مطلب وارده به یزدفردا

آقای محتشمی نه امام را شناخته است و نه مباحث آية‌الله مصباح يزدي را و نه طالبان را و نه جاهلان صدر اسلام را!

سید عبدالمهدی فاطمی نیا

"اكنون كه من حاضرم، بعضي نسبت هاي بي واقعيت به من داده مي شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود، لهذا عرض مي كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود مورد تصديق نيست، مگر آن كه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان و يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم"

امام خميني(رض)، وصيت نامه الهي- سياسي

اخيراً آقاي محتشمي طبق معمول سنوات گذشته، فرصت را براي هتاكي به آية‌الله مصباح يزدي مناسب ديده و سخناني ايراد نموده است كه انصافاً حتي بهايي براي پاسخ‌گويي ندارد! چرا كه نه نقد است و نه تحليل و نه نظريه! بلكه فقط هتاكي است و اساساً هتاكي پاسخي ندارد. اما چون گاهي در هتاكي از دين مبين اسلام، تاريخ زندگي معصومين (ع)، امام راحل (ره) و انقلاب اسلامي هزينه مي‌شود، درد دردمندان، جانسوز‌تر مي‌شود؛ به ويژه در اين ايّام به سيدة‌النساء العالمين عليهاالسلام تأسي مي‌نمايند كه پس از غصب ولايت و فدك به بهانه‌ي «مردم سالاري» توسط شيفتگان حكومت و بندگان قدرت، به مسجد رفتند و فرمودند: «...چه كنم كه دلي پُر خون دارم. از اين رو باز داشتن زبان شكايت از طاقتم بيرون است! اندوهي كه در سينه‌ام موج مي‌زند، بيرون ريختم، تا با شما اتمام حجّت كنم و عذري براي كسي باقي نماند».
بيان اين‌گونه مطالب بغض‌آلود از ايشان دور از ذهن و انتظار نيست. از قديم گفته‌اند كسي كه براي مطرح كردن خود، از خودش چيزي ندارد، يا خود را به يك بزرگي مي‌چسباند و يا به يك بزرگي حمله مي‌كند، تا از ناحيه آن بزرگ مطرح شود! البته آدم‌هاي زرنگ هر دو كار را مي‌كنند، هم خود را به يك بزرگي مثل امام(ره) مي‌چسبانند و هم به بزرگان ديگر حمله مي‌كنند، تا شاید بيشتر مطرح شوند و عقلا نيز خود را به الله اكبر و خداوند متعال و آن چه او بزرگ دانسته، چون رسول اعظم (ص)، اهل بيت عصمت و طهارت (ع)، قرآن‌ كريم، اسلام، ولایت، شريعت، و تقوا مي‌چسبانند و اصلاً جز آنها را هم بزرگ نمي‌دانند و با شرك و كفر و معصيت و بي‌تقوايي دشمني مي‌كنند.
چقدر دردناك است كه شاهديم اين روزها (بيشتر از گذشته) امثال آقاي محتشمي براي رنگ و جلا بخشيدن به مواضع خود، از امام(ره) خرج مي‌كنند و حوادث صدر اسلام را يادآور مي‌شوند! چنانچه گويا در زمان امام(ره) هيچ كسي جز آنان و امام در اين مملكت وجود نداشته و سخنان امام را نشنيده‌ است و راه و رسم او را نشناخته است(؟!) و دردناك‌تر آن كه با خرج كردن از تاريخ صدر اسلام -به ويژه معصومين عليهم‌السلام- آن وقايع را نيز تحريف مي‌كنند! به راستي اين «صحابه» چه اهدافي را دنبال مي‌كنند؟!
خوب است كه آقاي محتشمي و هم سنگرانش (ايشان در آن مقام نيستند كه بگويم محتشميون، چرا كه خودشان دنباله‌رو هستند) بدانند كه مردم مسلمان ما نه غديرخم را فراموش كرده‌اند و نه سقيفه را، همچنان كه نه دوران بيماري امام و جلسات پياپي براي انتخاب رهبر بعدي را فراموش كرده‌اند و نه وقايع پس از رحلت امام را.
مردم ما، خوب به ياد دارند كه پيامبر اعظم (ص) در بستر احتضار فرمودند قلم و كاغذ بياوريد تا بنويسم و آن كه بر بسترش مي‌گريست، ولي اهداف ديگري در سر داشت و منتظر بود، گفت تب دارد و هذيان مي‌گويد! هم چنان كه به ياد دارند وقتي حضرت امام در بستر بود، عده‌اي مي‌گفتند كه ديگر پير و سالخورده شده است و مگر يك انسان تا چند سالگي مي‌تواند رهبري كند؟ در ضمن نامه‌هاي منتظري به امام(ره) را هم به ياد دارند و به خوبي مي‌دانند كه چه كساني خون به دل امام كردند و در زمان امام و پس از او نيز جلسات آشكار و مخفي خود با منتظري را ادامه دادند!
خوب است آقاي محتشمي هم معارف اسلامي و تاريخ اسلام را بيشتر مطالعه نمايد و هم انقلاب و اين مردم را بيشتر بشناسد. تاريخ اسلام در خاطر اين مردم به خوبي نقش بسته است و با آن زندگي مي‌كنند. به ياد دارند كه پيامبر اكرم (ص) صحابه و شاگرداني چون طلحه و زبير هم داشت. شمشير زبير بارها دل پيامبر را شاد كرد. طلحه و زبير حتي به سرعت برخي از مدعيان ياری و شاگردی امام به محض رحلت ايشان، از ولايت رو برنگرداندند و در ماجراي سقيفه نيز در كنار ولايت قرار گرفتند و در زمان خانه‌نشيني امير مؤمنان نيز فعاليت سياسي گسترده‌اي براي حكومت و زعامت ايشان داشتند (تلاشي كه بسياري از امروزي‌ها نكردند)، اما پس از حكومت حضرت امیر(ع)، فوراً سهم خواستند و چون مقام ولايت سهم مخصوصي به آنها نداد، رو برگرداندند و جنگ جمل را به راه انداختند. جنگ با ولايت و خودي‌ها! عمده اشكال اصحاب سقيفه و زُبيريون به حضرت علي عليه‌السلام اين بود كه ياران قديم پيامبر را آن گونه كه انتظار داشتند، به بازي نمی گیرد و سهم ويژه‌اي به آنها نمي‌دهد! و مي‌گفتند امثال مالك اشتر و ابوذر كسي نبودند. چرا بايد يك زارع استاندار شود و ما به حاشيه رويم؟!
از ميان همه بيانات جناب محتشمي، يك جمله درست بود و آن اشاره به رمز و رازهاي همزماني نوزدهمين سالگرد رحلت امام(ره) با شهادت حضرت فاطمة‌الزهراء عليهاالسلام بود.
كاش ايشان دقت بيشتري به «مردم سالاري» مورد نظرشان بكنند كه يكي از همين رمز و رازهاست. لذا به پاره‌اي از سخنان خليفه اول (ابوبكر) در پاسخ به فاطمه زهراء عليهاالسلام اشاره مي‌كنم كه اگر تا كنون مطالعه نكرده‌اند و يا شرايط و هواي نفس موجب نسيانشان شده است، ياد آوردي شود:
- در توجيه غصب ولايت گفت: «اينك اين مسلمانان حَكَم ميان من و تو. اين قلّاده‌اي كه به گردن آويخته‌ام، آنان به گردنم انداخته‌اند»!
- در توجيه غصب فدك گفت: «...من اين كار را به اتفاق تمامي مسلمانان به انجام رساندم و در اين كار يك تنه وارد نشدم و بر رأي خود مستبدّانه عمل ننمودم! ...و آن چه تصرّف نموده‌ام به اتفاق ايشان بوده است».
