یزدفردا:پیشبینی رئیسجمهور شدن «روحانی» توسط استادش
برخی اوقات آقای نحوی در کلاس درس از من تعریف میکرد که این مسئله برای من بسیار مشکلآفرین شده بود، چون اینگونه تعریف کردن موجب حساسیت برخی از همکلاسیها میشد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی که بهفرمان حضرت امام(ره) متولّی تدوین تاریخ انقلاب اسلامی شده، اقدام به ضبط خاطرات رجال سیاسی و مذهبی انقلاب اسلامی نموده است. یکی از چهرهها حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی است. جلد اول خاطرات آقای روحانی که از بدو تولد تا مقطع زمانی تسخیر لانه جاسوسی را شامل میشود، منتشر شده است. آنچه پیشِروی شماست بخشهایی از این خاطرات است:
امتحانات ثلث اول باعث شد که تحریک بیشتری در کلاس ما به وجود آید. دیگران برای اینکه خودشان را بهتر نشان دهند، بهتر درس میخواندند. آقای نحوی هم پس از امتحانات ثلث اول عنایت خاصی به من پیدا کرده بود؛ زیرا علاوه بر کسب نمره بالا در امتحان، در جلسه درس هم زیاد اشکال میکردم و بیش از دیگران بحث میکردم. در واقع مستشکل رسمی درس شده بودم.
برخی اوقات آقای نحوی در کلاس درس از من تعریف میکرد که این مسئله برای من بسیار مشکلآفرین شده بود. چون اینگونه تعریف کردن، موجب حساسیت برخی از همکلاسیها میشد، مثلاً یک روز بعد از پایان درس رو به افراد کرد و گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم که میخواهم تعریف کنم. بعد خواب خود را برای طلبهها تعریف کرد که آن خواب کار من را سختتر کرد. خواب او این بود ــ البته آنچه به یاد دارم، شاید خود آقای آدینهوند دقیقتر به خاطر داشته باشد ــ دیشب خواب دیدم در یک جمعی هستیم و یک وسیله پرندهای مثل هواپیما آمد و در حیاط همین مدرسه نشست. در باز شد و عدهای پیاده شدند و من متوجه شدم که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم از آن وسیله پیاده شد و ما همه خدمت ایشان رفتیم، سلام کردیم و اظهار ارادت نمودیم. امام حسین(ع) در دستش نان و حلوا بود و آن را به فلانی (یعنی من) داد و گفت: "بخور" و ایشان هم آن نان و حلوا را گرفت و خورد. بعد آقای نحوی در همان جمع گفت: من مطمئن هستم که ایشان آیندۀ درخشانی خواهد داشت، یا مرجع تقلید میشود و یا به یک مقام سیاسی ــ اجتماعی بسیار بالایی میرسد. من ناراحت شدم که چرا ایشان در این جمع، این خواب را نقل کرد. این خواب باعث شد که حساسیت برخی طلبهها نسبت به من بیشتر شود. البته برای خود من این خواب بهخاطر ارادتی که به ایشان داشتم، بسیار شوقانگیز بود. پیش خود میگفتم: واقعاً میشود که چنین خوابی درست باشد و من مورد توجه اباعبدالله الحسین(ع) قرار گرفته باشم. نکتهای که آنوقت به ذهنم آمد، این بود که چون من تقریباً از دهسالگی تا آن زمان بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشتم، این خواب پاسخی به آن زیارتهای عاشورا بوده است.
خاطرات روحانی؛ صص ۱۱۱ و ۱۱۲
خاطرات
با آقای رئیس جمهور از کودکی تا انقلاب چه کسی روحانی را با امام خمینی آشنا کرد؟
یکی از روزها که در خدمت آقای علامه بودیم، راجع به علمای قم و سفر چند سال قبل ایشان به قم بحث شد. ایشان ماجرای سفرش به قم را توضیح میداد و در ضمن بحث، شروع به تجلیل از امام کرد.
به منظور شناخت کامل تر رئیس جمهور اسلامی ایران گوشه هایی از زندگی نامه دکتر حسن روحانی را منتشر می نماید. منبع این مطالب «جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی (۱۳۴۱-۱۳۵۷)» می باشد که در سال ۱۳۸۸توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
حسن روحانی از اولین باری می گوید که نام امام خمینی (ره) به گوشش خورده است:
یکی از نکاتی که برایم خیلی جالب بود، تجلیل از آیتالله خمینی آن هم از زبان مرحوم علامه سمنانی بود. سال ۱۳۳۹، سال اوج قدرت آیتالله بروجردی و عظمت ایشان بود. در میان بقیهی علما و مراجعی که بعد از مرحوم آیتالله بروجردی زعامت را برعهده گرفتند، چهره معروف و شاخصی در آن زمان نبود و عامهی مردم بهویژه در شهرستانها با آنها آشنا نبودند. حتی نام آیات عظام گلپایگانی، مرعشی، میلانی، خوانساری، حکیم و خویی هم کمتر شنیده میشد. از امام که اصلاً خبری نبود و نام ایشان کمتر زبانزد خاص و عام بود، چه بسا اکثر مردم قم، نام آیتالله خمینی را نشنیده بودند. البته امام در میان شاگردان خود خیلی محبوب بود و از او به نام «حاج آقا روحالله» و یا «حاج آقا» یاد میکردند …
یکی از روزها که در خدمت آقای علامه بودیم، راجع به علمای قم و سفر چند سال قبل ایشان به قم بحث شد. ایشان ماجرای سفرش به قم را توضیح میداد و در ضمن بحث، شروع به تجلیل از امام کرد. در آن جلسه ایشان گفت: اینکه «حاج آقا حسین»»، (مقصودش آیتالله بروجردی بود) امروز مرجع است، این را خدا خواسته که ریاست و زعامت شیعه به او سپرده شود. این ارادهی خداست و مربوط به اعلمیت آیتالله بروجردی نیست. ما هم برای ایشان دعا میکنیم، اما از لحاظ علمی، حاج آقا حسین خیلی باسواد نیست. در قم شخصی هست که شما ممکن است او را نشناسید و ایشان آقای خُمُنی است که خیلی باسواد است. مرحوم علامه، خمینی را خُمُنی تلفظ میکرد و برای ما آن همه تجلیل و تعریف کمی تعجبآور بود و میخواستیم بدانیم که آقای خمنی کیست؟ بعد که پرسیدیم، فهمیدیم مقصود ایشان «آیتالله سیدروحالله خمینی» است.
در واقع برای اولین بار در سال ۱۳۳۹، نام آیتالله خمینی را از مرحوم علامه شنیدم. مرحوم علامه در چندین نوبت به تناسب، از امام نام برد و حتی از او به عنوان اعلم علمای قم و کسی یاد کرد که به مباحث فلسفه کاملاً مسلط است. البته به این نکته هم اشاره کنم که مراجع قم معمولاً نسبت به فلسفه علاقهی چندانی نداشتند. مرحوم علامه چون فیلسوف بود، چنین نظری را دربارهی آیتالله بروجردی و امامخمینی ابراز میکرد، زیرا معمولاً افرادی که در فلسفهی تخصص دارند، با کسانی که با فلسفه رابطهی چندانی ندارند، میانهی خیلی خوبی ندارند. از این رو بیتردید، این جنبه هم در ارادت مرحوم علامه به امام مؤثر بود. در مجموع، ایشان خیلی از امام تجلیل میکرد. خود ایشان میگفت وقتی به قم رفته، یکی دو روز میهمان امام بوده است. علیالظاهر در آن ایام و در چند روزی که منزل امام بوده، مباحثاتی بین آنها راجع به مسائل فلسفی و فقهی رد و بدل شده بود و ایشان خیلی تحت تأثیر امام قرار گرفته بود.
این مسئله بسیار مهم بود که در زمان حیات آیتالله بروجردی، ایشان به صراحت امام را اعلم مراجع قم میدانست. برای همین، خیلی کنجکاو شده بودیم بدانیم آیتالله خمینی کیست؟ در ذهن ما این نکته خلجان میکرد که چرا این همه ایشان تمجید میکند، در حالیکه کمتر حاضر است از عالم دیگری تعریف کند.
تصادف شدید دکتر حسن روحانی در جاده گرمسار
به هر حال وقتی از ماشین خارج شدم ، بلافاصله خودم را به بالای دره رساندم . محل سقوط من در کف دره به گونه ای بود که سرنشینان اتومبیل های عبوری نمی توانستند ماشین من را ببینند…
در جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی که به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است خاطره ای از تصادف شدید روحانی در سال ۱۳۴۵ و در جاده گرمسار – ایوانکی نقل شده که باز نشر آن در شرایط کنونی که آقای روحانی با رای مردم رئیس جمهور شده است خالی از لطف نیست .
انشاء الله آقای روحانی با یادآوری این خاطره در خدمت به خلق کوشا باشد و بداند که امکان داشت امروز نباشد و کسی دیگر بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده باشد …
و اما خاطره تلخ دکتر حسن روحانی از آن روز …
در سال ۱۳۴۵ ، برای سخنرانی جشن نیمه شعبان عصر آن روز به گرمسار رفته بودم پس از سخنرانی با اتومبیل پیکان خودم و با کمی عجله به سمت تهران حرکت کردم تا به برنامه سخنرانی بعد از نماز مغرب و عشا در مسجدی در غرب تهران در منطقه سلسبیل برسم . در جاده گرمسار – ایوانکی منطقه ای به نام سردره است که آن زمان دارای پیچ و خم زیاد و قسمت هایی از جاده هم کنار دره بود که البته اکنون جاده توسعه یافته و اصلاح شده است . من با سرعت در حال حرکت بودم . در یکی از آن پیچ ها متوجه پیکان سبز رنگی شدم که از روبه رو با انحراف به چپ به سمت من می آمد . من برای اینکه با ماشین روبه رو برخورد نکنم ، ماشین را شانه خاکی جاده هدایت کردم و هم زمان از ترمز استفاده کردم که متاسفانه ماشین چرخید و به سمت چپ جاده منحرف شد و از جاده خارج و به تپه رو به رو برخورد و از آنجا به کف دره ای که عمقی بیش از ده متر داشت غلطید . بر اثر ضربه به سرم مدت کوتاهی بی هوش شدم و وقتی به هوش آمدم ، نتوانستم موقعیت خودم را درست تشخیص دهم . کم کم متوجه شدم اتومبیل من کاملا واژگون شده و سقف آن روی زمین است . من هرچه تلاش می کردم راهی پیدا نمی کردم تا از ماشین خارج شوم . چون درب های ماشین به سقف پرس شده و سقف هم فرورفتگی پیدا کرده بود . بالاخره با زحمت فراوان توانستم از قسمت شیشه درب سمت راننده ، خودم را بیرون بکشم و از ماشین خارج شوم . خروج من از ماشین آن قدر دشوار بود که وقتی افسر راهنمایی و رانندگی برای بازدید صحنه به پائین دره آمده بود ، باور نمی کرد که من از ماشین خارج شده ام و می پرسید : چطور توانستید از ماشین خارج شوید ؟!
به هر حال وقتی از ماشین خارج شدم ، بلافاصله خودم را به بالای دره رساندم . محل سقوط من در کف دره به گونه ای بود که سرنشینان اتومبیل های عبوری نمی توانستند ماشین من را ببینند ، بنابراین چاره ای نبود جز آنکه خودم را به بالای دره برسانم . وقتی به بالای دره رسیدم و از کنار جاده به ماشین خودم نگاه کردم ، تازه متوجه خطر شدم و بدنم شروع به لرزیدن کرد و دیدم نه کفشی به پا دارم و نه عمامه ای بر سر . کنار جاده نشستم و بلافاصله چند اتومبیل ، توقف کردند و همه از وضع ماشین و زنده ماندن من دچار حیرت شده بودند .
خاطرات دکتر حسن روحانی ؛ انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۴۱) – صفحه۳۴۶
یکی از مسائل مورد بحث و مناقشه اوایل انقلاب، مسئله حجاب بود. افراد، جریانات و احزاب مختلف دیدگاه های متفاوتی نسبت به این موضوع مهم ارائه می دادند. در این بین نیروهای انقلابی نیز دچار تشتت آرا بودند. حسن روحانی، به سبب سابقه خدمت نظامی، در آن مقطع به پیشنهاد آیت الله خامنه ای به ارتش رفته بود تا اوضاع آنجا را سامان دهد. برخورد با مسئله بی حجابی جزو اولین کارهای وی محسوب می شود. متن خاطرات او در مورد این مسئله را در زیر می خوانید.
******
آقای حسن روحانی رئیس جمهور وقت، راجع به حجاب اینگونه میگوید: طرح مسئله پوشش و حجاب زنان در اسفند ۱۳۵۷ بدون مشکل نبود و تا مدتها مسئولین را به خود مشغول کرد.
پس از ۲۲ بهمن که سازمانها و ادارات دولتی کار خود را آغاز کردند و مدارس نیز از اواسط اسفند به فعالیت پرداختند، شمار زیادی از خانمهای کارمند و دانشآموزان دختر، بدون حجاب و با سر برهنه در ادارات و سازمانهای دولتی حاضر میشدند و در میان آنها، گاهی زنان باحجاب در اقلیت بودند.
بعضی پرستاران بیمارستانها و پزشکان و معلمان زن نیز بدون روسری به محل کار خود میرفتند و در خیابانها هم زنان بیحجاب رفتوآمد داشتند.
البته زنان باحجاب نیز فراوان بودند و در همهجا به چشم می-خوردند.
بههرحال اولبار، علمای قم به بیحجابی زنان اعتراض کردند و گفتند: «در حکومت اسلامی همهی زنان باید باحجاب باشند. امام نیز دریکی از بیانات خود به لزوم حجاب برای زنان اشاره کردند و همین باعث شد، عدهای از زنان بیحجاب در خیابانها تظاهرات کنند و در مقابل کاخ دادگستری و نخستوزیری تحصن نمایند.
در این هنگام نیز آقای طالقانی پای پیش گذاشت و سخنانی دربارهی حجاب ابراز کرد و گفت: «حجاب اجباری نداریم و خانمها باید خودشان حجاب را انتخاب کنند.» در اینجا نیز نظر آقای طالقانی با نظر علمای دیگر متفاوت بود.
به یاد دارم روزی آقای بنیصدر به سازمان رادیو و تلویزیون در جام جم رفته بود و در آنجا زنان بیحجاب دور وی جمع شده و پرسیده بودند که دلیل لزوم حجاب زنان چیست.بنیصدر در پاسخ بحثی کرد و در ضمن خود گفت: «زنها باید روسری سر کنند، زیرا از موی سر آنان اشعهای متصاعد میشود که باعث میشود چنین و چنان شود! این سخنان، موجب تعجب همه شده بود.
گروهکها و مجاهدین خلق هم اطلاعیه میدادند که حجاب نباید اجباری شود یا نه.
خلاصه همانطور که اشاره کردم،
آقای طالقانی در سخنانی خود گفت: ما نمیتوانیم زنان اهل کتاب را مجبور به پذیرفتن حجاب کنیم، ولی مسلمانان را میتوانیم تشویق کنیم که حجاب داشته باشند و درهرصورت نباید کسی را بهزور باحجاب کنیم.
باوجوداین، در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب را الزامی کنیم که آغازی برای وزاتخانهها و ادارات دولتی باشد.
طرح اجباری شدن حجاب در ادارات مربوط به ارتش، به عهدهی من گذاشته شد و بدینجهت در گام اول، همهی زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع گردم و پس از گفتوگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند.
زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطهی ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند.
پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید.
در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همهی کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود، در سالنی جمع و دربارهی حجاب صحبت کردم.
در آنجا زنها خیلی سروصدا را انداختند، اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست».
بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است.
درنهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور دادهایم از فردا هیچ زن بیحجابی را به پایگاه راه ندهد.
در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث به حجاب، موضوع را تبیین کردم و دستآخر نیز با بخشنامه، رعایت حجاب الزامی شد.
بحمدالله این تلاشها نتیجهی مثبت داشت و پس از تعطیلات نوروز، همهی زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود میآمدند.
در وزاتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی صداوسیما نیز بهتدریج حجاب عملی شد و همهی زنان با روسری از خانه بیرون میآمدند.
البته در روزهای رفراندوم هنوز شماری از زنان بیحجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوقهای رأی حاضر شدند، ولی این معضل اجتماعی خیلی زود جمعوجور شد و به سامان مناسبی رسید.
روایت حسن روحانی در کتاب «خاطرات دکتر حسن روحانی- جلد اول» درباره کمیته انقلاب اسلامی
کمیتههای انقلاب و مصون نگهداشتن اموال و نوامیس مردم از تعرض جنایتکاران
حسن روحانی نیز در خاطراتش به کمیته انقلاب اشاره میکند و مینویسد: «به راستی در دوران خلا قدرت، همین کمیتههای انقلاب اسلامی با تمام توان مشکلاتی که داشتند، توانستند اموال و نوامیس مردم را از تعرض جنایتکاران مصون نگه دارند. پاسداران کمیتهها اغلب همان جوانان متدین و فداکاری بودند که در دوران انقلاب نیز برای پیروزی انقلاب تلاش میکردند و از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند. اعضای کمیته، شب و روز فعالیت میکردند، بی آنکه حقوقی بگیرند و چشم داشتی داشته باشند. در آن دوران واقعا صفا و صمیمیت و ایمان عجیبی حکمفرما بود. نسلی که روزهای آغازین پیروزی انقلاب را ندیده است، نمیتواند آن همه معنویت و فداکاری و اتحاد و همبستگی را احساس کند.» ص 577 «خاطرات دکتر حسن روحانی- جلد اول»،مرکز اسناد انقلاب اسلامی1387
اوضاع نابسامان کمیته انقلاب اراک را سامان دادم
دری نجفآبادی نیز در خاطراتش به کمیته انقلاب اشاره کرده و مینویسد: «پس از مدتی که از کیش به قم برگشته بودم، آیتالله مومن به بنده فرمود که باید به اراک بروی و مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی آنجا را به عهده بگیری. لذا بعد از مدتی کوتاه که در قم بودم با دریافت حکم آیتالله مومن به اراک رفتم و مسئولیت کمیته انقلاب این شهر را بر عهده گرفتم. البته در آن اوایل این ارگان انقلابی که باید حضوری جدی و فعال در صحنه دفاع از آرمانهای انقلاب و حقوق مردم میداشت از چنان استقلال و توانایی لازم برخوردار نبود... به هرحال، با همکاری و همراهی تعدادی از دوستان در آن زمان، تا حدودی توانستم اوضاع نابسامان کمیته انقلاب و همچنین سپاه پاسداران این منطقه را سامان ببخشم. در حقیقت، بعضی از چنین مشکلات و ضعفهایی در آن زمان به سیستم و عملکرد دولت موقت برمیگشت و متاثر از مسائل مربوط به لیبرالها و افکار و اعمال شخصی چون بنی صدر بود که به تبع آن آثار تلخ و زیانباری در ارگانها و طبقات جامعه مشاهده میشد.»ص 221، «خاطرات حجةالاسلام و المسلمین دری نجفآبادی»، حیدر نظری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390
منبع: خاطرات دکتر حسن روحانی، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، صفحه۵۷۱
درخواست دکتر حسن روحانی جهت تعویق انتشار خاطرات ایشان
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی - در پی انتشار اخباری مبنی بر اینکه خاطرات حجه الاسلام حسن روحانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، بزودی به چاپ خواهد رسید، ایشان طی نامه ای به حجه الاسلام و المسلمین حسینیان، ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خواستار به تعویق افتادن انتشار این مجموعه خاطرات جهت تکمیل مطالب آن شدند.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مجموعه خاطراتی که قرار بود به چاپ برسد بیشتر مربوط به حوادث و رویدادهای پیش از انقلاب بود و اینک با توجه به درخواست دکتر حسن روحانی، در آینده با تکمیل خاطرات ایشان، مجموعه ای کامل تر شامل مشاهدات و خاطرات پیش و پس از انقلاب منتشر خواهد شد.
گفتنی است پیش از این برخی سایت ها از توقف انتشار این خاطرات با دستور ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی داده بودند که روابط عمومی این مرکز ضمن تکذیب این شایعه از به تعویق افتادن انتشار این کتاب به علت درخواست مکتوب آقای حسن روحانی خبر داد.
خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دكتر حسن روحانی (جلد اول)
تاریخ انتشار: تیر /1388/تعداد صفحات: 896/شابک: 0-036-419-964-978/نوبت چاپ: اول ، بهار 1388/قیمت: 8,500 تومان/شمارگان: 2000
با وجود رشد و گسترش فرهنگ كتبی و بهرهگیری روحانیت از وسایل نوین و پیشرفته در امر تبلیغ دین، هنوز فرهنگ شفاهی، سخنرانی، وعظ و خطابه و منبر كاركرد ویژه و اصیل خود را از دست نداده و سخنرانان مذهبی و وعّاظ، همچون علمای بلاد به سبب ارتباط مستقیم خود با تودهی مردم، از جایگاه خاصی برخوردارند. وظیفهی اهل منبر، تبلیغ دین و نشر آموزههای اسلامی در میان عموم مردم است كه به همین علت در سلسله مراتب روحانیت شیعه از دیگر روحانیونی كه بیرون از حیطهی وعظ و خطابه فعالیت میكنند، متمایز گشتهاند.
در تاریخ معاصر ایران، كار وعظ و خطابه با آغاز نهضت تنباكو و پس از آن انقلاب مشروطیت، بهتدریج رنگ و لعاب سیاسی گرفت و سخنورانی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی برفراز منبر، به نقد رفتار «حكام و كارگزاران امور دولتی» پرداختند و شـاه را نه «قبلهی عالم» كه «خادم و پرستار و پاسبان ملت اسلام» نامیدند و دائماً یادآوری میكردند: «ایران حركت كرده است، پرده از پیش چشم مردم برداشته شد، دیگر نمیخواهند ظلم به خودشان را ببینند».
صرفنظر از روزگار حكومت رضاخان و برخورد او با روحانیت، در سالهای پس از شهریور 1320، افزون بر برپایی منابر و رونق گرفتن كار سخنوران، پدیدهی منبر سیاسی نیز جانی تازه گرفت و اهمیت آن روز افزون شد.
با آغاز نهضت اسلامی در پاییز 1341، نسلی از طُلاب علوم دینی وارد عرصهی تبلیغ شـدنـد كه در سالهای پرفـراز و نشیب پس از حـادثهی 15 خـرداد 1342، و بـهویژه در سالهای 1355 و 1356، در آگاهی دادن به افكار عمومی، بیان حقایق و تحریك و شوراندن مردم برضد نظام سلطنتی، نقشی در خور توجه بر عهده گرفتند و بر شتاب انقلاب افزودند.
از طرف دیگر از دههی 1330 به بعد، فضلای روشنفكر حوزه در تلاش برای آشنایی با علوم جدید و دانشگاهی و ارتباط با تحولات جهانی برآمدند و شخصیتهایی نظیر: استاد مطهری، دكتر بهشتی، آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی، دكتر مفتح، آیتالله مكارم شیرازی و نظایر آنان فضای جدیدی در حوزههای علمیه و در میان جوانان متدین و روشنفكر بهوجود آوردند. از دههی 1340 به بعد در این مسیر بسیاری از فضلا و دانشمندان حوزهی علمیهی قم گام برداشتند كه این نهضت علمی و روشنفكری با حركت انقلابی و مبارزاتی توأم شده بود. این گروه نقش بسیار مؤثری در جذب جوانان كشور به دین و انقلاب داشتند.
حجتالاسلام دكتر حسن روحانی از جمله روحانیونی است كه در ایام طلبگی خود در قم از آغاز غائلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی تا پانزدهم خرداد 1342 و رویدادهای پس از آن، شاهد و ناظر وقایع بود و در دامان نهضت پرورش یافت و برآمد و از سخنرانانی شد كه به منبر سیاسی اعتلا بخشید و خود پخته گردید. همچنین وی از فضلائی بود كه علاوه بر دروس حوزوی از دانشگاههای داخل و خارج كشور هم بهره جست و این ویژگی بر تأثیرگذاری سخنان و فعالیتهای سیاسی وی افزوده بود. ممتازبودن وی در حوزه و دانشگاه شاهدی بر هوش و استعداد و تلاش و جدیت فوِالعادهی وی میباشد. همچنین وی از بنیانگذاران جامعهی روحانیت مبارز تهران و عضو شورای مركزی آن از ابتدای تأسیس بوده و لذا جزو افراد مؤثر برای سازماندهی حركتهای مردمی در انقلاب اسلامی محسوب میشود. تلاش سیاسی ایشان در دورهی دانشجویی در محیط دانشگاه تهران، فعالیت استثنائی وی در دورهی خدمت وظیفهی عمومی و فعالیت گستردهی ایشان در دانشگاههای خارج از كشور در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، جزو نكات برجستهی زندگی سیاسی وی میباشد.
حسن روحانی در سال 1327، در سُرخه، از بخشهای مركزی شهرستان سمنان، چشم به جهان گشود. پس از اتمام دورهی دبستان به خواست پدر و تمایل خود، به تحصیل مقدمات علوم دینی در حوزهی علمیهی سمنان روی آورد. در عین حال به سبب تربیت خانوادگی و اثرپذیری از خلق و خوی استادانش به تهجّد، سحرخیزی و انجام مستحبات و نوافل، مقید بود. در این دوران، او مجذوب اساتید خود، بهخصوص حجتالاسلام نجات و علامه حائری سمنانی بود و از طریق او با امامخمینی(ره) كه در آن هنگام از مدرِّسین والا مرتبهی حوزهی علمیه قم بود، آشنا گردید و آرزوی دیدار حاجآقاروحالله در دلش شكوفا شد.
در تابستان 1340، عازم قم شد و از خوش اقبالی، وارد مدرسهای شد كه از همان سال با مدیریت دكتر بهشتی و همكاری تنی چند از فضلای حوزه، برنامهی درسی نوینی در آن به اجرا درآمده بود و طلاب مدرسه افزون بر دروس حوزوی، ادبیات زبان فارسی و انگلیسی و ریاضیات و تاریخ اسلام را نیز بهعنوان مواد درسی باید میگذراندند و با استفاده از شیوههای جدید آموزش، مراحل مختلف دروس حوزوی را طی میكردند.
این طلبهی جوان از شانزده سالگی كار سخنرانی و منبر را آغاز كرد و از قضای روزگار، در اولین سفر تبلیغی خود در تویسركان، توسط شهربانی دستگیر و بازداشت شد. روحانی به رغم اخذ مدرك لیسانس حقوِ از دانشگاه تهران، از فعالیت در دادگستری و قضاوت سربرتافت و همچنان به كار تبلیغ و منبر ادامه داد و بهزودی از سخنوران پرآوازه شد؛ به گونهای كه در سالهای 1354 تا 1357 یكی از مشهورترین سخنرانان كشور در مجامع دینی و سیاسی شناخته میشد. به دلیل وسعت اطلاعات دینی و تسلط وی به اطلاعات علمی و اجتماعی روز، همواره سخنرانیهای ایشان از لحاظ عنوان و محتوا بسیار نو و جذاب و در عین حال انقلابی و پرشور و برای نسل جوان و تحصیلكردهی كشور بسیار مفید و ارزشمند بود. پس از رحلت غریبانهی آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356، حجتالاسلام روحانی در مجلس بزرگداشتی كه از سوی جمعی از روحانیون و شخصیتهای مبارز در مسجد ارك تهران برگزار شد، به دعوت آیتالله مرتضی مطهری سخنرانی كرد و برای نخستین بار در این سخنرانی پیشنهاد نمود كه همگان، از عنوان و لقب «امام» برای آیتالله العظمی خمینی استفاده كنند و خود نیز در همان مجلس از آیتالله خمینی با عنوان امامخمینی یاد كرد. این سخنرانی به قدری مورد توجه جوانان و انقلابیون سراسر كشور قرار گرفت كه ده هزار نسخه نوار این سخنرانی ظرف چند هفته نه تنها در داخل كشور بلكه در اقصی نقاط جهان مانند اروپا و آمریكا منتشر شد و در اختیار جوانان علاقهمند و دانشجویان قرار گرفت.
پس از این سخنرانی، دكتر روحانی مدتی مخفی و ساواك در همه جا به دنبال دستگیری وی بود. سپس در ماههای محرم و صفر، حجتالاسلام روحانی با نام مستعار «اسلامی» سخنرانی میكرد. در دی ماه آن سال كه چند شب در شهرستان نهاوند سخنرانی كرد، بعد از سخنرانی شب سوم كه مصادف با حوادث 19 دی ماه قم شده بود، شهربانی نهاوند مأمور دستگیری وی شد كه با تلاش شهید حیدری و دوستانش با لباس مبدّل از نهاوند خارج گردید. دكتر روحانی در حالی كه در سراسر كشور ممنوعالمنبر بود، در اجتماع بزرگ مردم یزد در فروردین 1357 سخنرانی كرد و بعد از سخنرانی توانست از یزد خارج شود و به بندرعباس برود. از آن پس، منزل ایشان در تهران تحت مراقبت دائم ساواك جهت دستگیری وی قرار گرفت. وی به توصیهی دكتر بهشتی و استاد مطهری از كشور خارج شد و مدتی در خارج از كشور به سخنرانی و تبلیغ پرداخت و پس از عزیمت امامخمینی به پاریس به محضر امام شتافت و به ایشان پیوست.
روحانی كه در كنار تبلیغات به ادامهی تحصیل در یكی از دانشگاههای انگلستان پرداخته بود، دیگر نتوانست در آن شرایط به فعالیت تحصیلی خود ادامه دهد و با پیوستن به امامخمینی در پاریس، بهصورت تمام وقت، به خدمت انقلاب درآمد و به سخنرانی در شهرهای مختلف اروپا پرداخت. بدین منظور او با سفر به شهرهای مختلف اروپا، برای دانشجویان ایرانی، از انقلاب و چگونگی حكومت اسلامی سخن گفت. آشنایی وی با محیط علمی و دانشگاهی اروپا و فرهنگ غرب، با ابعاد مثبت و منفی آن، موضوعی تأثیرگذار در جامعیت و نحوهی اندیشه و نظر او در مسائل جهانی و همچنین در تدبیر و مدیریت وی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب گردید.
با اوجگیری انقلاب و خروج شاه از ایران، حجتالاسلام روحانی نیز در بهمن 1357، به ایران بازگشت و یكسره به خدمت نظام اسلامی درآمد و مأموریت یافت ارتش فروپاشیده را سر و سامان داده و احیا كند. ضمن آنكه برای تبلیغ به شهرهای مختلف هم سفر میكرد و با گروههای معارض انقلاب چون چپیها و سازمان مجاهدین (منافقین) به بحث و مناظره میپرداخت.
حجتالاسلام دكتر روحانی، نمایندهی مردم در دورههای اول تا پنجم مجلس شورای اسلامی بود. از سال 1364 تا 1366، ریاست قرارگاه مركزی خاتمالانبیاء(ص) را بر عهده گرفت و از همان سال (1364) تا پایان جنگ، مسئولیت فرماندهی ستاد كل پدافند هوایی كشور را نیز عهدهدار بود. دكتر روحانی از سال 1368 كه «شورای عالی امنیت ملی» كشور تشكیل شد، به عنوان نمایندهی رهبر انقلاب وارد شورا شد و هم اكنون نمایندهی ولیفقیه در شورای عالی امنیت ملی و نیز رئیس مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد. وی از سال 1370 تاكنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس كمیسیون سیاسی ـ امنیتی ـ دفاعی آن مجمع میباشد. همچنین در دورهی سوم مجلس خبرگان رهبری، نمایندهی مردم استان سمنان و در دورهی جدید، نمایندهی مردم استان تهران در این مجلس و عضو هیئت رئیسه میباشد.
حجتالاسلام روحانی بهدلیل تحصیل در رشتهی حقوق و دریافت دانشنامهی دكترای این رشته، عمدتاً با نگاه حقوقی به مسائل مینگرد. همین نگرش باعث شده كه نظرات او دربارهی مسائل و موضوعاتی مانند تسخیر سفارت آمریكا (كه در جلد دوم خواهد آمد) و حضور در عرصهی جهانی، با دیدگاه برخی صاحبنظران سیاسی كشور تفاوتهای اندك، اما دقیقی داشته باشد.
مركز اسناد انقلاب اسلامی كه به فرمان حضرت امام(ره) متولّی تدوین تاریخ انقلاب اسلامی شده، اقدام به ضبط خاطرات رجال سیاسی و مذهبی انقلاب اسلامی نموده است. یكی از چهرههایی كه پس از چندین سال پیگیری مكرر، موفق به ضبط خاطرات ایشان گردید، حجتالاسلام والمسلمین دكتر حسن روحانی است كه اینك جلد اول خاطرات ایشان كه از بدو تولد تا مقطع زمانی تسخیر لانهی جاسوسی را شامل میشود، منتشر میگردد. در جلد دوم، خاطرات وی از ماجرای تسخیر لانهی جاسوسی در سال 1358 تا سال 1368 ارائه خواهد شد.
نخستین جلسهی مصاحبه با دكتر حسن روحانی در 25اردیبهشت1381 برگزار شد كه تاكنون بالغ بر پنجاه جلسه مصاحبه ضبط گردیده است. آنچه در این مجلد تدوین یافته است، خاطرات ایشان تا جلسهی نوزدهم مصاحبه (به مدت چهل ساعت) میباشد.
نسخه الكترونیك جلد اول كتاب (خاطرات دكتر حسن روحانی)منتشر شد
مركز اسناد انقلاب اسلامی كه به فرمان حضرت امام(ره) متولّی تدوین تاریخ انقلاب اسلامی شده، اقدام به ضبط خاطرات رجال سیاسی و مذهبی انقلاب اسلامی نموده است. یكی از چهرههایی كه پس از چندین سال پیگیری مكرر، موفق به ضبط خاطرات ایشان گردید،حجتالاسلام والمسلمین دكتر حسن روحانی است كه اینك نسخه الكترونیك جلد اول خاطرات ایشان كه از بدو تولد تا مقطع زمانی تسخیر لانهی جاسوسی را شامل میشود،منتشر میگردد.
علاقمندان برای تهیه نسخه الكترونیك این اثر به قیمت 30.000 ریال می توانند به لینك زیر مراجعه نمایند.
در بخشی از این کتاب آمده است: «با وجود رشد و گسترش فرهنگ کتبی و بهرهگیری روحانیت از وسایل نوین و پیشرفته در امر تبلیغ دین، هنوز فرهنگ شفاهی، سخنرانی، وعظ و خطابه و منبر کارکرد ویژه و اصیل خود را از دست نداده و سخنرانان مذهبی و وعّاظ، همچون علمای بلاد به سبب ارتباط مستقیم خود با توده مردم، از جایگاه خاصی برخوردارند.
وظیفه اهل منبر، تبلیغ دین و نشر آموزههای اسلامی در میان عموم مردم است که به همین علت در سلسله مراتب روحانیت شیعه از دیگر روحانیونی که بیرون از حیطه وعظ و خطابه فعالیت میکنند، متمایز گشتهاند.
در تاریخ معاصر ایران، کار وعظ و خطابه با آغاز نهضت تنباکو و پس از آن انقلاب مشروطیت، بهتدریج رنگ و لعاب سیاسی گرفت و سخنورانی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی برفراز منبر، به نقد رفتار «حکام و کارگزاران امور دولتی» پرداختند و شـاه را نه «قبله عالم» که «خادم و پرستار و پاسبان ملت اسلام» نامیدند و دائماً یادآوری میکردند: «ایران حرکت کرده است، پرده از پیش چشم مردم برداشته شد، دیگر نمیخواهند ظلم به خودشان را ببینند.»
صرفنظر از روزگار حکومت رضاخان و برخورد او با روحانیت، در سالهای پس از شهریور 1320، افزون بر برپایی منابر و رونق گرفتن کار سخنوران، پدیده منبر سیاسی نیز جانی تازه گرفت و اهمیت آن روز افزون شد. با آغاز نهضت اسلامی در پاییز 1341، نسلی از طُلاب علوم دینی وارد عرصه تبلیغ شـدنـد که در سالهای پرفـراز و نشیب پس از حـادثه 15 خـرداد 1342 و بـهویژه در سالهای 1355 و 1356، در آگاهی دادن به افکار عمومی، بیان حقایق و تحریک و شوراندن مردم برضد نظام سلطنتی، نقشی در خور توجه بر عهده گرفتند و بر شتاب انقلاب افزودند.
از طرف دیگر از دهه 1330 به بعد، فضلای روشنفکر حوزه در تلاش برای آشنایی با علوم جدید و دانشگاهی و ارتباط با تحولات جهانی برآمدند و شخصیتهایی نظیر استاد مطهری، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی، دکتر مفتح، آیتالله مکارم شیرازی و نظایر آنان فضای جدیدی در حوزههای علمیه و در میان جوانان متدین و روشنفکر بهوجود آوردند.
از دهه 1340 به بعد در این مسیر بسیاری از فضلا و دانشمندان حوزه علمیه قم گام برداشتند که این نهضت علمی و روشنفکری با حرکت انقلابی و مبارزاتی توأم شده بود. این گروه نقش بسیار مؤثری در جذب جوانان کشور به دین و انقلاب داشتند.
حجتالاسلام دکتر حسن روحانی از جمله روحانیونی است که در ایام طلبگی خود در قم از آغاز غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی تا پانزدهم خرداد 1342 و رویدادهای پس از آن، شاهد و ناظر وقایع بود و در دامان نهضت پرورش یافت و برآمد و از سخنرانانی شد که به منبر سیاسی اعتلا بخشید و خود پخته گردید.
همچنین وی از فضلایی بود که علاوه بر دروس حوزوی از دانشگاههای داخل و خارج کشور هم بهره جست و این ویژگی بر تأثیرگذاری سخنان و فعالیتهای سیاسی وی افزوده بود. ممتازبودن وی در حوزه و دانشگاه شاهدی بر هوش و استعداد و تلاش و جدیت فوِالعاده وی میباشد. همچنین وی از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز تهران و عضو شورای مرکزی آن از ابتدای تأسیس بوده و لذا جزو افراد مؤثر برای سازماندهی حرکتهای مردمی در انقلاب اسلامی محسوب میشود.
تلاش سیاسی ایشان در دوره دانشجویی در محیط دانشگاه تهران، فعالیت استثنایی وی در دوره خدمت وظیفه عمومی و فعالیت گسترده ایشان در دانشگاههای خارج از کشور در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز جزو نکات برجسته زندگی سیاسی وی میباشد.»
چاپ نخست جلد اول «خاطرات دکتر حسن روحانی: انقلاب اسلامی( 1341-1357)» در قطع رقعی و با شمارگان دو هزار نسخه و با بهای 82 هزار ریال از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. این اثر به زودی تجدید چاپ میشود.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 12,مه,2025