یزدفردا: داستانک به قلمِ: حَسن دانش آموز

دست دخترک را گرفته بود و آرام پیش می رفت.

دخترک به تازگی «بابا آب داد، بابا نان داد» یاد گرفته بود.

پیرمرد در آستانه بازنشستگی بود. سی سال «بابا آب داد، بابا نان داد» یاد داده بود.

به سنگ قبر که رسید، ایستاد. به نوشته های روی سنگ قبر خیره شد و چشم خوانی کرد. سپس آه کشید، و دست به سینه سوی سنگ و نوشته ها خم شد!

دخترک  که کنجکاوانه نگاهش می کرد گفت: «بابابزرگ! این کار یعنی چه؟!»
گفت: «بابا! یعنی اَدای احترام! یعنی بزرگی که زیرِ این سنگ آرَمیده است؛ به مهربانی «بابا آب داد، بابا نان داد» به من آموخت.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا