حسین معلم، معلم و نویسنده

الف) حکایت: پاداش معلّم

امام صادق(ع): تَواضَعوا لِمَن طَلَبتُم مِنهُ العِلم* 

 به کسی که از او علم می آموزید احترام بگذارید.

«عبدالرحمن سلمی» به یکی از فرزندان امام حسین (ع) سوره حمد را آموخت.

وقتی کودک در حضور پدر، سوره را خواند، حضرت حسین(ع) علاوه بر پول نقد و پارچه ای که از راه حق شناسی به معلم داد، دهان معلّم  را از « دُر» پُر کرد!

کسانی از این همه بخشش تعجب کردند و در بارة آن از حضرت سؤال نمودند. امام حسین(ع) در جواب فرمود: «کجا پاداش مالی من، با ارزش آموزش این معلم، برابری می کند؟! ...»**

هست معلّم پیمبری که به رُتبت

برتر از او نیست جز خدای معلّم

قیمتِ هرکس ز کار اوست معیّن

کیست که تعیین کند بهای معلّم؟!  

(حسین رزمجو)

 

ب) درس امروز: ظلم است که معلّم را به شمع تشبیه کنند، زیرا شمع را می­ سازند که بسوزد، امّا معلّم می ­سوزد تا بسازد.

1ـ معلّمم به من گفت؛ عزیزم! رمز بزرگیِ بزرگان، یک کلمه است: «خواندن»! (معلّم من خودش بزرگ بود! او زیاد می خواند، و زیاد می دانست!)

2ـ معلّمان باید هم ظاهرشان پاکیزه و آراسته باشد، هم باطنشان (آراسته­ترین کت و شلوارها و بهترین چادرها و مانتوها باید جامة معلّمان باشد).

3ـ اگر معلّم مطالعه نكند و روزآمد كردن اطّلاعاتش را از یاد ببرد، خيلي زود  به عنصري بي ­روح، غير فعّال و فاقد اعتبار تبديل        مي شود و تأثير گذاري­اش را از دست مي ­دهد.

4ـ کنفسیوس (فیلسوف و اندیشمند شهیر چین) می ­گفت: «در آن ­چه فراگرفته ­اید خود را کاملاً استاد سازید و همواره چیز تازه ­ای یاد بگیرید تا بتوانید معلّم باشید.»

5ـ معلّم باید همچون اقیانوس بزرگ و عمیق باشد. بزرگ ­بودن و بزرگ­ شدن معلّم با مطالعه میسّر می­ شود (معلّمی که مطالعه نکند، مانندِ اقیانوسی است به عمق یک سانتی­ متر!؟) 

6ـ فقط یک چیز خوب در جهان وجود دارد و آن دانش است. و فقط یک چیز بد در جهان وجود دارد و آن جهل است. مسئول گسترشِ دانش و زدودن جهل، معلّم است.

7ـ تحصيل به معني واقعي و يادگيري عميق و پايدار به محتواي كتاب و «توانمندي معلّم» بستگي دارد (معلّم زمانی می ­تواند توانمند، فاضل، فرهیخته و اثرگذار باشد که مطالعه کند).

8ـ معلّم بزرگ و اندیشمند دین­باور ایرانی (شادروان دکتر علی شریعتی) می­گفت: «ظلم است که معلّم را به شمع تشبیه کنند، زیرا شمع را می­ سازند که بسوزد، امّا معلّم می ­سوزد تا بسازد.»

9ـ معلّمان  ناگزيراند ـ با وجود مشكلات گوناگون ـ از لا به لاي همين مشكلات، فرصت­ هايي ولو اندك برای «خواندن» دست و پا كنند تا خداي­ناكرده به حاشيه رانده ­نشوند و رسالت بزرگ معلّم بودنشان خدشه­ دار نشود. 

10ـ معلّم  باید دائم حرف تازه داشته ­باشد! (معلّمی که دائم حرف تازه نداشته ­باشد، خیلی زود کارائی ­اش را از دست می ­دهد و مجبور می ­شود میدان را به مدّعیانِ بی ­لیاقت ـ که خودشان را معلّمان جامعه می ­دانند!؟ ـ واگذار کند).

* بحارالانوار، جلد 2، صفحه41

** مستدرک الوسایل، جلد 1، صفحه 94

 

پ) سرود:اَفسَرِ زرّین به سرِ روزگار    

       

ای تو مرا نادره آموزگار

اَفسَرِ زرّین به سرِ روزگار            

ای به تو مشغول شب و روز من

با  نِگَهی مساله آموز من

مشعلی از نور فَرا راهِ من      

فَخرِ من و عِزِّ من و جاه من

شمع شدی شعله شدی سوختی 

تا هنر خود به من آموختی

رنج تو چون هست فزون از شمار 

مُزدِ تو با رحمت پروردگار

قافله سالار رُسُل با علی

گفت که ای در تو خدا مُنجَلی 

گر، به رَهی نور فشانی چو ماه

تا که یکی گم شده آید به راه

بیش بُوَد پیش خدا در ثواب 

زان چه که تابیده بر او آفتاب

کس چو علی این دُرِ معنی نَسُفت   

زآنکه علی در حق استاد گفت

بنده ی خود ساخت مرا اوستاد 

زآنکه یکی حرف به من یاد داد

آن چه نیاموختم از اوستاد 

سیلی اَیّام به من یاد داد!      

(شادروان سیّد محمّد علی ریاضی یزدی)

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا