یزدفردا -شعر
دعا
اکبر علی بیکی
جان و دل ، پاک و با صفا کردم ، رو به قبله تو را دعا کردم ، طلبِ خيرت از خدا کردم
سايه ات مستدام ، مي خواهم!
باشي از فيض عمر برخوردار ، دخل و دارايي ات شود بسيار ، گل فراوان بچيني از گلزار
روزگـارت به کام ، مي خواهم !
فارغ از رنج و دردسر باشي ، بين خوبان ، تو خوبتر باشي ، درگــروه و قبيله سر باشي
بخت خوش با تو رام ، مي خواهم!
آنچه خوبيست برتو روي آرد ، چشمه آب خوشت به جوي آرد ، ساقي ات مي سبو سبوي آرد
نوش نوشت به جام ، مي خواهم!
اي بهارت پر از گل و شمشاد ، در بهارتو مي شود دل شاد ، مِـلک و مُـلکت خدا کند آباد
شادي ات من مدام ، مي خواهم!
باشي اي يار ، نورديده و دل ، بي توام حل نمي شود مشکل ، نتوانيم شد ز هــم غافل
جمله را انسجام مي خواهم!
نيست امّيدمان بـه بيگانه ، زيـربار آوريـم خود شانه ، سرفــرازيم در همين خانه
همدلت خوشـمرام ، مي خواهم!
نيست مدح تودر بضاعت من ، هست سرمايه ام قناعت من ، بيش تا گردد استطاعت من
از خدا صبح و شام، مي خواهم!
(بيکي) ازمعجز دمت زنده ، دلت از مـهر و عشق آکـنده ، غنچه هاي لـبت پر از خـنـده
من به حسن ختام ، مي خواهم!
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 20,ژانویه,2025