يعني با تكيه به «مردم سالاري غير ديني» هم ولايت را غصب كردم و هم فدك را و چون رأي مردم بوده است، آن را داراي مقبوليت و مشروعيت مي‌دانم!
و پاسخ دخت پيامبر (ص) به ادعاي اين نوع از مردم سالاري اين آيه از قرآن بود كه:‌ «أفلا يَتَدَبَّرونَ الْقرآنَ اَم علي قُلُوبٍ أَقْفالُها - آيا در قرآن نمي‌انديشند يا بر قلب‌هايشان قفل زده شده است (تا حرف حق به آنها راه نيابد). يعني آن چه از مردم‌سالاري از ديدگاه سقيفه‌اي بيان نمودي، خلاف قرآن است و ناشي از هواي نفس است.
خلاصه اينکه مردم نه فدك را كه پشتوانه‌ي مالي ولايت بود، فراموش كرده اند و نه قيل و قال و جنجال و جوّسازي مطبوعات زنجيره‌اي پس از دوم خرداد، مبني بر اين كه چرا بايد ارتش، سپاه، صدا و سيما و بنياد مستضعفان انتصابی باشد.
مردم مسلمان و پيرو امام و در خط رهبري، هم تكيه امام به مردم را به خاطر دارند و هم سخن امام پس از جنجال بني صدر را كه زياد دم از «من» و «مردم» مي‌زد و مدعي بود كه «مردم همه با من هستند» و امام فرمود اگر همه مردم يك طرف باشند و من يك طرف، به راه خودم ادامه مي‌دهم»! و تأكيد نمود كه مردم به خاطر اسلام با شما هستند و اگر امر واقع شود بين انتخاب من و اسلام، کدام مسلمانی من را انتخاب می کند و اگر امر واقع شود بين شما «بني صدريون» و رسول‌الله، کدام مسلمانی شما را انتخاب مي‌كنند.
به اين مي‌گويند مردم سالاري ديني، كه درك آن بر بسياري مشكل و قبول آن بر بسياري ديگر سخت است. شايد آقاي محتشمي به رغم سلك روحاني و نسبت ساداتي فراموش كرده‌اند كه در زمان امام حسن مجتبي عليه‌السلام اكثريت با معاويه بودند و در كربلا، اكثريت با يزيد بودند و به رأي اكثريت، يعني 30 هزار نفر در مقابل 72 نفر، سر امام حسين (ع) را بريدند! به اين هم مي‌گويند مردم سالاري صرف يا همان مردم سالاري غير ديني. در هر حال لازم است كه ايشان و امثالهم بدانند كه دوره‌هاي مادرسالاري - پدر سالاري - قدرت سالاري - مردم سالاري و...، رو به اضمحلال است و زمينه براي خداسالاري - ولايت سالاري و امام زمان(ع) سالاري مساعد مي‌شود. نكند حتي اين قدر هم نمي‌دانند كه نه تنها به هنگام ظهور بسياري از مردم دنيا (اكثريت) مسلمان نيستند، بلكه حتي بسياري از علماي به اصطلاح مردم سالار، ايشان را مورد سؤال قرار مي‌دهند كه آيا مجوزي بر مشروعيت اعمال خود داري؟! اما چه مي‌شود كرد كه الحمد لله آنجا ديگر خبري از اكثريت مردم سالار (به زعم آقايان) نيست و هيچ‌گونه رأي گيري به عمل نمي‌آيد!
اما در خصوص ادعاي ايشان مبني بر «مورد قبول نبودن آية‌الله مصباح از ناحيه امام(ره) و يكي دانستن [به قول ايشان] مصباحيون، طالبان و جاهلان صدر اسلام، فقط يك جمله اظهرُ مِنَ الشمس مي‌گويم كه بيش از اين هم ارزش پاسخ ندارد كه ظاهراً ايشان نه امام را شناخته است و نه مباحث آية‌الله مصباح يزدي را و نه طالبان را و نه جاهلان صدر اسلام را!
جناب محتشمی آن قدر هيجان زده‌ي جوّسازي‌هاي خود و ديگران هستند كه فراموش كرده‌اند اين شوراي نگهبان و نظارت استصوابي در زمان امام وضع شده است و ايشان اين فقها را نصب نمودند و بارها بر ضرورت تداوم آن تأكيد نمودند و بر مخالفان آن تاختند.
اي كاش در كنار سياسي‌كاري، فرصتي هم براي ادامه مطالعات حوزوي و يا دست‌كم تاريخي قرار مي‌دادید. يا اگر عشق به حكومت و سياست مجال نمي‌دهد، حال كه گمان دارید فقط خودتان امام و انقلاب را ديده و شناخته‌اید «مِن دونِ النّاس» نه ديگر مردم، لااقل وصيت‌نامه امام(ره) را چند بار با دقت مطالعه می کردید تا دوست و دشمن را بشناسید و نگران امريكا، انگليس، اسرائيل، ستون پنجم و... ضرورت وحدت هم باشند.
در هر حال ايشان بدانند كه مردم هم تاريخ صدر اسلام را مي‌دانند و هم ماجراهاي منتظري، سيد مهدي هاشمي معدوم و ترورهايش را. هم همراهي با مردم‌سالاري‌هاي بني‌صدريسم كه منجر به شهادت آيت‌الله بهشتي، باهنر و رجايي شد را به ياد دارند و هم گروه فرقان و قرائت جديد از قرآن و ترور مطهري را از ياد نبرده‌اند. همچنين وجه المصالحه قرار دادن جنگ براي قدرت سياسي و جناحي و جرياني را كه خون به دل امام كرد، فراموش نكرده‌اند!
ایشان مدعی شدند که امضای آیت الله مصباح یزدی پای هیچ یک از بیانیه های آن زمان نیست؟! انصافاً امضای ایشان بیشتر است یا آقای محتشمی؟! مضافاً بر این چون علاقه ای به تاریخ صدر اسلام نشان دادند و تعجب کردند از اینکه تاریخ پس از 1400 سال تکرار می شود، یاد آور می شوم که پای بیانیه غدیرخم حضرت رسول اکرم(ص) را خیلی ها امضا کردند و اولین امضا کنندگان همان اولین غاصبین بودند و حتی تاريخ نشان مي دهدکه بسياري از مريدان شیطان هم از آن سنگ ها بالا رفتند و بيعت كردند و تبریک گفتند. مهم امضا کردن نیست، بلکه مهم پای امضا ایستادن و در خط ولایت باقی ماندن است و به همین خاطر بر دعای ختم به خیری این همه سفارش شده است!
ای کاش اقای محتشمی عملکرد خود را هم مروری کند. معمار انقلاب، امام خمینی (ره)، 10 سال رهبری و زعامت انقلاب را بر عهده داشت و اکنون بیش از 19 سال است که از رحلت ایشان می گذرد و انقلاب اسلامی فراز و نشیب ها بسیاری را طی کرده و خطرات مهلکی را پشت سر گذاشته است، به راستی ایشان که اینهمه بر صحابگی خود تکیه می کنند، بفرمایند که در این 19 سال چه تاجی بر سر مسلمین زده اند؟! از سخنرانی ها و بیانیه های امضا شده ایشان رنگ و بوی حزب بازی، خط بازی، جو سازی، اهانت و هتاکی آشکارتر است یا تحقیقات علمی، موعظه مردم، شناساندن اسلام راستین، مخالفت با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی؟!
تاريخ انقلاب با تاريخ صدر اسلام يك تفاوت اساسي هم دارد و آن اين كه مردم دیگر فريب «مردم سالاري غير ديني» را نخوردند و همين جواناني كه امام از آنها ياد كرد و شما در جذبشان مي‌كوشيد، اجازه ندادند تا به بهانه‌ي شورا و حمايت عده معدودی غوغاسالار به نام مردم، سقيفه‌ي ديگري بر پا شود و محكم پاي ولايت ايستاده‌اند.

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا