یزدفردا "سید محمد علی علوی:این مطلب طنز تلخ نوشته ای است در مورد برخی از افرادی که با ژست روشنفکری سعی در تخریب ماهیت اصیل روشنفکری داشته اند (مانند استفاده نادرست از واژه ی استعمار)

به همین منظور بود که برخی ترجیح میدادند و میدهند به جای استفاده از واژه ی روشنفکر از واژه ی روشنفطر استفاده نمایند:

بدلیل نامانوس ، قدیمی و تکراری شدن نام ملا نصر الدین جهت نو آوری اینبار از نام فرج استفاده میکنیم
قصه ، از درده که طنزه - آره هرچند که طنزه ، حاصلش ذره ای لبخنده که تلخه - قصه از درده که طنزه

واژه مستعمل و اما به درون چیز دگر داشت - واژه یک عالمه حرف و تلخی و غصه و غم داشت. . .

فرج قصه ی ما اول کار با هزار تا فوت و فن و استفاده از فعالیت های بسیار ماهرانه که صد البته کلاس های مهارت یابی و مهارت سازی و هزار تا مهارت دیگه رو تلفیقی یکجا نیاز داره(وگرنه که همه تا حالا تکنوکرات شده بودند) میاد و مراحل زمینه سازی کار رو با هزار تا ننه من غریبم بازی ایجاد میکنه که بابا مملکت بدون این علم کشف نشده ی من چی میشه و با وجود من چیا که نمیشه و هزار و یکی توجیه اقتصادی و ملی و اعتقادی که دست آخر موفق میشه از جیب باباش و هزار تا قرض و قوله ی دیگه راهی دیار غربت " و لو بالصین" بشه

و حالا ببینید روند دانشجو محوری به سبک و سیاق فرآیندی آگاهانه از اونور آبی های عزیز برای مثلا تکنوکرات های دور از جون رفیق :

روز اول تو کلاس یه خوش آمد ویژه بهش میگن و یه ادب و احترام و وقت خاصی براش قائل میشند که یارو الحق خودش همون اول کار چند تا صورت مسئله تو ذهنش نقش میبنده و موقتا یه هنگ اجباری میکنه تا با آب و هوای موجود وفق پیدا کنه

فرج جون: خودمونیما مگه من کیم ؟اصلا چه خبره که اینا این همه واسه من تیتیش مامانی میاند لطفا؟ دو حالت بیشتر وجود ندارد : یا بنده رو اشتباهی گرفتند و فکر میکنند چون از ایران اومدم درجه ی علمی زیاد بالایی دارم، یا نه بابا اینا منو تازه کشف کردند و این در واقع ریشه در ضعف های مملکتی داره که نتونستند سرمایه ی بالقوه ای چون بنده رو کشف بنمایند . . . بابا ما رو خیلی دست کم گرفته بودندها . . . عجب

از اینجاست که فیس و افاده های فرج جون قصه ی ما شروع میشه که من الم و من بلم



ژابیز: نه عزیزم ، هیچکدوم از دو حالت وجود نداره!در واقع تو یک تریبون100 هستی برای اونا، تو خیلی با ارزشی واسه اونا ، چرا؟ چون ساخته شدی برای ژست روشنفکری تو مملکتت آقا این خیلی حرف اه ها ؛ تو بلندگوی بیسیم اونا هستی که برات نیازی به متن سخنرانی نیست، تو سریع تر از برنامه ریزی اونا کار خودتو میکنی و خوب جواب دادی تا اون حد که دست و تشویق و هوراهای audiance ها که بلند شده هیچی ، امضا هم دارند میگیرند . . .

آره، اونا دیدند تا بخواند دکترینشون رو بنویسند و اعلام کنند و بعد هم روند اجرائیشو بخوان طی کنند ؛ مثنوی 7 من کاغذ و گذر زمان که هیچی ، لااقل کم یه نسل دانشجویی از دستشون در میره و همون نسل ممکنه بعدا بشه دیوار حائل فعالیت های اونا. . .

همینه که این سناریوی موفق رو تدوین کردند:

بخونید:





اون ور آب- تلویزیون BBC رئیس جمهور ایالات متحده ی آمریکا – شیکی جیکسون:

« . . . ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که تنها راه مبارزه با ترویج فعالیت های تروریستی در جهان بین الملل و تامین امنیت و صلح جهانی جلوگیری از صدور کشک از ملل جهان سوم به غرب است لذا در این راستا ایالات متحده ی آمریکا دکترین خود را بر مبنای موازین زیر اعلام میدارد . . . »

چند ماه بعد سخنرانی استاد فرج تئوری زاده در دانشگاه تهران :

« . . . بله ، در جواب دوست عزیزمون که توضیحاتی رو در مورد معایب کشت و دام در خواست نموده اند باید بگم مبحث کشت ما که کاملا معلومه و شعارهای مثلا خودکفایی مسئولین محترم در راستای عدم واردات محصولات زراعتی گویای مطلب بوده دوستان علاقه مند رو به گزارش های منابع نهادهای دولتی ارجاع میدهم اما در مورد بحث فعالیت های دامی بایستی مطالبی رو به عرض برسونم که نمیتوان تنها به آرای نهادها و مؤسسات دولتی بسنده نمود، فی الواقع یکی از مشکلات مطرح در حوزه ی فرآورده های دامی کشور ما ، صادرات کشک به دیگر نقاط جهان است ، هر چند این عمل در ظاهر امر کار بسیار خوبی بوده و در آمد زایی هنگفتی را برای کشور ما به ارمغان می آورد ، اما در عین حال بایستی به این نکته هم توجه داشت که کشک های تولیدی کشور ما از لحاظ بهداشتی در وضعیت مطلوبی قرار نداشته و این عمل رفته رفته سبب القای شخصیت و پرستیژی منفی از کشور و ملت ما در اذهان عمومی میگردد.

در واقع به سبب عدم رعایت صحیح استریلیزاسیونیزم شیر میتوان گفت در بلند مدت این کشک های صادر شده سبب کاهش وجهه ی بین الملل کشورمان و در نتیجه عدم توانایی عرض اندامی درخور در حوزه ی سیاست خارجی میگردد که میتوان از آن با عنوان "تخریب پنهان وجهه ی شخصیتی ملت ها" نام برد، ضمن آنکه مرگ پاستور هم بر اثر استفاده از همین نوع شیرها بوده جامعه ی علمی بدلیل همین عدم استریلیزاسیونیزم شیر با فقدان چنین چهره ی برجسته ی علمی مواجه شد امید است که دیگر با تکرار اینگونه اشتباهات لطمه ی دوباره ای به جامعه ی علمی جهانی وارد نگردد . . . »

دو ماه بعد روزنامه ی همشهری :

بر اساس طرح کمیسیون روابط خارجی مجلس

فروش کشک به هر نحو ممکن جرم محسوب میشود

رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس گفت بنا به درخواست یکی از نمایندگان گروه اقلیت مجلس مبنی بر جلوگیری از فروش کشک غیر استاندارد و صادرات آن به کشورهای خارجی ، این طرح پس از بحث و بررسی به تصویب رسید. ضمن آنکه بودجه ای نیز برای خرید دستگاههای استریلیزاسیونیزم از غرب به این طرح اختصاص یافت.

دو ماه و دو روز بعد:

بیانیه ی انجمن جوانان مستقل آگاهی بخش :

« . . . این انجمن به رغم تمامی تلاش های خود مبنی بر عدم تصویب طرح فروش کشک به سبب آنکه نتوانست صدای خود را به گوش سنگین برخی مسئولین برساند بدین وسیله افراد سهیم در تصویب این طرح را خائن به میهن معرفی نموده اعلام مینماید این طرح در واقع دستی از دست های شیطان است که دسیسه ها ی خود را از جانب برخی نزدیکان و خودی ها بر ما القا مینماید . برای اثبات این مضمون اعلام میدارد:

1- لویی پاستور از دانشمندان برجسته ی جهانی است که خود اقدام به ساخت واکسن ضد هاری نموده است و مرگ وی بر اثر خونریزی و سکته مغزی بوده هیچ ارتباطی میان علت مرگ وی و استفاده از شیر موجود نمیباشد . . .

2- .... »

دو ماه و یک هفته بعد:

جوابیه دکتر فرج تئوری زاده:

« . . . اینجانب بدینوسیله ابراز میدارم که برخی از دوستان ضمن تحریف سخنان بنده در راستای خدشه دار نمودن وجهه ی علمی اینجانب سخنان مرا تفسیر به رای نموده برداشت شخصی خود را به جای اظهارات بنده القا نموده اند در حالیکه منظور اینجانب هیچ مضمونی از برداشت های این گروه مذکور را در بر نمیگیرد در واقع منظور بنده این بود که

اولا میتوان از مبنای اصول فلسفه شناختی پلی مورفیزم و مولفه های هرمنوتیکی هایدگر اینگونه بسط تئوریک داد که فعالیت های طاقت فرسای لویی پاستور کارکرد های جسمی ایشان را دچار اختلال نموده سبب شد همچون بسیاری از دیگر محققان ما مثل راشل کوری جانشان را در راهشان فدا کنند

ضمنا جهت استناد بیشتر بر سخنان خود پیشنهاد میکنم دوستان پیش از هرگونه برداشت مجددی مروری بر منابع زیر داشته باشند

1- Isterlizasionizm in front of pasteurism

2- pasteur in beyond of the bacteria

3- Un knowns of pasteur s illnesses with teory of pasteur s killing

{ ژابیز: هر چند این کتابها اصلا وجود خارجی ندارند ولی فعلا برو بخون سرگرم باشی تا دکتر تئوری زاده ی ما تئوری بعدی شون رو ارائه بدهند . . . تا بعد

حالا اینم در نظر داشته باشید که 1- پلی مورفیسم به معنای چند ریختی مربوط حوزه ی بلورشناسی بوده اصلا ربطی به فلسفه ندارد 2- هرمنوتیک مربوط به کلام و زبان و نوشتار بوده این را چه به فعالیت های کاری و اختلالات جسمی؟ 3- اونی که در راه کشف تشعشعات اتمی دار فانی رو وداع گفت ماری کوری بود نه راشل کوری (عضو جنبش همبستگی جهانی Ism کشته شده توسط بولدوزر اسرائیلی در جریان جلوگیری از تخریب خانه های مرز غزه و اسرائیل)! }

ثانیا گویی دوستان مذکور اطلاع ندارند که تحقیقات پاستور بر روی باکتری و تخمیر بوده ، باکتری در شیر موجود میباشد و همین شیر است که ناقل باکتری است ضمن آنکه باکتری بر یاخته های خون چه اثرات زیان باری که تحمیل نمیکند و یکی از اثرات آن کاهش تکثیر گلبول سفید بوده همین کمبود تکثیر گلبول های سفید سبب میشود تا زخم شخص سریعا بند نیاید لذا بر اساس همین مبحث میتوان اینگونه برداشت نمود که دلیل اصلی مرگ پاستور نیز این بوده است که وی بدلیل آزمایشات گسترده ای که بر روی شیوه ی تخمیر و فعالیت های باکتری های شیر مینماید، در اثر نوشیدن و یا ارتباط زیاد با شیر مسموم بوده که دچار بیماری کاهش تولید گلبول سفید شده لذا در اثر یک سانحه و خونریزی ، این خونریزی بند نیامده جناب پاستور دار فانی را وداع میگویند



(ژابیز: حالا اون پاپتی های انجمنی ما بفهمند این روشنفکر ما چی گفته و سیر پیچیده ی استدلال ها و فرضیات ایشون رو حالی بشند میشه یه معضل

اینکه بیاند ثابت کنند

بابا باکتری رو چه به کاهش گلبول سفید 2- خونریزی پاستور داخلی بوده و سانحه ای براش رخ نداده که بخواد جراحت برداره و خون رو بند بیاره 3- اصلا گیرم درست ، سکته ی مغزی ایشون رو چطوری میخواهید به باکتری ربط بدید؟ میشه یه معضل دیگه که به سیل جوابیه ها و هزینه اش نمی ارزه هیچ ، آخرش هم حرفتو کسی نمیخونه در کل نتیجه چیزی نمیشه جز سیر روند پیچ در پیچی از یک فرآیند پیچاپیچ )

ثالثا از نظر بنده این اعمال دوستان تنها بهانه ای است تا جامعه ی دانشگاهی و افکار عمومی را به سمت بیراهه ای ناکجا آباد سوق داده اجازه دهند سلاطین شیر و خامه و شکر صاف صاف در مملکت چرخیده به کار خودشان بپردازند و تنها از گرده ی ما شیر بدوشن ببخشید سواری بگیرند

(ژابیز : اینم یه مصداق دیگه که همه اش در کل واسه ی پرت کردن ما از موضوع اصلی خیلی ماهرانه تدوین میشه)



حالا کجا بودیم؟

آره یکی از آقایون اینطرفی و اونطرفی نمیاد منصفانه کلاه خودش رو قاضی کنه و فکر کنه آقا اینها همه ریشه در دست های پنهان دشمن داره که مارو به جون هم بندازند و خودشون کار خودشون رو بکنند ما رو تو استیریلیزاسیونیزم پاستورها غرق کردند تا آخرش هم نفهمیم اولا پاستور خودش یکی از مبدعان پاستوریزه بود و در واقع جلوی این بیماری رو گرفت ثانیا بر فرض که پاستور بر اثر شیر آلوده رفت عزرائیل توریسم این چه ربطی داره به فلسفه ی تروریزم؟ و به علاوه سفرش خوش، خوب که چی ؟

ما رو تو کشک و پاستور و مرده های رفته ی خادم بشری (از نسل خودشون نه ما) غرق میکنند و اونوقت ما رو از خود بیگانه میکنند ، از یاد میبریم صد تا از خود گذشته ی خادم بشری الان زنده اند و دارند داد میزنند اما فقط صدا دارند سیما ندارند و بایکوت خبری جهانی اند، هم نسل هامون و همنوعانمون رو دارند پوست میکنند و ما موندیم ماری کوری بر حق بود یا راشل کوری ؟ هیچکدوم اون بولدوزری-ِ سوار بر یابوی ناحق بر حقه چرا که هم صدا داره هم سیما ، هم صدور ایدئولوژی داره هم طراحی فکر و فرهنگ و اصول و برنامه . . . آره برنامه ی آگاهانه (همین میشه که موضوع مهمی چون کشتن راشل کوری زیاد خبری نمیشه اما اگه یه فلسطینی همین راشل کوری رو فقط کتک زده بود سازمان ملل چند تا بیانیه که در محکومیت این اقدام نمیداد)

بعله همینجوری خودتون رو تو یکسری اختلافات جزئی و تفرقه انداز غرق کنید غافل از اینکه این "تفرقه بینداز و حکومت کن" در واقع اصول اصلی اوناست واسه تسلط بر ما و منابع و استعدادهای ما حالا آقایون هی بچرخید و بچرخید و سرانجام هیچ نتیجه ای نگیرید که شب بلند است و قلندر بیدار

و

باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از عواید سحر است



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا