خاطراتي از يك بازمانده

يزدفردا:علي اصغر باقري برادر شهيد حسين باقري كه از ابتداي جنگ تحميلي و قبل از آن در ميدان ها حضور داشته و از جمله معدود كساني است كه در طول هشت سال جنگ تحميلي هيچوقت و تحت هيچ بهانه اي صحنه را ترك نكرد وخاطراتش خاطرات تمامي بسيجياني است كه در اين هشت سال در جبهه ها حضو ر داشتند و كساني كه با حضور خود از همه چيز خود گذشته و براي رضاي خدا آينده خود را به مردم هديه كردند آنها كه رفتند و به لقاءالله پيوستند جان خود را و آينده خود را به ملت هديه كردند تا در آرامش زندگي نمايند وآنانكه جانباز شدند با اهداء قسمتي از بدن خود وبا تحمل رنج ودرد  صدمات بدني ماندند؛ تا به ملت خود بگويند ما رفتيم ومانديم؛ كه بدانيد هرگز از رفتنمان پشيمان نگشته و نخواهيم گشت؛ و درد ماندن را تحمل مي كنيم تا پاسدار حرمت خون ياران سفر كرده امان باشيم وآنانكه با تحمل اسارت بعد از هشت سال بازگشتند و هر كدام گوشه اي از كارهاي بر زمين مانده را گرفتند؛ آمدند كه بگويند ما در اسارت هم دينمان را به دنيا نفروختيم و هشت سال در بدترين شرايط به آرمانها يمان پايبند بوديم و در آزادي و در وطنمان نخواهيم گذاشت كسي آرمانها و اهداف سفر كرد ه هايمان را لگد مال نمايد ودر نهايت تمامي كساني كه در اين آزمون الهي شركت نمودند به نوعي در آباداني اين كشور نيز از خود مايه گذاشته و در جهت آباداني ايران اسلامي گام بر داشته و هرگز به دنبال سهم خواهي نبوده و نيستند و در نهايت خاطرات باقري ها خاطرات فرديشان نيست خاطرات همه كساني است كه در اين راه گام برداشته و حال خود را به آسايش آيندگان هديه كردند    

و اميد مي رود كه ثبت خاطرات توسط تمامي سرداران و رزمندگان دفاع مقدس جدي گرفته شود تا آيندگان با اطلاع كامل از وضعيت  گذشته خود را مسئول حراست از اين انقلاب بدانند و به سادگي در مقابل خود فروختگان كوتاه نيايند ودر مقابل تمام كج روي ها بايستند

اين خاطرات ابتداي راه طولاني حضور است و اميد مي رود كه اين عزيز در اين حركت جديدي كه آغاز نموده با قدرت همچو گذشته پيش رود

يا علي مدد

پيرامون خاطرات وتجربيات:

 بارها همرزمان ودوستان براين نكته تآكيدنموده اندخاطرات وتجربيات خودرادردوران دفاع مقدس به رشته تحريردرآورم تاديگران ازآن استفاده نمايندوهمراه خودآنرابه زيرخاك نبرم. اخيراًنيزچون بعضاً در برابربعضي اصلاح طلبهاي آمريكايي كه كمربه نابودي جمهوري اسلامي بسته اندموضع گيري نموده ام گويامسئله زيرخاك رفتن جدي ترشده است، لذاازخداوندمتعال مي خواهم توفيق دهدتادراين زمينه مطالبي رابه رشته تحريردرآورم كه مرضيّ او باشدو ازمولاوآقايمان امام زمان (عج)مدد مي جويم تا اينحقير راموردعنايت ودعاي خودقرارداده تانوشتارم رابتوانم به شهداي انقلاب اسلامي ايران ونايب برحقشان آيت الله العظمي خامنه اي (روحي فداه)تقديم نمايم.

نقل خاطرات بدون دستكاري :

 تصميم گرفتم اهم خاطرات را بدون دستكاري و مطابق با آنچه اتفاق افتاده همراه با نقادي بنويسم اما در اين روش ممكن است به نقاط ضعف هم بر بخوريم كه اين امري طبيعي است همانطور كه در صدر اسلام صحابه پيامبر گرامي اسلام (ص) از همه جور آدمهايي بودند در جبهه ها نيز همه رقم افرادي پيدا مي شدند و كارهاي اشتباهي هم چه بسا وجود داشت اما اكثريت با خوبان و مخلصان بود ولي گاه وبيكاه نخاله هايي هم يافت مي شدند كه اين نبايد به تمامي رزمندگان و جبهه ها تعميم داده شود و هر كس چنين كاري را به استناد نقل بنده بنمايد چيزي جر شيطنت نمي شود نامگذاري نمود.

آوردن قطعات يدكي براي فرستنده

: درمردادماه 59 هنگامي كه منطقه شديداًزيرآتش توپهاي دشمن قرارداشت وفرستنده هم مورداثابت قرارگرفته بوديك شب يك كاميون باچراغ خاموش به فرستنده واردشدكه پرازقطعات يدكي بود.

مسئولين فرستنده بهت زده شده بودندكه چرااينهارافرستادند؟!

آنهامي گفتندمادرخواستي نداديم واصلاًنيازي به اين قطعات نداشتيم ودرانبارهم اضافه داريم. به هرحال چيزي بودكه ازبالافرستاده بودندوكسي نمي توانست آنراعودت دهدومجبوربودندتخليه كنند. برادرهاآنشب كمك نمودند واين كاميون راتخليه وبه انبارمنتقل كردند. راننده كاميون اينهاراازباختران آورده بود. اكثرمحموله بيشترلامپهاي بزرگي بودكه گويازيرآن چرخ داشت ومي گفتندبه آرامي حمل شود. بعدازچندروزمعلوم شداين محموله به دستورقطب زاده معدوم توسط يك هواپيمابراي فرستنده قصرشيرين ارسال شده بودواكثراينهاكمترازدوماه بعدبه دست دشمن افتاد.

وماشاهديك نمونه خودفروختگي ليبرالهاوخيانتشان بوديم.

انفجاردرآشپزخانه فرستنده

: يك روزانفجارنسبتاًشديدي داخل ساختمان فرستنده صورت گرفت كه بعضي ازشيشه هاشكست واتفاقاًشيشه بالاي سريكي ازبچه هاكه خواب بودشكست وبه اوخيرگذشت كه به سرش اثابت نكرد. اين مسئله ازنظرامنيتي خيلي مهم بود. چون كانون انفجارآشپزخانه بودومي رفت كه آشپزمتهم به خرابكاري شود. واتفاقاًيكي ازبرادران يك عددخرج پرتاب خمپاره 60 ميليمتري هم آنجاپيداكرده بودومي گفتندانفجارخرابكاري بوده است. بنده كه گويا اهل نظربراي دوستان جلوه كرده بودم مسئولمان خواست بررسي نموده ونظرم رابدهم كه علي رغم مبتدي بودن درمسائل انفجارات بابررسي كه انجام دادم گفتم انفجارمربوط به نشت گازبوده وهيچ خرابكاري دركارنبوده است. وخرج خمپاره هيچ نقشي درانفجارنداشته است وكساني كه بعداً ازقصرشيرين آمده وبررسي كردندهمين نشت گازراموجب انفجار دانستند.

تنها ميدان تيري كه درمنطقه قصرشيرين رفتيم:

 علي رغم اينكه آموزش مقدماتي سلاح راديده بوديم ولي تعدادزيادي بچه هاتيرشليك نكرده بودندوآنروزهاهركسي مي دانست كه چندتيرشليك كرده وشماره آنراداشت بعضي تعدادتيري كه زده بوديم به اندازه انگشتان دست نمي شد. لذاشليك برايمان خيلي مهم بوديك روزمسئولمان آقاي جوكاربچه هاراآماده كردوهمگي ازفرستنده بيرون آمده وحدود2كيلومتري راهپيمايي كرديم وبه صورت تك تك ونظارت مسئول شروع به تيراندازي كرديم يادم هست يكي ازبچه هاموقع تيراندازي دستش مي لرزيدوبعضي خنده مي كردند هم اكنون اين برادرمسئوليت خوبي دراداره اطلاعات داردونيروي موفقي بوده است. دراواخرتيراندازي مان عراقي هاهم شروع به پرتاب گلوله به خاك ايران كردند. اگرچه فاصله آن تامازيادبودولي اين مطلب به ذهنمان خطوركردكه نكنديك وقت باخالي نمودن فرستنده مزدوران عراقي يك وقت آنجارابگيرندزيرامنطقه تپه ماهوري هم داشت واحتمال وجودنيروهاي نفوذي دشمن وجودداشت

ادامه مطالب را در سايت قطره جستجو نمائيد

پايگاه اطلاع رساني قطره

يزدفردا 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا