موشکافانه‌ چیزهای خرد و کوچک دارد؛ چیزهایی که اهمیت‌شان از اهمیتِ ایده‌های سترگی که رکن و اساس بسیاری از جستارهایش را می‌سازند کمتر نیست. تسوتایوا هم در ترسیم چشم‌اندازی کلی زبردست است و هم در موشکافی جزئیات. با این حال، نوشته‌های منثورش عمدتا چیزی میان این دو هستند: کلنجار رفتن با مفاهیمی مثل شاعر، نبوغ، زمانه و ضمیر انسانی، و بیرون کشیدنِ معنا از دلِ آن‌ها یا معنا‌بخشی به آن‌ها.»

«شاعر و زمانه»، «سرگذشت یک دلدادگی»، «پاسترناک بر ما می‌بارد»، «شعر حماسی و شعر غنایی در روسیه‌ معاصر»، «منتقد از نگاه شاعر»، «شاعر مضمون، شاعر ناگهان»، «هنر در پرتوی ضمیر انسانی» ازجمله جستارهای این کتاب هستند.

کتاب «آخرین اغواگری زمین» با عنوان فرعی «پناه بردن به هنر، شعر و کلمه» در ۳۲۸ صفحه و ۱۳۳ هزار تومان به چاپ رسیده است.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا