در شماره 127 هفته نامه بشارتنو خبری با عنوان «احضار مدير مسئول آيينه يزد به دادگاه » درج گرديده است وطبق پيش آمدهاي روزنامه نگاري ، حروف بعضي از كلمات جا به جا گرديده و از جمله كلمه« جنايي »،« جناحي» چاپ گرديده است روابط عمومي دادگستري يزد با تكيه بر اين اشتباهات چاپي و خبري ، حرمت روزنامه نگاري و نويسندگي را ناديده گرفته و با اهانت به نويسنده و دست اندركاران هفته نامه بشارت نو خلط مبحث نموده واصل موضوع را كه مربوط به احضار مدير مسئول هفته نامه آيينه يزد به شعبه اول بازپرسي بوده مخدوش ساخته است .
يكي ازهمكاران مطبوعاتي در اين زمينه مطلبي نوشته است كه با سپاس از ايشان بدرج آن مبادرت مي ورزيم :
اخيرا نامه اي با امضاي « روابط عمومي دادگستري يزد » به شماره 867- رع و با عنوان مدير مسئول هفته نامه« بشارت نو» رويت نمودم . از مطالعه نامه مذكور شگفت زده شدم گرچه نتوانستم تشخيص بدهم چه كسي نامه را امضا ءنموده است اما از آنجا كه برادر عزيز و ارجمند رئيس محترم روابط عمومي دادگستري يزد را چندين بار در جلسات مختلف ملاقات نموده ام و ايشان را انساني خوش برخورد و سليم و مودب ديدم تصميم گرفتم از روي تذكر پاسخي تهيه و براي مسئول محترم روابط عمومي و كارمندان شريف و زحمتكش آن مجموعه ارسال نمايم . در آغاز لازم مي دانم بخشي از خبر نقل شده در هفته نامه شماره 127 موخ 29/2/87 بشارت نو و پاسخي كه روابط عمومي محترم دادگستري براي مدير مسئول محترم آن هفته نامه ارسال نموده جهت استحضار درج نمايم .
احضار مدير مسئول آئينه يزد به دادگاه
در پي چاپ مقاله اي با عنوان " مرد سال كيست ؟"در هفته نامه آئينه يزد ،رضا سلطان زاده مدير مسئول اين نشريه به دادگاه احضار شد .
شاكي اين پرونده رئيس كل دادگستري يزد و اعلام جرم از سوي دادستان عمومي و انقلاب اسلامي يزد به عنوان مدعي العموم صورت گرفته است . اين در حالي است كه به گفته سلطان زاده اين مقاله برگرفته از سايت خبري "عصر ايران " بوده و در روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 15 فروردين ماه سال جاري (پيش از درج در ائينه يزد ) چاپ و منتشر شده است. در پي اين شكايت مدير مسئول آئينه يزد در شعبه اول دادسراي عمومي و انقلاب اسلامي يزد (كه شعبه اي غير تخصصي براي مطبوعات و متخصص در امور جناحي و بازپرسي پرونده هاي قتل و ... است )باز جويي و پس از تكميل پرونده باقيد كفالت آزاد شد . پرونده آئينه يزد نيز براي رسيدگي در دادگاه مطبو عات به شعبه اول دادگاه تجديد نظر استان يزد ارجاع شد .
هفته نامه بشارت نو شماره 127-29/2/87
متن جوابيه روابط عمومي دادگستري يزد
مدير مسئول هفته نامه بشارت نو شماره 867- ر-ع تاريخ 13/3/87
سلام عليكم باعنايت به درج خبري با عنوان "احضار مدير مسئول آئينه يزد به دادگاه " در هفته نامه مورخ 29/2/87 به نظر ميرسد نگارنده خبر از دانش اوليه قضايي برخور دار نبوده و فرق بين جناحي و جنايي را نمي داند و يا اينكه تصميم بر مخدوش نمودن دستگاه قضايي را داشته است كه هر كدام از آنها باشد جاي بسي تاسف است . ضمنا در خبر مذكور درج گرديده كه شاكي اين پرونده رئيس كل دادگستري يزد ميباشد كه اين مطلب نيز كذب محض بوده و قويا تكذيب مي گردد . علي ايحال براساس فرموده خداوند حكيم در آيه شريفه "اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما " با توجه به اينكه دادگستري وظايف سنگيني در جهت حل مشكلات قضايي مردم را دارد و از پرداختن به امور واهي آن نشريه در اين خصوص معذور است به مفاد همين آيه شريفه عمل نموده و اعلام مي نمايد . سلام عليكم
روابط عمومي دادگستري يزد - امضاء
در مورد آيه شريفه اي كه در نامه روابط عمومي به ان اشاره شده لازم است توضيح مختصري به نقل از چند تفسير مورد اعتماد اهل تشيع و تسنن بيان نموده و نظر نويسنده يا نويسندگان نامه فوق را به نكات ذيل جلب نمايد .
"عباد الرحمن" يعني برترين بندگان خداوند و اضافه كردن عباد الرحمن براي تخصيص و برتري است .
خداوند آنها را عباد ناميده و آنها را به اسم خود يعني " الرحمان " اضافه نموده بعد از اينكه جاهلان بر خداوند استكبار و به اسم مبارك او توهين نمودند و گفتند رحمان چيست ؟ جاهلان يا سفيهان، عباد الرحمان را مخاطب قرار مي دهند بدانچه دوست ندارند .
نادانان همان كفار هستند كه عباد الرحمان را مورد خطاب قرار مي دهند لذا بندگان خاص خدا مي گويند سلاما .
عباد الرحمان به نيكي نادانان را جواب ميدهند و خود را از پاسخ سفيهانه و دشنام مصون مي دارند .
اكنون اين سوال مطرح است كه نويسنده يا تائيد كنندگان نامه شماره 867 – 13/3/87 با چه جرات خود را از جمله عباد الرحمان مي دانند و طرف مقابل را نعوذ بالله از جاهلان ،سفيهان و يا كافران قلمداد مي نمايند . خوشبينانه ترين وضع اين است كه طرف مقابل نه از روي عجز و ضعف بلكه از روي استعلا و خود را برتر دانستن و براي جلوگيري از هدر دادن وقت در پاسخ به گزافه گويي ديگران حاضر به جواب دادن نباشد كه چنين امري براي هيچ كارمند اداره ،نهاد و سازماني متصور نيست مگر ما نمي دانيم يا قبول نداريم ،سيد القوم خادمهم . 1 مگر بزرگان و مقامات ارشد مملكت خود را خدمتگزار و حتي نوكر مردم خطاب نمي كنند . آيا نقل يك خبر ولو با چند غلط چاپي يا حتي با بعضي اشتباهات خبري كه در آن ديده ميشود مي توان آنرا از مصاديق امور واهي دانست.
واهي يعني سست ،بي بنيان ،ضعيف . 2
دادگستري بهتر از همه مي داند نبايد مطالب درج شده در نشريه اي را واهي بنامد و بطور قطع مي دانند تا فردي در دادگاه صالحي محاكمه و مجرم شناخته نشود همانند بقيه شهر وندان از نظر حقوقي و قانوني يكسان است و تا روزنامه اي قانونا چاپ و نشر مي گردد به كاربردن كلمه واهي براي مطالب درج شده در آن چندان مناسب نيست . افتخار ايرانيان و مسلمانان اينست كه به اين موضوع ايمان دارند .
« اجتماعي كه اسلام بوجود مي آورد اجتماعي است متشابه الاجزاء كه هيچ يك از افراد اجتماع بر ديگري تقدم ندارد و هيچ گونه برتري جويي و فخر فروشي و بزرگ منشي در بين نيست و تنها تفاوتي كه مقتضـاي قريحه انسـاني است و فطرت بشر هم از ان سـاكت است " تقوي " است . مسئله تقوي هم راجع به خداست و ربطي به مردم ندارد ..... و بدين ترتيب از نظر جريان قانون ديني و از بين رفتن فاصله هاي طبقاتي در شئون اجتماعي ،حاكم و محكوم ، امير و مامور ،رئيس و مرئوس ،آزاد و بنده ،زن و مرد ،غني و فقير ،كوچك و بزرگ در اسلام داراي يك موقعيت مي باشند كه قانون در حق همگان يكسان اجرا مي شود .»3 تنظيم كننده محترم و ارجمند نامه فوق الاشاره به ظن و گمانهاي متفاوتي پيرامون خبربشارت نواشاره نموده اند اما به يك نكته رايج كه در بيشتر روز نامه ها و نشريات هفتگي با ان روبرو هستيم توجه نفرموده اند و آن اينكه چه بسا در نشريات به اشتباهات چاپي و يا حتي چاپ عكس فردي به جاي ديگري برمي خوريم كه بعد با توضيح و اصلاح ،مساله حل مي شود . بجز 14 معصوم همه در معرض خطا و اشتباه هستند وجود دادگاه هاي تجديد نظر، ديوان عدالت اداري ،دادسراهاي انتظامي قضات و بعضي از مراجع ذيصلاح ديگر همه حكايت از امكان اشتباه از سوي انسانهاو حتي بالاترين مقام اداري و اجرايي كشور دارد . در علم حديث مبحثي به نام مصحف داريم و در ادبيات نيز چنين بحثي مطرح است .
مصحف « اسم مفعول از تصحيف »
يعني
1. كلمه اي كه خطا خوانده شده
2. كلمه اي كه خطا نوشته شده
3. كلمه اي كه بواسطه كاستن يا افزودن نقطه هاي حروف تغيير يافته مانند« باد ،ياد »، «روز،زور» . 4
مصحف : حديثي است كه قسمتي از سند يا متن آن به مشابه خود تغيير يافته باشد مشابهت دو كلمه كه موجب تصحيف مي شود ممكن است در كتابت باشد چون تصحيف بريد به يزيد و ...
گاهي نيز تصحيف در معني و مفاد حديث است. 5
قضاوت در مورد اينكه آيا نگارنده اين سطور توانسته است وظيفه خود را در پاسخ به اين نامه انجام داده باشد به عهده ديگران بويژه با اصحاب رسانه و مطبو عات استان مي باشد و آيا مسئولان در قبال اين امر وظيفه اي ندارند تشخيص آن با خود آنها است . مجددا از رياست محترم روابط عمومي دادگستري كه لطف خوش ايشان بارها نگارنده اين سطور را شرمنده نموده سپاسگزاري مي نمايم و اجازه مي خواهد به عنوان عذر خواهي از تصديع و اطاله مطلب و براي حسن ختام از نكته سنجي حضرت حجه الاسلام و المسلمين سيد علي محمد وزيري ياد كنم : دراسفند ماه سال1353 آقاي صادق احمدي وزير وقت دادگستري همراه با معاون خود براي افتتاح دادگستري تفت و اردكان به يزد مي آيد . در هنگام بازديد از كتابخانه وزيري حجه الاسلام سيد علي محمد وزيري شعري را با لحن و صوت زيباي خود براي حاضرين قرائت مي كند كه سخت مورد توجه قرار مي گيرد آن چنان كه نقل مي كنند اشك از چشم وزير دادگستري سرازير مي شود و مي گويد دستور مي دهم شعر را با خط خوش بنويسند و در اتاق كارم نصب نمايند .
تـرسد كه ظلمي را كند در حق مظلومي رقم
با تشكر مجدد ، همكار مطبوعاتي شما
1. نهج الفصاحه صفحه 372 چاپ 1324 ه- ش
2. صفحه 4972 جلد 4 فرهنگ معين
3. صفحه 84 – روابط اجتماعي در اسلام تاليف علامه طباطبايي چاپ 1348 ه– ش ترجمه محمد جواد حجتي كرماني
4. صفحه 4165 جلد3 فرهنگ معين
5. صفحات 64 و 65 درايه الحديث تاليف كاظم مدير شانه چي چاپ سوم زمستان 1363
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 14,مارس,2025