اگر دقت کرده باشید انتصابات اخیر حول محور داماد جناب زاکانی دور میزند. من شک دارم تقصیر زاکانی باشد اگر اشتباه نکنم خانواده عیالش دوسه تا راز مگو یا عکسی، فیلمی از ایشان دارند که (مصلحت نیست از پرده برون افتد راز) لذا پدرزن زنگ میزند و میگوید: «عامو» این برادرزنت و باجناقت را دریاب دیر بجنبی دوکلمه با خبرنگاری درددل میکنم. بعد از برادرزن و باجناقها نوبت فرزندانشان میرسد.
القصه تقصیر من نیست سند و منبع موثق ندارم این ذهن (پرت و پلا) رو در گوش قلم هرزهگرد زباندراز گفته و من مناظرهشان را فهمیدم که ذهنم به قلمم میگفت: جانم برایت بگوید تا اینکه یک نفر از فامیل پدر خانمش بیکار پیدا میشود فورا زنگ زاکانی زده میگویند: فلانی بیکار است یا کارش در اندازه قد و قواره خانواده شهر پایتخت نیست همین که زاکانی سکوت میکند آن طرف تلفن میگویند: «بگم بگم، عکس را نشان بدم» او هم تلفن را برداشته میگوید: حاجی آقا فدات شوم چندتا از سهمیه و کوپن حق انتصابات من باقیمانده است حاجی هم میگوید: خیلی وقت است تمام شده مگر چندتا رای داشتی؟ میگوید حاجی من را اینجوری نبین اوسا بلوا به پا کردنم از سهمیه و کوپن فلانی این یکی دیگر را منصوب کن من در شهرداری به عوض آن برایش جبران میکنم اگر پستی هم نمانده باشد تا دلت بخواهد مشاور میخواهم…
قلمم میگوید: نه بابا اینجوریها هم نیست. باز این ذهن وسوسهگر میگوید: پس چه جوریهاست که همه راهها به خانواده پدرزن زاکانی ختم میشود!!
زباندراز
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 20,اکتبر,2024