نامه وارده :

خاطره ای از مصاحبه با سیما

یزدفردا-مصطفي صادقي:كنار خيابان ايستاده ام منتظر تاكسي يا اتوبوسي هستم تا با آن براي عيادت از همسرم به بيمارستان بروم .

هوا خيلي گرم و سوزانست . ناگهان مردي ميكروفن به دست را ميبينم كه با مرد ديگري كه دوربين روي شانه اش گذاشته به طرفم مي آيند .

مرد ميگويد :ببخشيد من خبرنگار سيما هستم ميخواستم بپرسم كه به نظر شما با جواناني كه هنجار شكني ميكنند، مثلا لباسهاي جلف ميپوشند و يا موهاي سرشان را به شكلهاي عجيب و غريب در مياورند چه بايد كرد ؟

جاخورده بودم حالا توي اين گرما و گرفتاري اومده بود گزارش تهيه ميكرد .

كمي فكر كردم و گفتم :بايد بزنن توي گوششون خوبه ؟گفت به نظر شما خشونت موثره؟

گفتم خوب ببريدشون پهلوي علما ومتخصصين كه نصيحتشون كنند خوبه؟

گفت :به نظرشما نصيحت خالي موثره ؟ خسته و عصبي بودم خبرنگاره هم ول نمي كرد

گفتم : خب اول شما رو بايد نصيحت كنند كه تو اين گرما اومدي سوالهاي روانشناسانه و جامعه شناسانه ميكني .

 اينهمه مشكل و بدبختي توي مملكت داريم حالا شما اومدي از من مي پرسي موي بچه ها رو چيكار كنيم ؟

اصلا چه مشكلي داره بذار هر جور ميخوان بگردند مگر چقدر وسايل تفريح و سرگرمي براي جوانها فراهم شده ؟

 بذار يه دلخوشي براي خودشون درست كنند . اصلا ميدوني چيه منم حالا تو سي سالگي هوس كردم تيفوسي بزنم به نظرت چطوره ؟

خبرنگاره با تعجب نگاهم كرد و رفت فكركنم ديگه تو گرما با كسي مصاحبه نكنه .

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا