سلامتى يک موضوع چند بعدى است - تعريف WHO با سه بعد سلامتى - بعد جسمي، روانى و اجتماعى است ولى ابعاد ديگرى هم مىتوان براى آن تعيين کرد؛ ابعاد روحي، عاطفى شغلي، و سياسي؛ با رشد دانش اين فهرست را مىتوان گسترش داد. با آنکه اين ابعاد در رابطه با يکديگر عمل و بر يکديگر برهمکنش دارند ولى هر يک طبيعت خاص خود را دارند و براى مقاصد توصيفى بايد جداگانه بررسى شوند. ابعاد سلامتى شامل: بعد جسمي، بعد رواني، اجتماعي، روحي، احساسى و عاطفي، بعد شغلى و ابعاد ديگر. |
- ابعاد دیگر
- بعد اجتماعی
- بعد جسمی یا فیزیکی
- بعد روانی
- بعد روحی
- بعد شغلی
- بعد عاطفی
|
|
|
احتمالاً بعد بدنى سلامت را از همه آسانتر مىتوان درک کرد. سلامت جسمى دال بر 'عمل کردن کامل' بدن است که سلامتى زيست شناختى را بهعنوان حالت بهينه عملکرد هر ياخته يا اندام بدن و با هماهنگى کامل با بقيهٔ اعضاء در نظر مىآورد. با وجود اين واژهٔ 'بهينه Optimum' بهدرستى تعريف نشده است. |
|
نشانههاى سلامت جسمى در يک نفر عبارتند از: 'سيماى خوب، پوست تميز، چشمان درخشان، موهاى براق و اندام متناسب با ماهيچههاى سفت و نه خيلى چاق، تنفس خوشبو، و اشتهاى خوب، خواب راحت و فعاليت منظم رودهها و مثانه، همراه با حرکات بدنى هماهنگ، راحت و نرم. همهٔ اعضاء بدن به اندازهٔ عادى و با عملکرد معمولى باشند و همهٔ حواس ويژه بدون عيب و تعداد ضربان در حال استراحت، فشار خون و توان ورزش همگى در حد 'هنجاري' نسبت به سن و جنس باشند. در افراد جوان و در حال رشد بايد وزن مرتباً افزايش يابد و در بزرگسالان وزن کم يا بيش در حدود ۳/۲ کيلوگرم (۵ پوند) کمتر يا بيشتر از وزن ۲۵ سالگى بايد باشد. |
|
- ارزشيابى سلامت جسمى: |
پزشکى نوين ابزارها و فنونى را بهوجود آورده که مىتوان آنها را بهصورتهاى گوناگون براى سنجش سلامت جسمى بهکار گرفت، و عبارتند از: |
|
- سنجش وضعيت کلى سلامت توسط خود شخص. |
|
- پرسش دربارهٔ عوامل خطر و سلامت نبودن. |
|
- پرسش دربارهٔ مصرف دارو. |
|
- پرسش دربارهٔ سطح فعاليت (مانند تعداد روزهائى که فعاليت در يک وقت معين محدود مىشود و درجهٔ متناسب بودن براى کار). |
|
- پرسش دربارهٔ استفاده از خدمات بهداشتى (مانند تعداد معاينات پزشکي، دفعات بسترى شدن ...) در گشتهٔ نزديک. |
|
- پر کردن پرسشنامههاى استاندارد شده دربارهٔ بيمارىهاى قلبى - عروقى. |
|
- پر کردن پرسشنامههاى استاندارد شده دربارهٔ بيمارىهاى تنفسى. |
|
- معاينه بالينى. |
|
- سنجش وضع تغذيه و رژيم غذائى. |
|
- کاوشهاى زيستشيميائى و آزمايشگاهى. |
|
حالت سلامتى در سطح جامعه را بهوسيلهٔ نشانگرهائى ميزان مرگ، ميزان ميرائى شيرخواران و اميد زندگى مىتوان سنجيد. مطلوب آن است که هر بخش اطلاعات بهتنهائى و يا بهصورت #1605;رکب قابل استفاده باشد و ترکيب آنها امکان تهيهٔ نماى کاملتر وضع سلامت افراد و جوامع را فراهم آورد. |
|
|
سلامت روانى تنها شامل نداشتن بيمارى روانى نيست بلکه توان واکنش در برابر انواع گوناگون تجربههاى زندگى بهصورت قابل انعطاف و معنىدار است، تعريف اخير بهداشت روانى چنين است: |
|
'حالت توازان بين شخص و دنياى اطراف او، و سازگارى شخص با خود و ديگران و همزيستى بين واقعيتهاى خود و واقعيتهاى مردم و واقعيتهاى محيط زيست' . |
|
چند دهه پيش روح و جسم مستقل از يکديگر محسوب مىشدند ولى اکنون پژوهشگران دريافتهاند که عوامل روانشناختى همه نوع بيمارى - و نه تنها بيمارىهاى روانى - را مىتوانند ايجاد کنند. اين بيمارىها عبارتند از: مثلاً، پرفشارى خون، زخم پپتيک و آسم برونشيک. |
|
بعضى بيمارىهاى عمدهٔ روانى مانند افسردگى و جنون جوانى داراى اجزاء زيستشناختى هستند و چنين استنباط مىشود که يک اختلال عمل رفتاري، روانشناختى يا زيستشناختى در کار است و اختلال در تعادل روانى تنها شامل ارتباط بين شخص و جامعه نيست. |
|
با آنکه سلامت روانى يک جزء ضرورى سلامتى است ولى مبانى علمى بهداشت روان بهدرستى روشن نيست و از اينرو ابزارهاى دقيق براى سنجش وضعيت بهداشت روان را - مانند آنچه در سنجش سلامت جسمى هست - نمىتوان داشت. روانشناسها بهويژگىهاى زير بهعنوان صفات مربوط به اشخاص از نظر روانى سالم اشاره کردهاند: |
|
- عارى بودن از تعارض و کشمکش داخلي، شخص از نظر روانى سالم با خودش در 'جنگ نيست' . |
|
- تطبيق کامل، يعنى بتواند با ديگران بهخوبى زندگى کند، انتقادها را بپذيرد و زود برآشفته نشود. |
|
- در جستوجوى شخصيت باشد. |
|
- احساس قوى خودگردانى داشته باشد. |
|
- خود را بشناسد و نيازها، مشکلات و اهداف خود را تشخيص دهد. اين موضوع را خودشکوفائى (Swlf-Actualisation) مىنامند. |
|
- بر خود کاملاً مسلط و داراى تعادل عاطفى و منطقى باشد. |
|
- هوشيارانه با مشکلات روبهرو شود و بکوشد آنها را حل کند؛ يعنى توان مقابله با تنش و اضطراب را داشته باشد. |
|
سنجش سلامت روانى در جمعيتها با پر کردن پرسشنامههاى مربوط به وضعيت روانى و بهوسيلهٔ پرسشگران آموزش ديده انجام مىشود. پرسشنامههائى که بيش از همه بهکار مىروند بهدنبال تعيين وجود 'بيمارى عضوي' و دامنهٔ آن و نشانههاى دال بر اختلال روانى هستند و بعضى سنجشهاى شخصى در مورد سلامت روانى هم انجام مىشود. مهمترين تصميم اصلى که در سنجش بهداشت روانى گرفته مىشود آن است که چگونه بايد طرز عمل روانى را سنجيد؛ يعنى دامنهاى که نقص درک و محبت مانع عملکرد نقش شخص کيفيت ذهنى زندگى مىشود: تشخيص رواني. |
|
يکى از کليدهاى سلامت، مثبت بودن سلامت روانى است. متأسفانه دانش ما دربارهٔ سلامت روان بسيار ناقص است. |
|
|
رفاه اجتماعى بهمعناى سازگارى و تلفيق درون شخص و بين هر شخص با ديگر اعضاء جامعه و بين اعضاء جامعه و دنيائى است که در آن زندگى مىکنند. و تعريف آن چنين است: 'چند و چون قيود درونى هر شخص و دامنهٔ مداخلهٔ او در جامعه.' |
|
بعد اجتماعى سلامتى شامل سطوح مهارتهاى اجتماعي، عملکرد اجتماعى و توانائى شناخت هر شخص از خود بهعنوان عضوى از جامعهٔ بزرگتر است. بهطور کلى از ديد سلامت اجتماعى هر کس عضوى از افراد خانواده و عضو يک جامعهٔ بزرگتر بهحساب مىآيد و بر شرايط اقتصادى و اجتماعى و رفاه 'تماميت شخص' در رابطه با شبکهٔ اجتماعي، توجه مىشود. |
|
ريشهٔ سلامتى اجتماعى در 'محيط زيست مادى مثبت' (يعنى متوجه بر موضوعهاى اقتصادى و اقامتي) و 'محيط زيستانسانى مثبت' است که شبکهٔ اجتماعى مشخص را در نظر مىگيرد. |
|
|
طرفداران کليت سلامت عقيده دارند که زمان آن فرا رسيده که توجه جدى به بعد روحى سلامت و نقش آن در بيماران و سلامت بشود. در اين رابطه بهداشت روحى به آن بخش از فرد اطلاق مىشود که در جستوجويى معنا و مقصود زندگى است. بهداشت روحى 'چيزي' ناپيدا است که فيزيولوژى و روانشناسى ماوراءالطبيعه دارد. برابر يک مفهوم نسبتاً جديد بهنظر مىرسد که تعريف مطلق براى آن نتوان کرد. بهداشت روحى شامل کمال، اخلاقيات و اصول، هدف داشتن در زندگى به چيزى اولىتر و باور به مفاهيم غير عينى به شرح 'حالت هنرمندانه' است. |
|
|
از نظر تاريخى بعد روانى و عاطفى بهعنوان يک جزء و يا دو جزء کاملاً مرتبط با هم شناخته شدهاند. ولى با در دسترس قرار گرفتن پژوهشهاى بيشتر تفاوت قطعى بين آن دو بهوجود آمد. سلامت روانى را مىتوان بهعنوان 'آگاهي' يا 'شناخت' در نظر گرفت در حالىکه سلامت عاطفى با 'احساس' ارتباط دارد. در جدا کردن اين دو بعد جدا از هم کارشناسان روانشناسى نسبتاً موفق بودهاند. با دادههاى نوين جنبههاى روانى و عاطفى انسانيت را مىتوان بهعنوان دو بعد جداگانهٔ سلامتى انسان در نظر گرفت. |
|
|
جنبه شغلى يا کارى زندگى بعد جديدى است که بخشى از وجود انسان است. هنگامىکه کار بهعنوان هدف انسان انتخاب شود، غالباً توانائىها و محدوديتهاى کار در ارتقاء سلامت جسمى و روانى او نقشى ايفا مىکند. کار جسمى بهطور معمول در رابطه با بهبود و توانائى جسمى است در حالىکه دستيبابى به هدف و خود واقعنگرى در کار منبع ارضاء و تقويت خودگردانى مىباشند. |
|
اهميت اين بعد از سلامتى هنگامى آشکار مىشود که شخص بهطور ناگهان کار خود را از دست بدهد و يا به اجبار بازنشسته شود. بسيار اشخاص بعد شغلى را ممکن است تنها يک منبع درآمد در نظر بگيرند در حالىکه براى اشخاص ديگر اين بعد نشاندهندهٔ تراکم کوششهاى ابعاد ديگر در عمل کردن با هم و بهمنظور توليد آنچه بهنظر شخص 'موفقيت' است، مىباشد. |
|
|
براى سلامتى چند بعد ديگر هم پيشنهاد شده، از اين قرار: |
|
- بعد فلسفى |
|
- بعد فرهنگى |
|
- بعد اقتصادى اجتماعى |
|
- بعد زيستمحيطى |
|
- بعد تغذيهاى |
|
- بعد درمانى |
|
- بعد پيشگيرى |
|
نگاهى گذرا به ابعاد نام برده نشان مىدهد که ابعاد 'غير پزشکي' بسيارى براى سلامت هست مانند: اجتماعي، فرهنگي، آموزشى و .. اين موضوع نشانهٔ دامنهٔ وسيعى است که عوامل بخشهاى ديگر علاوه بر بخش پزشکى هم بايد در کار تأمين سلامت سهمى بر عهده گيرند، تا همهٔ مردم به سطحى از سلامت برسند که بتوانند زندگى مثمر اقتصادى و اجتماعى داشته باشند. |
سهشنبه 07,ژانویه,2025