دکتر مصدق در بستر مرگ/عکس
بعد از کودتای ۲۸ مرداد و محکومیت مصدق به ۳سال زندان، دوران تبعید او شروع شد. مصدق به زادگاهش، احمد آباد رفت و تا آخر عمر همانجا تحت نظارت نیروهای نظامی ماند. تا وقتی که سرطان او را از پا درآورد و علی رغم وصیتش برای دفن شدن در کنار کشتهشدگان ۳۰ تیر در «آرامگاه ابنبابویه»، پیکرش در یکی از اتاق های خانه او به خاک سپرده شد.
ر
دکتر محمود مصدق، نواده رییس دولت ملی ایران در رابطه با دکتر مصدق می گوید :تا آنجا که به یاد دارم بیمارستان نجمیه اصلا در محاصره کامل ماموران امنیتی بود، وقتی که ایشان مرحوم شد، وصیت کرده بود که در میان شهدای ۳۰ تیر قبرستان ابنبابویه باشد که داماد ایشان، آقای متیندفتری نزد شاه رفتند و گفتند که ایشان چنین چیزی را خواستهاند که شاه گفته بود اجازه نمیدهیم و ببرید همان احمدآباد دفنش کنید، که جنازه را بردند آنجا و عدهای از جمله مرحوم آیتالله زنجانی هم برایشان نماز میت خواندند. ...آقای دکتر سحابی همانجا در حیاط کنار نهر آب، ایشان را شستند و قبر و کفن نیز در همان ناهارخوری ایشان که الان هم همانجا هست انجام شد.
آقای دکتر شما بعد از کودتا به ایران آمدید. آن وقت مرحوم دکتر مصدق در احمدآباد بودند. چه خاطرهای از روزهای تلخ تبعید دکتر مصدق در احمدآباد دارید؟
من سال سوم دانشکده علوم سیاسی بودم که برای دیدن پدربزرگ به ایران آمدم و با مرخصیای که پدر از زندان گرفتند ما برای دیدن پدربزرگ به احمدآباد رفتیم. خاطرم هست ساعت دو بعدازظهر رسیدیم به آنجا، ناهاری درست کردند و ما سر ناهار نشسته بودیم که از بیرون قلعه صداهایی آمد، از آنجایی که زندان ایشان تمام شده بود و هیچ محدودیتی برای زندگیایشان نبود، صدای هیاهویی میآمد، دیدیم که دو، سه اتوبوس از اراذل و اوباش آمدند و شعار میدادند که ما خون کشتگانمان را میخواهیم و پول کشتگانمان را میخواهیم و همینطور بیرون قلعه شعار میدادند. من آن موقع یادم هست که دیوارهای احمدآباد خیلی بلند بود، من رفتم و آنها متفرق شدند، ۱۰ دقیقه بعد دو سرهنگ ساواک آمدند و گفتند که ما شنیدیم چنین اتفاقاتی افتاده، شما برای امنیت خودتان نامه بنویسید و از دولت بخواهید که برای حفظ جان شما اینجا مامور بگذارند. پدربزرگ دستخطی نوشتند و دادند من خواندمش و من هم اصلاحاتی به نظرم رسید که به ایشان گفتم و نامه را نوشتند و دادند به این آقایان، بعد از آن بود که چهار نفر از طرف ساواک آمدند و آنجا مستقر شدند که ایشان کمکم دچار محدودیت حرکت شد و دیگر از قلعه بیرون نمیرفتند، به عبارتی داخل قلعه تا آخر عمرشان حبس بودند.
از میان شخصیتهای سیاسی و اجتماعی آیا فردی به دیدن و عیادت دکتر مصدق در احمدآباد میآمد؟
آنجا ایستگاه پست کنترل داخل قلعه بود، دست راست دستگاه فرستنده و بیسیم داشتند. اصلا آنجا کسی را راه نمیدادند، فقط خانواده نزدیک. اگر ماشینی میخواست به داخل برود ماشین را نگه میداشتند و داخلش را بازرسی میکردند و بعد ما را راه میدادند که برویم داخل، من همیشه به آنجا که میرسیدم پا را روی گاز میگذاشتم و با سرعت رد میشدم و متوقف نمیشدم. آن روز هم که به عیادت رفتم، خواهر همسرم هم آمده بود که پدربزرگ را ببیند و ما بدون توقف به داخل رفته بودیم. در حیاط نشسته بودیم که دیدیم این مامورها یک نامه به نام من به پدربزرگ دادند که ایشان گفتند محمود این چیست؟ که گفتم والا این آقا میپرسند که نفر سوم در ماشین شما کی بوده؟ در صورتی که من توقف هم نکردم و به سرعت از مقابل آنها عبور کرده بودم. پدربزرگ گفتند که تو امسال به اینها عیدی دادی؟ گفتم نه من هیچ وقت به اینها عیدی نمیدهم، یک سری بدوبیراه هم میگویم بعد ایشان گفتند که نه، مستخدم را صدا کرد و یک نیم پهلوی بین آن کاغذی که آورده بود گذاشت داخل نعلبکی و فرستاد برای ماموران و رو به ما گفت اینها این را میخواهند.
چه خاطرهای از مراسم تدفین و ختم دکتر مصدق و پس از آن در ذهن دارید؟ درخصوص حضور چهرهها یا افراد سیاسی حاضر در ختم و...
تا آنجا که به یاد دارم بیمارستان نجمیه اصلا در محاصره کامل ماموران امنیتی بود، وقتی که ایشان مرحوم شد، وصیت کرده بود که در میان شهدای ۳۰ تیر قبرستان ابنبابویه باشد که داماد ایشان، آقای متیندفتری نزد شاه رفتند و گفتند که ایشان چنین چیزی را خواستهاند که شاه گفته بود اجازه نمیدهیم و ببرید همان احمدآباد دفنش کنید، که جنازه را بردند آنجا و عدهای از جمله مرحوم آیتالله زنجانی هم برایشان نماز میت خواندند.
غسلشان چطور انجام شد؟
آقای دکتر سحابی همانجا در حیاط کنار نهر آب، ایشان را شستند و قبر و کفن نیز در همان ناهارخوری ایشان که الان هم همانجا هست انجام شد.
دفن موقتی بود؟
به طور موقت، داخل تابوت چوبی گذاشتند و دفن کردند. مرحوم دکتر سحابی سالها بعد، با امام که صحبت میکرد اصرار عجیبی داشتند که ایشان حتما باید به صورت شرعی و دایمی دفن شود و این یک چیز موقت است که بعدها نیز وضعیت ایجاب نکرد و ما این کار را نکردیم.
یعنی هنوز دایمی دفن نشدهاند؟
خیر، اگر چیزی هم بعد از ۴۵ سال باقی مانده، نمیدانم (میخندد) هنوز آنجا موقت دفن شده است. یعنی هنوز هم به وصیت ایشان عمل نشده است.
مراسمی برای ایشان نگرفتید؟
ما اجازه هیچ مراسمی را نداشتیم.
یعنی تا انقلاب هیچ اجازهای به شما داده نشد؟
بعد از انقلاب ۱۴ اسفند۵۷، آیتالله طالقانی در احمدآباد یک سخنرانی طولانی کردند - مصدق هماورد استعمار - که یک میلیون نفر هم حضور داشتند ولی کماکان امکان جابهجایی جنازه به وجود
سند جالب تسلیتمخفیانه یکمرجع برای مصدق
خبرنگار ما به سند جالبی دست یافته که از تسلیت و ترحیم مخفیانه یک مرجع تقلید برای درگذشت دکتر محمد مصدق حکایت دارد
محمد مصدق، نخست وزیر ایران در زمان پهلوی دوم بعد از کودتای 28 مرداد دستگیر و در دادگاه نظامی محاکمه شد. او در دادگاه از اعمال و دیدگاههای خود دفاع کرد. دادگاه هم او را به سه سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن سه سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد رانده شد و تا پایان زندگی در حصر و انزوا زیر نظارت شدید بود.
در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت اما جالب این که طبق این سند به دست آمده، آیت الله سید محمدهادی میلانی، یکی از 4 مرجع تقلید برجسته آن عصر، ضمن ارسال پیام تسلیتی به دکتر غلامحسین مصدق، فرزند وی، مجلس ترحیمی در مسجد گوهرشاد میگیرد که البته این اقدام با توجه به فضای آن دوران و تبعید و حصر مصدق با احتیاط کامل صورت گرفته است.
آیت الله العظمی میلانی در نامه ای به آیت الله زنجانی در تهران به این مساله اشاره کرده که عبارات جالبی دارد و متن آن در ادامه می آید:
مرقومه کریمه مورخ 45/12/20 زیارت شد. شرحی که به نحو اختصار راجع به وفات آن شخصیت بزرگ مرحوم دکتر طاب ثراه و اوضاع و احوال رقم شده بود، بسی موجب تأثرم شد و به علاوه سایر جهات متأثر از آنم که این مملکت مذهبی در جنب سایر ممالک در مخاطره آن است که گفته شود باید ولی داشته باشد و در تحت استعمار بماند؛ چون تقدیر از دانشمندان باشخصیت نمی کند و کذا و کذا.
باری دیدم امکان ندارد فاتحه علنی و مجلس ختم متعارفی برقرار گردد، لهذا اکتفا کردم به اجر و ثواب واقعی برای روح آن مرحوم. و شب جمعه گذشته در مسجد گوهرشاد بعد از نماز بلافاصله گفتم منبری صحبتی کند و روضه بخواند و عنوان بالخصوص را نگوید که برایش تبعه پیدا شود. والقبول منه سبحانه و تعالی.
اینک به حضور عالی تسلیت و تعزیت عرض می نمایم و به جناب ماجد محترم آقای دکتر غلامحسین نامه تسلیت چند روز قبل فرستادم و اینک مجددا سلام و تحیت تقدیم می دارم .»
گفتنی است رهبر انقلاب اسلامی، آیت الله خامنهای هم در پیام نوروزی خود در نوروز سال 86 دستیابی به انرژی هسته ای را کاری بزرگتر از ملی شدن نفت دانستند و خاطرنشان کردند: «تعدادی که حرف دشمن را تکرار می کنند امروز در حالیکه از ملی شدن صنعت نفت تمجید می کنند اما همان حرفهایی را می زنند که مخالفان دکتر مصدق و آیت الله کاشانی هنگام ملی شدن صنعت نفت می زدند.»
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 21,ژانویه,2025