درباره رفتار طبيعي مدير كل ارشاد يزد
رضا حقيقت نژاد
اتفاقات مربوط به عدم برگزاري كنسرت شهرام ناظري يزد در پي مخالفت ارشاد يزد، انتقاد برخي افراد از جمله برگزاركنندان از اين اقدام و واكنش مدير كل ارشاد استان يزد به منتقدان خويش و اداره متبوعش، براي من عجيب نبود. ايشان در سخناني طبيعي منتقدان را وابسته به منافقين، عضو مافيا، مخالف نظام و روحانيت معرفي كرده بودند و وعده داده بودند كه در آينده نزديك و در صورت تداوم انتقادها، اين افراد را رسوا مي كنند. براي فهم بيشتر ماجرا بايد بدانيم كه چرا برگزاري كنسرت شواليه موسيقي ايران در يزد اينچنين با مشكل روبرو شده است. اگر به زعم ارشاد يزد، برگزاركنندگان مي خواستند سود مافيايي ببرند و يا محافل آنچناني راه بياندازند، مي شد كه خود به عنوان برگزاركننده مشترك وارد عمل شوند و يا خانه موسيقي يزد – البته نمي دانم با روند رو به رشد انهدام نهادهاي مدني در دوران جديد، اين نهاد وجود خارجي دارد يا نه- را مامور اين كار كنند. و حتي مثلا سود برگزاري اين كنسرت را در زمينه امور خيريه هزينه كنند. مثلا در روزي خاص برگزار شود و سودش – سهم ارشاد كه عدالت گستر است و مافيايي نيست – به كودكان سرطاني، زنان سرپرست خانوار، بيماران خاص و ... هديه شود. راه حل هاي بيشتر و موثرتري هم وجود داشت كه چنين نشود و كنسرت هم به سلامت برگزار شود. كما اينكه نمونه اين همكاري ها را در برگزاري جشنواره خوشنويسي رضوي داشته و داريم.
البته حقير انتظار چنين برخوردي را داشتم. البته اين رفتار در روزگار اخير، نوعي روحيه سيستماتيك شده است و آقاي عجمين هم گناهي ندارند و گويا طبق دستور نانوشته عمل مي كنند. براي تببين اين مدعا، ذكر دو خاطره را كافي مي دانم.
در روزگاري كه روزنامه خاتم يزد به علت ناتواني مالي و دقيق تر، ورشكستگي مالي بنده تعطيل شده بود، آقاي عجمين هم تازه به يزد آمده بودند و مدير كل شده بودند. يك روز باخبر شدم كه آقاي عجمين، صبحانه ميهمان مهندس سفيد هستند. صبح زود به دفتر رفتم و تدارك ديدم. ايشان به همراه آقايان دعايي و شجاع آمدند. صبحانه صرف شد و گفت و شنودي انجام شد. در اين ميان آقاي عجمين اشاره اي به روزنامه خاتم يزد هم داشتند و گفتند كه خيلي از تعطيلي روزنامه ناراحت هستند. بويژه اينكه بلافاصله بعد از تغييرات در ارشاد يزد، روزنامه تعطيل شده است و اين سبب مي شود كه برخي فكر كنند محدوديت هاي سياسي رشد كرده اشد و .... در همين حين از آقاي سفيد خواستند كه به هر نحو ممكن از انتشار مجدد روزنامه حمايت كنند و حتي مدير مسئول روزنامه شوند. آقاي عجمين چنان اشتياقي براي انتشار نشان مي دادند كه ابراز داشتند حتي براي انتشار دوباره خاتم يزد، لازم باشد عضو هيئت امنا يا سياستگذاري روزنامه هم مي شوند. چندين بار از آقاي سفيد خواستند و آقاي سفيد هم اشاره داشتند كه صحبت هايي شده ولي انگار فضا جور نيست.
از بنده هم نظر خواسته شد. اشاره داشتم كه چون با حضور آقاي سفيد، احتمال دارد روزنامه گرايش كاملا دوم خردادي و حزب مشاركتي داشته باشد و من ميانه خيلي خوبي با اين حزب ندارم، نمي توانم بپذيرم كه به عنوان سمپات مطبوعاتي حزب مشاركت فعاليت كنم.البته آقاي سفيد اين مدعا را قبول نداشتند و آقاي عجمين هم اشاره كردند كه اصلا بحث حزب مشاركت نيست و من شخص آقاي سفيد را براي اين كار ترغيب مي كنم و قبول دارم. اين ديدار و حرف و صحبت البته كه در روحيه آقاي سفيد موثر بود و بستر را براي انتشار دوباره خاتم يزد فراهم ساخت ...
اما اندك زماني پس از انتشار دوباره روزنامه خاتم يزد، يك روز به اتفاق آقاي دكتر مزيدي، مدير مسئول روزنامه به دفتر آقاي عجمين رفتيم. دقيق نمي دانم درخواست ملاقات كرديم و يا اينكه فرا خوانده شديم. گمانم دومي باشد. درباره روزنامه حرف و صحبت شد. گزارشي به ايشان داديم و از كيفيت حضور مهندس سفيد و ساير اعضا در روند انتشار روزنامه داديم. ايشان پرسيدند كه كل هزينه هاي انجام شده تاكنون ( روز ملاقات) چقدر بوده است. برآورد كرديم كه 15 تا 20 ميليون تومان. آقاي عجمين پيشنهاد دادند كه ما در نامه اي به ايشان و يا وزير ارشاد، مشكلات خودمان براي انتشار يك روزنامه محلي را بازگو كنيم و درخواست مساعدت در همين حد كنيم. ايشان پيگيري مي كنند. اين مبلغ را به ما مي دهند تا سهام آقاي سفيد و ساير اعضا و همچنين بدهي هاي روزنامه را بدهيم و اين افراد از روزنامه بروند. قرار شد ما درباره اين پيشنهاد تامل كنيم. من حدس مي زدم كه اين پيشنهاد عجيب به علت موضع گيري روزنامه عليه برنامه هاي ايشان و نقدهايي كه به دولت نهم وارد مي كرد و آقاي عجمين تصور مي كرد كه اين نقد ها به واسطه حضور آقاي سفيد انجام مي شود، صورت گرفت. شايد هم نيت ديگري بوده است. نمي دانم! خود ايشان بايد توضيح بدهند. در هر صورت چند روز گذشت و آقاي رفائي، معاون وقت فرهنگي ايشان پيگيري كردند كه حاج آقا گفتند نتيجه چي شد؟ با مدير مسئول هم مشورت كرديم و نظر ايشان – و حقير- اين بود كه با توجه به همكاري هاي انجام شده از سوي افراد جديد و رعايت حرمت افراد، شايسته نيست كه برخوردي اينچنين صورت گيرد. در نهايت من به آقاي رفائي گفتم كه به آقاي عجيمن يادآوري كنند كه اگر آمدن آقاي سفيد و ديگران به روزنامه دام و چاه بود، ما به توصيه شما از چاله به چاه افتاديم. مرحمت را بيشتر نكنند و بگذارند با همين وضعيت سپري كنيم و در دام ديگر نيفتيم. البته كه چنين شد يا نشد، شرحي مفصل دارد و زماني ديگر براي بازگو كردن مي خواهد.
ضمنا من مدت ها بعد موضوع را به آقاي سفيد گفتم. ايشان مي گفتند آقاي عجمين سليم النفس است و احتمالا نيت خير داشته اند. برداشت هاي من را هم اشتباه مي دانستند. اميدوارم مصاحبه و حرف هاي اخير مدير كل ارشاد يزد، حداقل به آقاي سفيد ثابت كرده باشد كه موضوع اينقدر هم ساده و شفاف نبوده و برخي برداشت هاي من درست بود.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 18,ژانویه,2025