درود و سلام بر پدران، مادران، معلمان، واعظان، علما، خطیبان و روحانیونی که مردم را با نام سرور آزادگان حضرت حسینبن علی(ع) آشنا نمودند و حسین گونه زیستن را آموختند. یاد تمام پیامآوران عاشورا بویژه عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری(س) را گرامی میداریم آنان که به شیعیان یاد دادند مجالس عزاداری اباعبدا… الحسین را برپا دارند.
برای زنده نگهداشتن نام و یاد حسین(ع) به فرزندان خویش آموختند بعد از نوشیدن آب، بر یزید و یاران آن حاکم ستمگر و عیاش و قاتلان سنگدل که در صحرای کربلا امام(ع) و یاران باوفایش را شهید نمودند لعنت بفرستند، مجالس عزاداری برپا نمایند، گریه کنند، بر مظلومیت شهیدان اشک بریزند، موضوع امر به معروف و نهی از منکر را جدی بشمارند، با ستمگران و زورگویان مبارزه کنند و صف خود را از احتکارکنندگان، مفسدان اقتصادی، خورندگان مال یتیم، آنان که به صلهرحم توجه و عنایت ندارند جدا نمایند، مخالفت خود را با اشرافیگری و تجملگرایی ابراز نمایند و در احقاق حق کوشا باشند و تلاش کنند در زندگی فردی و اجتماعی اخلاق اسلامی را رعایت نموده و از رفتار و کردار و گفتار حسین(ع) الگو بگیرند.
نگارنده این سطور بنا را بر این گذاشته است در این شماره با استفاده از کتابهای مورد اعتماد به یکی از نکات زندگی سومین امام شیعیان اشاره و این بخش از تاریخ عاشورا را بازگو نماید که از زمان حرکت حضرت حسینبن علی(ع) به سوی مدینه تا رسیدن به کوفه عدهای نزد آن حضرت آمدند و آن بزرگوار را از حرکت و رفتن به سوی کوفه برحذر داشتند و امام سوم شیعیان در پاسخ بسیاری از آنان ضمن برشمردن دلایل حرکت به سوی کربلا آنان را ناصح و خیرخواه مینامید و در واقع سپاسگزاری میکرد که این امر باید درسی برای پیروان آنجناب باشد و به این نکته توجه داشت که اعتراض و انتقاد از عملکرد حاکمان، دولتمردان و مسئولان توهین محسوب نمیگردد و مجازاتی بر آن مترتب نیست و در اسلام و قانون اساسی مجاز شمرده شده است هریک از شهروندان با رعایت ادب و احترام میتوانند نظرات و پیشنهادهای اصلاحی و انتقادی خود را به اطلاع مقامات اداری و اجرایی و روحانیونی که در نهادها و سازمانها مسئولیتی را به عهده گرفتهاند برسانند و اگر تاکنون و در چهل سال اخیر به این موضوع عنایت بیشتری مبذول میگردید چه بسا بعضی از حوادث و اتفاقات و ماجراهایی از قبیل تبعیدها، زندانها، قتلها، خودسوزیها، توقیف و تعطیلی بعضی از مطبوعات و رسانهها و نظایر آن برای عدهای از فعالان سیاسی، اصحاب رسانه و احزاب و انجمنها و افراد معمولی رخ نمیداد یا به این گستردگی به وقوع نمیپیوست و بهانهای بدست مخالفان نیز نمیداد تا علیه این نظام تبلیغات سوء داشته باشند.
«…حضرت پیامبر(ص) گروهی را به مأموریتی جنگی فرستاد و یک نفر را به عنوان امیر برگزید. وی در حین مأموریت، آتشی برافروخت و از سپاه تحت فرمانش خواست داخل آن شوند. و به روایتی دیگر گفت چون پیامبر(ص) به شما فرمان داده است که سخنم را بشنوید و از من اطاعت کنید، پس اکنون داخل آتش شوید. عدهای میخواستند از او اطاعت کنند و عدهای از آن سرپیچی کردند. سرانجام ماجرا را نزد پیامبر بردند و آن حضرت به کسانی که میخواستند داخل آتش شوند، فرمود: اگر داخل میشدید، تا روز قیامت در آن میماندید. آنگاه این اصل کلی را بیان فرمود: اطاعت از هیچکس در معصیت خدا روا نیست. اطاعت فقط در کار نیک است… امیرالمؤمنین(ع) نیز هنگامی که مالک اشتر را به عنوان حاکم مصر برگزید، ضمن برشمردن فضایلش، از جمله اینکه اهل تندروی و کندروی نیست، و هیچ فرمانی نمیدهد جز اینکه من او را فرمان دهم، فرمود: سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید تا آنجا که مطابق حق باشد. همچنین آن حضرت هنگامی که ابنعبّاس را به عنوان حاکم بصره برگزید، فرمود: سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید تا هنگامی که از خدا و پیامبرش اطاعت میکند. پس اگر در میان شما بدعتی آورد یا از حق منحرف شود، بدانید که او را عزل خواهم کرد…»(1)
محمدبن حنفیه، قبل از حرکت امام حسین(ع) به ملاقات آن حضرت آمد و گفت: «ای برادر! تو محبوبترین مردم نزد من میباشی و من از هیچکس نصیحتم را دریغ نمیدارم، تا چه رسد به شما… از بیعت با یزید کناره گیر و از سکونت در شهرها تا میتوانی پرهیز کن. سپس نمایندگان خود را به سوی شهرها اعزام کن و به این وسیله آنها را به سوی خودت دعوت کن؛ اگر تو را اجابت کردند و به بیعت با تو تن دادند، خدا را بر این نعمت شکر کن و اگر با دیگری بیعت کردند، این انتخاب بد به هیچ وجه مزیت و موقعیت تو را به دست فراموشی نخواهد سپرد… امام حسین(ع) فرمود: برادر! به کجا روم؟ محمد گفت: به سوی مکه حرکت کن. اگر آن شهر را مناسب اقامت دیدی، در آنجا بمان و اگر احساس کردی که مکه نیز جای امنی برای تو نیست، به بیابانها و کوهها برو و همیشه از نقطهای به نقطهای در حرکت باش تا آنکه سرانجام کار را دریابی. امام حسین(ع) در پاسخ فرمود: ای برادر! تو نصیحت ملاطفتآمیز خود را از من دریغ نداشتی. امیدوارم که پیشنهاد تو مقبول و پسندیده باشد…»(2)
وقتی امام حسین(ع) قصد حرکت به سوی عراق کرد ابنعبّاس نزد آن حضرت آمد و گفت: «ای پسر عم شنیدهام آهنگ عراق داری عراقیان مردمی مکارند و تو را برای جنگ میطلبند عجله مکن اگر سر جنگ این ستمگر داری و نمیخواهی در مکه مقیم باشی به جانب یمن برو که در آنجا یاران و دوستان داری و آنجا مقیم شو و دعوتگران خویش را به همهجا بفرست و به مردم کوفه و یاران خود در عراق بنویس که حاکم خود را برون کنند، اگر قدرت این کار داشتند و حاکم خویش را از شهر براندند و کس در آنجا نماند که با تو دشمنی کند، نزد آنها میروی معذلک من از مکر آنها ایمن نیستم و اگر نکردند در جای خود میمانی تا فرمان خدا برسد که در آنجا قلعهها و درهها هست. حسین(ع) گفت: ای پسر عم میدانم که خیرخواه منی و نسبت به من مهربانی ولی مسلمبن عقیل به من نوشته که اهل شهر بر بیعت و یاری من همدل شدهاند من نیز تصمیم دارم به سوی آنها حرکت کنم…»(3)
ابوبکربن حارثبن هشام پیش حسین(ع) آمد و گفت: «ای پسر عمو به جهت خویشاوندی دلبسته توام و نمیدانم چگونه تو را نصیحت کنم. حسین(ع) گفت: ای ابوبکر تو مورد اطمینان هستی هرچه خواهی بگو… ای پسر عمو خدایت پاداش نیکو دهد که رای خویش بگفتی، هرچه خدا خواهد همان میشود…»(4)
«چون امام حسین(ع) از مکه بیرون آمد و به تنعیم (جایی نزدیک مکه در راه مدینه که امروز کنار شهر مکه قرار دارد و محل احرام برای عمره مفرده است) رسید… به شترداران فرمود هرکس از شما که دوست داشته باشد با ما به عراق بیاید کرایه او را کامل پرداخت میکنیم و با او نیک رفتاری خواهیم کرد و هرکس میخواهد برگردد کرایه او را تا همینجا میپردازیم گروهی از ایشان پذیرفتند و همراه شدند و گروهی برگشتند. امام(ع) حرکت فرمود و چون به منطقه صفاح (کوههایی میان مکه و طائف) رسید فرزدق شاعر که از عراق به کوفه میآمد با ایشان برخورد و سلام داد، امام حسین(ع) فرمود مردم عراق را چگونه دیدی؟ گفت: آنان را پشت سر گذاشتم در حالی که دلهایشان با تو و شمشیرهایشان بر ضد تو بود و سپس تودیع کرد و امام حسین(ع) به راه خود ادامه داد و…»(5)
اینها و بسیاری دیگر از ناصحان مشفق نظر خود را به امام(ع) گفتند و امام(ع) از آنها تشکر کرد… اما امروز و در روزگار ما عدهای از علماء، فعالان سیاسی، نمایندگان مجلس، دانشگاهیان، اقشار و اصناف مختلف خواهان رفع حصر محصورین میباشند و خواستار آزادی مهندس میرحسین موسوی و حجتالاسلام شیخ مهدی کروبی و دکتر زهرا رهنورد هستند یا محدودیتهای اعمال شده بر حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی را قبول ندارند و از ممنوعالتصویری مبدع «گفتوگوی تمدنها» و رئیسجمهور اصلاحات در دوره هشت ساله انتقاد مینمایند اما بعضی از امامان جمعه و دارندگان تریبونهای رسمی و یا تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی شدیدترین حملات را به این افراد که از مخالفان سیاسی آنها هستند و نظری غیر از دیدگاه آنها ابراز مینمایند، با زشتترین عبارات از آنها یاد میکنند و به اصطلاح با توجه به عبارت «هرکس با ما نیست، پس دشمن ما است»
گاه در مسجد و عبادتگاه مسلمانان به فردی که تاکنون در هیچ دادگاه صالحی محاکمه نشده و حکمی علیه وی صادر نگردیده «باغی» خطاب میکنند و یا در جایگاه با عظمت نماز جمعه بدترین الفاظ را در این باره به کار میبرند در حالی که سرور و سالار شهیدان کسانی را که به یاری آن حضرت نشتافتند و زن و فرزندانشان را نیز از همراهی و یا از سفر به عراق برحذر داشتند با احترام با آنها برخورد میکرد یا با مذاکره و گفت و گو هدف خویش از آن سفر را بیان میفرمود و هنگام شنیدن نظر و پیشنهادهای ارائه شده آنها را ناصح و خیرخواه خود مینامید.
شاهد هستیم که عدهای به انحای گوناگون در مسیر دوقطبی نمودن جامعه گام برمیدارند، تندروی میکنند و تنها خط فکری و سیاسی خود را اسلامی و برحق میدانند و در نتیجه مسبب این موضوع خواهند شد تا افرادی که در یک جامعه تحت لوای اسلام زندگی میکنند و دارای اهداف مشترک هستند نسبت به یکدیگر دشمنی ورزند و اختلاف روشها و سلیقههای معمولی را به کینهتوزی تبدیل کنند و به طریقی افرادی که با آنها هم خط و هم سلیقه نیستند دشمن تلقی کنند این رویه با اسلام و سیره و روش پیامبر(ص) و معصومین(ع) هیچ انطباق و سنخیتی ندارد. بین طبقات مردم اختلاف و دوگانگی و ضدیت و دشمنی ایجاد میکند و شعار پوچ و بیمحتوای «هرکس با ما نیست، دشمن ماست» را که معلوم است شعار شیاطین و دشمنان مسلمانان است ترویج میدهد و خدای ناکرده جامعه اسلامی را از درون همچون موریانه میخورد و پوک و توخالی و بی محتوا میسازد. بر ماست که عقیده مخالف و نظر ناهماهنگ با خود را بشنویم و تحمل کنیم و به آن بیندیشیم و صاحبان اندیشههای گوناگون را احترام کنیم و دست ناصحان مشفق را به گرمی بفشاریم تا در سایه اتحاد و همبستگی، لطف خداوند چون ابر رحمتش بر ما سایه گستر شود.
چه زیبا سروده است شاعر بلند پایه معاصر مرحوم فریدون مشیری که:
گفته میشد هر که با ما نیست با ما دشمن است/ گفتم آری این سخن فرموده اهریمن است
اهل معنا اهل دل با دشمنان هم دوستند/ ای شما با خلق دشمن؟ قلبهاتان از آهن است
مدیرمسئول
پینوشتها:
1- «حقیقت عاشورا»، (از عاشورای حسین(ع) تا تحریفات عاشورا)، محمد اسفندیاری، صفحه 213 و 214
2- مشرق نیوز به نقل از ارشاد شیخ مفید، جلد 2، صفحه 34.
3- «مروجالذهب»، جلد دوم، تألیف مسعودی در گذشته به سال 345 ه.ق، ترجمه ابوالقاسم پاینده، صفحه 58 و 59
4- همان، صفحه 60
5- «اخبارالطِّوال»، تألیف دینوری در گذشته به سال 283 ه.ق، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی نشرنی، صفحه 292 و 293
- نویسنده : رضا سلطان زاده
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 27,سپتامبر,2024