با خشتها ترا بافتهاند رج به رج به رنج به نور، کیمیای دم گرم و نفس حق و دست پاک و پر پینه
اینجا معجزۀ وقف نیت خاص و خالص سیدرکن الدینها و ستی فاطمههاست و خوشا به حال ما مسافران دنیا که سرا و کاروانسرایمان یکیست:
یزد
تا انار دل ترکی برمیدارد گیوهها را ور میکشی و میزنی به دل کوچهها... گویی هر خانه قلعهایست. قلعههایی که با سلامی و کلامی فتح میشوند برج و باروها اینجا بادگیر است و گلدسته و هر همشهری سلطان قلعههای فخر تاریخ است. اینجا متصل بر سر گلدسته سرو اذان ارادت میگویند. آری اینجا دیار یزدان است:
یزد
روزگاری حجرهدارها از فراز چارپایههایشان نجیبانه تو را مینگریستند، اکنون سه پایۀ چشم سوم گردشگران شگفتانه شهر مرا مینگرند و میکاوند. اینجا تمام راهها فرصت، تمام ماهها اردیبهشت و من خرسندم که نام تو زینت شهر من است. ای ماه بنی بشر ای خورشید شش جهت، بیشتر بمان به پابوس تو با نور آمدهایم، با حلاوت حلوای نام تو کامها شیرین میشود اگر بخواهی که بدانیم، آقای من اینجا مهمانی نور است و سرور است و رضا، دوره دوری و فرقت به پایان رسیده است آیا دوباره من به تو میرسم؟ ...
پای آبله زراه بیابان رسیدهام
بشمرده دانهدانه کلوخ خراب او
برده بسر به بیخ گیاهان و آب تلخ
در بر رخم مبند که غم بسته بر درم
دلخستهام به زحمت شب زنده داریم
ویرانهام ز هیبت آباد خواب تلخ
عیبم مبین که زشت و نکو دیدهام بسی
دیده گناه کردن شیرین دیگران
وز بیگناه دلشدگانی ثواب تلخ
در موسمی که خستگیام می برد ز جای
با من بدار حوصله بگشای درز حرف
اما در آن نه ذرّه عتاب و خطاب تلخ
چون این شنید بر سر بالین من گریست
گفتا «کنون چه چاره ؟» بگفتم اگر رسد
با روزگار هجر و صبوری شراب تلخ
" نیما یوشیج"
ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآوردهایم...
حمیدرضا صالحیه یزدی
مدیر اجرایی یازدهمین جشنواره فیلم کوتاه مستند و داستانی رضوی یزد
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 29,ژانویه,2025