خانواده در سلامت و بیماری

 

هر کسى که با معالجات پزشکى يا فعاليت‌هاى مربوط به سلامت جامعه سر و کار دارد، درمى‌يابد که خانواده واحدى است که نهايتاً با آن برخورد خواهد کرد. خانواده گروهى از افراد است که از نظر زيست شناختى به يکديگر مربوط هستند. خانواده در همه جوامع تصوير زيبا است. خانواده عملکردهاى بسيار دارد. عملکردهاى خاصى وجود دارند که به سلامت و رفتار بهداشتى مربوط بوده و از نقطه‌نظر پزشکى اجتماعى اهميت دارند. اين عملکرد که شامل: ۱. تربيت کودکان ۲. اجتماعى شدن ۳. شکل‌گيرى شخصيت ۴. مراقبت از افراد بزرگسال در خانواده ۵. تثبيت شخصيت بزرگسالان ۶. استعداد خانوادگى در برابر بيمارى ۷. خانواده‌هاى شکسته ۸. خانواده‌هاى مشکل.
  • اجتماعی شدن
  • استعداد خانوادگی در برابر بیماری
  • تثبیت شخصیت بزرگسالان
  • تربیت کودکان
  • خانواده‌های شکسته (Broken Family)
  • خانواده‌های مشکل (Problem Families)
  • شکل‌گیری شخصیت
  • مراقبت از افراد بزرگسال در خانواده
    تربيت کودکان
يکى از مهم‌ترين عملکردهاى که گروه‌هاى پزشکى و کارکنان بهداشتى نيز به آن پرداخته‌اند، مراقبت جسمى از کودکان وابسته است تا بتوانند به سن بزرگسالى رسيده و خانواده را تداوم بخشند. نحوه تربيت کودکان از جامعه‌اى به جامعه ديگر و از زمانى به زمان ديگر بسته به عواملى چون منابع مالي، سطح دانش، سطح فن‌آورى و نظام ارزشى تفاوت مى‌کند. دانستن اين نکته مهم است که الگوهاى مراقبت از کودکان (مثل غذا دادن، تغذيه، بهداشت، خواب، پوشاک، انضباط، آموزش عادات) از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‌شوند. در اکثر جوامع، نحوه مراقبت ازکودک را سنت معين مى‌کند. عقايدى که مردم درباره تغذيه، ورزش، خواب و پوشاک دارند، دارند، داراى اجزاء اجتماعى گستردهاى هستند که اين جز از اجتماعى به اجتماع ديگر و از زمانى به زمان ديگر متفاوت است. براى مثال، مراقبت از کودکان را در شرق آسان مى‌گيرند. اين مراقبت با برنامه شيردهى نوزاد برحسب نياز و تقاضاى او شروع مى‌شود.
 
در غرب، مراقبت از کودکان سخت‌تر بوده و با قوانين خشکى همراه است. هنگامى‌که کارکنان بهداشتى در پى بهبود سلامت کودک هستند، با موانع متعددى روبه‌رو مى‌شوند. اين موانع، روش‌هاى سنتى هستند که با توسل به مذهب و ديگر شعائر حمايت مى‌شوند. براى مثال، مشکل تراکم زياد افراد در انه، تنها کمبود مکان نيست، بلکه در بسيارى از موارد بيان‌کننده الگوى خواب و الگوى رسوم اجتماعى است که روابط بهترى را بين گروه‌ها برقرار مى‌کند. در اينجا هم تفاوت‌هاى موجود بين جوامع ممکن است پيچيده‌تر بوده و به‌سختى بتوان آنها را تغيير داد.
    اجتماعى شدن
دومين مسئوليت خانواده 'اجتماعى کردن' کودکان تازه متولد شده است. اجتماعى شدن به روندى اطلاق مى‌شود که طى آن افراد کيفيت‌هائى را براى عملکرد مؤثر در جامعه‌اى که در آن زندگى مى‌کنند، به‌دست مى‌آورند. اجتماعى شدن عملکردى پنهان است. اجتماعى شدن به‌معناى آموختن ارزش‌هاى اجتماعى به جوانان، انتقال اطلاعات، فرهنگ، عقايد رمزهاى هدايتى با استفاده از مثال‌ها و قواعد است تا آنها را براى عضويت در جامعه‌اى بزرگ‌تر که خانواده نيز جزئى از آن است، آماده کند.
 
سازمان‌هائى چون مدرسه و مراکز مذهبى عملکردهاى فرهنگى اوليه را براى ورود جوان به اجتماع بزرگترها، انجام مى‌دهند. جوانان متقاعد شده، تنبيه مى‌شوند و براى رفتارهاى خوبشان جايزه دريافت مى‌کنند. همه اين موارد از زمانى به زمان ديگر متفاوت است. در برخى جوامع، به جوانان آزادى داده مى‌شود تا خود ساخته شوند.
    شکل‌گيرى شخصيت
شکل‌گيرى شخصيت عملکردى آشکارتر است و نقطه‌اى است که جامعه‌شناسى به روان‌شناسى نزديک مى‌شود. ظرفيت فرد در تحمل فشارها و تنش‌ها و نحوه برخورد او با مردم ديگر، تا حدود زيادى تحت تأثير تجارب اوليه فرد در خانواده، به‌خصوص با پدر و مادر و خواهر و برادرانش مى‌باشد که اصلى‌ترين اجزاء تشکيل‌دهند محيط خارجى کودک هستند. خانواده مانند رحم عمل مى‌کند، و بنيان جسمي، ذهنى و سلامت اجتماعى کودک را در درون خود پى‌ريزى کرده و از ورود عوامل خارجى تأثيرگذار جلوگيرى کرده و آنهائى را هم که وارد مى‌شوند تعديل مى‌کند.
    مراقبت از افراد بزرگسال در خانواده
- مراقبت از افراد بيمار و زخمي: در همه اشکال جامعه، بزرگسالان ممکن است به‌خاطر صدمه ديدن، بيمارى يا محدوديت‌هاى زيست‌شناختى اوليه که در اجزاء اعمالى که از آنها انتظار مى‌رود محدوديت ايجاد مى‌کند، بيمار شوند. نگرش جامعه نسبت به افرادى که به مراقبت و توجه نياز دارند بسيار متفاوت است. در برخى جوامع، برخورد بسيار ظالمانه‌اى مى‌شود و آنها را از کليه مزاياى خود محروم مى‌کنند. نوع بيمارى نيز در تعيين نگرش جامعه، خصوصاً در مواردى که بيماري، هراسى را نيز ايجاد کند (مثل جذام)، نقش دارد. با اين حال، خانواده مسئول مراقبت از چنين افرادى است. از خانواده، خصوصاً مادر، انتظار مى‌رود که مراقبت‌هاى لازم را به‌عمل آورد. اين مراقبت به درک از بيمارى و ميزان اعتماد او به قدرت خود بستگى دارد. تحقيقات نشان داده‌اند که خانواده، حتى در کشورهاى توسعه يافته، بهتر از بيمارستان از بيمار مراقبت مى‌کند.
 
- مراقبت از زنان در دوران باردارى و زايمان: از نقطه‌نظر سلامت عمومي، مراقبت از زنان در دوره‌هاى مشخص وابستگي، يعنى باردارى و زايمان يکى از مهم‌ترين وظايف خانواده است. نگرش اجتماعى به باردارى و تولد مى‌تواند بر مرگ نوازدان، مرگ و مير و مادران، تولد زودرس و مرده‌زائى تأثير داشته باشد. اکنون در بسيارى از جوامع، زنان طى دوران باردارى و زايمان، کمک مالي، تسهيلات مرخصى زايمان، رژيم و تغذيه تکميلى دريافت نموده و از مسئوليت‌هاى آنها کاسته مى‌شود.
 
- مراقبت از سالخوردگان و معلولين: يکى از نکاتى که توجه نسبت به آن، خصوصاً در جوامع غربي، رو به افزايش است، مراقبت از افراد پير و ناتوان مى‌باشد. افزايش تعداد اين افراد مشکلاتى را در زمينه مراقبت طولانى‌مدت و فراهم آوردن تسهيلات مربوط به متخصصين به‌وجود آورده است. بدون کمک خانواده، هيچ مراقبت پزشکى کافى نيست. در هند، خانواده‌هائى گسترده چنين حمايتى را فراهم مى‌آورند.
    تثبيت شخصيت بزرگسالان
خانواده در برابر فشارها و تنش‌هاى زندگى مانند 'کمک فنر' عمل مى‌کند. اين فشار ممکن است صدمه ديدن، بيماري، تولد، مرگ‌ها، تنش، افسردگى عاطفي، نگراني، هيجان، ناامنى اقتصادى و انواع ديگر باشد. در چنين شرايطي، خانواده فرصتى را براى بزرگسالان و کودکان فراهم مى‌کند تا از تنش رهائى يافته و فرد بتواند تعادل ذهنى خود را باز يافته و با مردم رابطه‌اى پايدار برقرار کند.
 
فشارهاى زندگى امروزي، اهميت بيمارى‌هاى روانى را به‌عنوان مشکل بهداشت عمومى افزايش داده است. اعتياد به الکل و مواد مخدر نيز بازتابى از اين روند هستند. برخى بيمارى‌هاى مزمن مثل زخم معده، کوليت، فشار خون بالا، روماتيسم و بيمارى‌هاى پوستى به‌عنوان بيمارى‌هاى حاصل از تنش شناخته شده‌اند و در شکل‌گيرى آنها يک جزء عاطفى نقش دارد. بنابراين خانواده نقش مهمى در تثبيت شخصيت بزرگسالان و کودکان و همچنين پاسخگوئى به نيازهاى عاطفى آنها دارد.
    استعداد خانوادگى در برابر بيمارى
اعضاء يک خانواده مجموعه‌اى از ژن‌هاى مشترک را داشته و در يک محيط با هم زندگى مى‌کنند، همه اين عوامل تعيين‌کننده استعداد اين افراد در ابتلاء به بيمارى هستند.
 
برخى بيمارى‌هاى مانند هموفيلي، کوررنگي، ديابت و بيمارى‌هاى روانى به‌نظر مى‌رسد که به ارث مى‌رسند. اسکيزوفرني، نوروزهاى روانى (Psychoneurosis) و برخى اشکال نارسائى‌هاى روانى نيز سابقه فاميلى دارند. خانواده، اغلب زمينه انتقال برخى بيمارى‌هاى مسرى مانند سل، سرماخوردگى عادي، گال (Scabies)، ديفتري، سرخک، اوريون، سرخجه، آبله‌مرغان، اسهال خونى (Dysentery)، اسهال و تب زرد نيز هست. گفته مى‌شود که اين بيمارى‌ها به‌واسطه مشترک بودن محيط زندگى اعضاء خانواده، به‌سرعت در خانواده شيوع مى‌يابند.
 
حقيقتى پذيرفته شده است که ميزان عقب‌افتادگى ذهنى در ازدواج‌هاى فاميلى بسيار بالاتر از ازدواج‌هاى غير فاميلى است.
    خانواده‌هاى شکسته (Broken Family)
خانواده زمانى مى‌شکند که والدين از هم جدا شده يا يکى از والدين فوت کند. دکتر جان بالبى (John Bowlby) به‌خوبى آشکار ساخت که 'محروميت ذهني' يکى از خطرناک‌ترين عوامل بيمارى‌زا در رشد کودک است. جدا شدن کودک از پدر (در اثر جدا شدن والدين) و جدا شدن کودک از هر دوى والدين عوامل مهمى در رشد کودک هستند. کودکانى که قربانى خانواده‌هاى شکسته در اوايل دوران کودکى هستند، در سال‌هاى بعد آثار رفتارهاى ناسالم رواني، شخصيت تکامل نيافته و حتى عقب‌ماندگى رشد، گفتار و هوش در آنها ديده مى‌شود. بچه‌هاى اين خانواده ممکن است به‌سوى بزهکاري، جنايت و خودفروشى روى آورند.
    خانواده‌هاى مشکل (Problem Families)
خانواده‌هاى مشکل، آنهائى هستند که عقب‌تر از جامعه قرار دارند. استاندارد زندگى در اين خانواده‌ها بسيار پائين‌تر از حداقل پذيرفته شده است و والدين قادر به پاسخگوئى به نيازهاى جسمى و عاطفى فرزندان خود نيستند. زندگى خانگى بى‌نهايت غير قابل تحمل است. عوامل بنيادين را در خانواده مشکل شخصيت و روابط، عقب‌ماندگي، فقر، بيماري، بى‌ثباتى ذهنى و احساسي، آسيب‌هاى شخصيتى و ناهماهنگى زندگى زناشوئى تشکيل مى‌دهند. اين خانواده‌ها در آسيب‌شناسى اجتماعى نيز مشکل تلقى مى‌شوند. کودکانى که در اين خانواده‌ها بزرگ مى‌شوند قربانيان اصلى بزهکاري، جنايت و فحشا هستند. خانواده‌هاى مشکل‌آفرين ممکن است در همه اقشار جامعه يافت شوند اما تعداد آنها در اقشار پائين‌تر بيشتر است. مراققبين و ناظرين بهداشتي، ماماها، مددکاران اجتماعي، همه، مى‌توانند خدمات مفيدى را براى توان‌بخشى اين خانواده‌ها ارائه کنند.
 
بنابراين، خانواده نقش مهمى را در سلامتى و بيمارى مثل پيشگيرى و درمان بيمارى‌هاى فردي، مراققبت از کودکان و بزرگسالان وابسته و تثبيت شخصيت بزرگسالان و کودکان به‌عهده دارد. در اکثر جوامع، خانواده مهم‌ترين تکيه‌گاه براى ارائه خدمات بهداشتى است. دانشکده‌هاى پزشکى برنامه‌هاى آموزشى خود را در زمينه پزشکى خانواده افزايش مى‌دهند زير همان‌طور که فلورانس نايتينگل گفته است: 'راز سلامت ملى در خانه‌ها نهفته است' .

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا